انتخابات نیابتی به کدام روش؟
داوود حشمتی روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی در یادداشت هفته گذشتهام در هممیهن، به بررسی وضعیت انتخاباتی اصلاحطلبان و انتخابات مجلس یازدهم پرداختم. بهطور خلاص
داوود حشمتی
روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
در یادداشت هفته گذشتهام در هممیهن، به بررسی وضعیت انتخاباتی اصلاحطلبان و انتخابات مجلس یازدهم پرداختم. بهطور خلاصه شرایط برای اصلاحطلبان اینگونه است که انتخابات برای آنها نه از روز پیشثبتنام و یا ثبتنام نهایی، بلکه از روز اعلامتایید صلاحیتها آغاز خواهد شد. روزی که آن را «روز صفر انتخابات» نامیدیم. سپس با بررسی وضعیت میتوانستیم اینطور نتیجه بگیریم که رقابت تنها در حوزههایی خاص مانند تهران و چند کلانشهر از حالت محلی خارج و به حالتی «سیاسی» درخواهد آمد. باتوجه به وضعیتی که در تداوم «یکدستسازی» سیاست از سوی اصولگرایان پیشبینی میشود، انتظار این است که در «روز صفر» اصلاحطلبان با تاییدصلاحیت این افراد روبهرو شوند: 1- افراد ناشناس (که با یک یا دو واسطه به اصلاحطلبان مرتبط باشند یا در دل انگیزههای ضدوضع موجود داشته باشند) 2 - بخشی از پایوران دولت حسن روحانی از جمله استانداران و بدنه دولت یازدهم و دوازدهم 3 - نمایندگان ادوار مجلس که به اصولگرایان معتدل و علی لاریجانی نزدیک هستند.
لذا اگر خودمان را در «روز صفر انتخابات» تصور کنیم، این سوال اصلی مطرح میشود که آیا اصلاحطلبان باید بار دیگر انتخابات نیابتی را در دستور کار قرار دهند؟ یا نه؟ معنای انتخابات نیابتی چیست و چگونه محقق میشود؟
روشهای نیابتی
اصلاحطلبان بعد از انتخابات مجلس ششم باید متوجه این مسئله میشدند که مجموعه سیستم با آنها تا چه اندازه کنار خواهد آمد. تلاش برای بازگشت به عرصه قدرت با میرحسین موسوی در انتخابات 88 نیز سرنوشتی تلختر را رقم زد و در نهایت بعد از یک دوره عدم حضور در انتخابات مجلس دهم، استفاده از کاندیدای نیابتی را برای سه انتخابات بهصورت پیاپی تجربه کردند. اول: انتخاب حسن روحانی بهعنوان عضو جامعه روحانیت مبارز برای ریاستجمهوری یازدهم. دوم: انتخابات مجلس دهم و مجلس خبرگان در سال 94 با کاندیداهای ناشناس لیست امید. سوم: تکرار تجربه انتخاب حسن روحانی در سال 96 درحالیکه اسحاق جهانگیری بهعنوان یک کاندیدای اصلاحطلب تایید صلاحیت هم شده بود.
اگر بهصورت اجمالی بخواهیم در مورد انتخابات با کاندیدای نیابتی ارزیابی کنیم احتمالاً بر این نقطه اشتراک نظر داشته باشیم که این نوع انتخاب اگرچه به ضرر اصلاحطلبان بوده و هست، اما برای مردم منافعی داشت. نکته اما اینجاست که مردم (یعنی همان رایدهندگانی که به شیوه نیابتی رای دادند) دیگر حاضر به حضور در این نوع انتخابات در سالهای 98 و 1400 نبودند.
