| کد مطلب: ۴۰۱۹۸

حمایت یا حذف؟ در نقد انتشار کتابچه بازگشت داوطلبانه مهاجران توسط انجمن مددکاری اجتماعی

در سال‌های اخیر، سیاست‌های مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه در قبال مهاجران افغانستانی، شکل تازه‌ای از اقتدار نرمالیزه‌شده به خود گرفته است.

حمایت یا حذف؟ در نقد انتشار کتابچه بازگشت داوطلبانه مهاجران توسط انجمن مددکاری اجتماعی

در سال‌های اخیر، سیاست‌های مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه در قبال مهاجران افغانستانی، شکل تازه‌ای از اقتدار نرمالیزه‌شده به خود گرفته است. اگرچه واژگان مورد استفاده در اسناد رسمی اغلب پوشیده از عباراتی مانند «تاب‌آوری»، «خودمراقبتی»، «توانمندسازی» و «بازگشت داوطلبانه» هستند، اما در پسِ این زبان ملایم، با سازوکاری مواجهیم که چیزی از منطق فاشیسم فرهنگی اومبرتو اکو کم ندارد؛ تحمیل «سرنوشت جمعی» به‌نام «واقع‌بینی»، در پوشش مهربانیِ نهادی.

کتابچه‌ای که با عنوان «آماده‌سازی مهاجران افغانستانی برای بازگشت به کشورشان» توسط گروهی از مددکاران اجتماعی توسط انجمن علمی مددکاری اجتماعی منتشر شده، نمونه‌ای شاخص از این رویکرد است؛ متنی که در ظاهر می‌خواهد «راهنمایی» باشد برای کمک به مهاجران در فرآیند بازگشت، اما در عمل چیزی نیست جز بسترسازی نرم برای یک جابه‌جایی اجباری. جابه‌جایی‌ای که از مدت‌ها قبل توسط نهادهای دولتی طرح‌ریزی شده و حالا نیاز به تزئینی روان‌شناسانه و در اصطلاح یاری‌گرایانه دارد تا هم رضایت ضمنی تولید کند، هم احساس مقاومت را بی‌اثر سازد.

با توضیح اینکه دخالت انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران قبل از اجرای این طرح تبعیض‌آمیز کجا بوده؟ کدام ضرورت و رسالتی باعث شد که این نهاد در این موقعیت مشخص، لازم دانسته که ورود کند؟ مگر از قبل و علی‌الخصوص در دو سال اخیر باتوجه به شغل و شأن مددکار اجتماعی بودنش شاهد اجرای بسیاری قوانین تبعیض‌آمیز نبود؟ در سنت مددکاری اجتماعی، حرفه‌ مددکار اجتماعی مبتنی است بر دفاع از کرامت، اختیار و حق انتخاب مراجع. مددکار اجتماعی باید کسی باشد که در کنار مهاجر بایستد، نه روبه‌روی او. اما در این سند، مددکار اجتماعی به فردی بدل شده که وظیفه دارد اضطراب بازگشت را مدیریت کند، کودک را آماده خروج سازد، و با تکنیک‌های روان‌شناسانه‌ای چون «تنفس عمیق» و «عبارات تاکیدی» مهاجر را در پذیرش یک تصمیم از پیش تعیین‌شده یاری دهد.

از منظر امبرتو اکو در کتاب «فاشیسم ابدی»، این دقیقاً همان لحظه‌ای‌ است که اقتدار با چهره‌ی انسان‌دوستانه سخن می‌گوید و افراد را نه از طریق اجبار مستقیم، بلکه با واژه‌هایی همچون «همدلی» و «حمایت» به مسیر مطلوب قدرت هدایت می‌کند. در این منطق، مددکار اجتماعی دیگر نماینده مددجو نیست، بلکه بازوی روان‌شناسی‌شده‌ی سیاست است.

در جای‌جای این کتابچه، از مهاجر خواسته می‌شود با نگاهی مثبت به آینده‌ای که در افغانستان انتظارش را می‌کشد بنگرد. از کودکان خواسته می‌شود خاطرات تلخ را بازنویسی کنند، از خانواده‌ها انتظار می‌رود بدون اشاره به دهه‌ها تبعیض در ایران، صرفاً نگران حمل وسایل ضروری سفر باشند. هیچ‌جا از وضعیت حقوقی و انسانی مهاجر در ایران سخنی نیست؛ نه از بازداشت‌های فله‌ای، نه از نداشتن دسترسی به آموزش، نه از تبعیض در بهداشت، نه از استثمار نیروی کار و نه از اخراج‌های بی‌پروای شبانه‌روزی. تمام این ساختار خشونت ناپیدا، نادیده گرفته می‌شود تا صرفاً با مهاجری مواجه باشیم که باید تصمیم‌اش را «آگاهانه» بگیرد.

این همان تکنیک فاشیسم نرم است: ساده‌سازی رنج پیچیده به یک «نگاه اشتباه» یا «نگرانی شخصی». درواقع این متن سعی نمی‌کند راهی بین ماندن یا رفتن باز کند، بلکه تمام امکانات و تکنیک‌های روان‌شناختی را به خدمت یک گزینه قرار می‌دهد؛ رفتن. ساختار کتابچه طوری چیده شده که هیچ امکان مشروعی برای «ماندن» قائل نیست.

حتی جایی که به چالش‌های افغانستان اشاره می‌شود، بلافاصله نسخه‌هایی کاملاً خوش‌خیال برای حل آن‌ها ارائه می‌شود؛ از تماس با خویشاوندان گرفته تا جست‌وجوی شغل در مناطق روستایی، همه‌چیز شبیه یک بروشور توریستی  است که به مهاجر می‌گوید «نگران نباش، تو می‌تونی از پس‌اش بربیای.» اما آیا واقعاً این‌گونه است؟ آیا مهاجرانی که فرزندان‌شان را بدون شناسنامه بزرگ کرده‌اند، که از خدمات درمانی اولیه محروم مانده‌اند، که با ترس مداوم از دیپورت زندگی کرده‌اند، اکنون به‌راستی در موضعی هستند که تصمیمی «آزاد» بگیرند؟ وقتی تمام امکانات زندگی برای آن‌ها در ایران مسدود شده و کمک‌های سازمان‌های بین‌المللی هم عملاً رنگ و بویی از عدالت ندارد، چطور می‌توان از «بازگشت داوطلبانه» سخن گفت؟ از این رو، چیزی که در این متن دیده می‌شود نه کمک، بلکه مهندسی رضایت است.

آن‌چه این کتابچه به ما نشان می‌دهد، همین چرخش خطرناک است؛ چرخشی که در آن، زبان حمایت، جای خود را به زبان نرم سلطه داده و مددکار اجتماعی به‌جای ایستادن کنار فرد آسیب‌دیده، در کنار ساختار آسیب‌زا مأموریت می‌یابد. اومبرتو اکو هشدار داده بود که فاشیسم همیشه بازمی‌گردد، اما نه لزوماً با یونیفورم و شعارهای نظامی. گاه، با لبخندی بر لب و پوشه‌ای در دست بازمی‌گردد؛ با زبان مراقبت و دستورالعملی برای «بازگشت موفق». اینجاست که مددکاری اجتماعی، اگر هوشیار نباشد، ممکن است خود به دستیار چنین بازگشت‌هایی بدل شود و نه همراه راه نجات.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

پربازدیدترین
آخرین اخبار