بهعبارت سادهتر اگر انتخابات نیابتی را به سه جزء 1- کاندیدای نیابتی 2- جریانهای اصلاحطلب آبرودار نزد مردم 3 - مردم رایدهنده به اصلاحطلبان، در نظر بگیریم، در انتخاباتهای سالهای اخیر وضعیت اینگونه رقم خورد:
انتخابات سال 86 (مجلس هفتم): عنصر اول حاضر (کاندیدای نیابتی)، عنصر دوم (احزاب اصلاحطلب) و عنصر سوم غایب (رایدهندگان به اصلاحطلبان)
انتخابات مجلس دهم: عنصر اول حاضر، دوم و سوم غایب
انتخابات ریاستجمهوری 92: عنصر اول، دوم و سوم حاضر
انتخابات مجلس دهم: عنصر اول، دوم و سوم حاضر
انتخابات ریاست جمهوری 96: عنصر اول، دوم و سوم حاضر
انتخابات مجلس یازدهم (سال 98): عنصر اول حاضر، عنصر دوم و سوم غایب
انتخابات ریاست جمهوری 1400: عنصر اول حاضر، عنصر دوم و سوم غایب
با توجه به این وضعیت باید مشخص شود که در انتخابات پیش رو کدام عناصر انتخابات نیابتی حاضر و کدام غایب خواهند بود.
انتخابات نیابتی پیوسته
در تمام ادواری که انتخابات نیابتی در ایران اجرا و به پیروزی یا حتی شکست منجر شد، انتخابات به صورت نیابتی پیوسته ارزیابی میشود. به این معنا که کاندیداهای تایید صلاحیتشده در انتخابات پیوستگی با جریان اصلاحات داشتند. هرچند این پیوند و پیوستگی حداقلی و یا با یک واسطه صورت گرفته باشد. اگرچه حتی این پیوستگی برای اصلاحطلبان هم چندان اهمیتی نداشت. شعار اصلاحطلبان در حد فاصل سالهای 92 تا 96 این بود که «از کسانی که حرف اصلاحطلبانه بزنند حتی اگر اصلاحطلب هم نباشند حمایت میکنیم» با همین استراتژی بود که حاضر شدند به لیست امید رای دهند و یا حسن روحانی که از اعضای برجسته جامعه روحانیت مبارز بود را به ریاستجمهوری انتخاب کنند.
این استراتژی در زمان تعیین کابینه سال 96 تغییر کرد. بهعبارت روشنتر اگر قرار باشد از انتخابات نیابتی یک آسیبشناسی صورت بگیرد، باید به سراغ تعیین کابینه دوم حسن روحانی رفت و نگاه کرد که چگونه شد که عنصر دوم (یعنی جریانها و احزاب اصلاحطلب) از این نوع انتخابات عبور کرد؟
با این حال عنصر اولی که تاکنون در انتخاباتهای نیابتی شرکت کرده، پیوستگی به اصلاحات داشته است. چه حسن روحانی که به واسطه حمایتهای اکبر هاشمیرفسنجانی در سال 92 این ارتباط را گرفت و چه اعضای حزب اعتدال و توسعه در انتخاباتهای سال 94 و یا اعضای لیست امید که با یک واسطه به جریان اصلاحات مرتبط میشدند. به عبارت روشنتر عنصر دوم (احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب که از سال 76 جبهه اصلاحات راه انداخته بودند) به خاطر مواضع خود این افراد و پیوستگی از طریق واسطهها حاضر به ورود به پروسه انتخابات نیابتی شده بودند.
این روند در سال 98 مختل شد. در سال 1400 حتی صحبت از اصلاحطلب نبودن عبدالناصر همتی به میان آمد که پاسخ داده شد او از جمله اعضای اولیه شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در دهه هفتاد به حساب میآید. با این همه نه عنصر دوم و نه عنصر سوم حاضر به حضور در انتخابات نیابتی نشدند.
به عبارت سادهتر، عنصر دوم حاضر نبود بار دیگر از عنصر سوم (مردم رایدهنده) بخواهد به این افراد رای دهند. نتیجه نیز شکست عنصر اول در انتخاباتهای سال 98 و 1400 بود. حالا سوال این است که آیا اصلاحطلبان بعد از روز صفر و مشخص شدن افراد تاییدصلاحیتشده حاضر میشوند بار دیگر وارد پروسه انتخابات نیابتی پیوسته شوند؟ چشماندازی که امروز از این اتفاق پیش رو دیده میشود مثبت نیست. اگرچه میتوان با قطعیت گفت: هر سه عنصر یادشده در پروسه انتخابات نیابتی هیچ تردیدی در این ندارند که مجلسی از جنس مجلس یازدهم تنها گرفتاریهای مردم را بیشتر کرده و خواهد کرد.
انتخابات نیابتی گسسته
اما یک مدل دیگر از انتخابات نیابتی هم میتواند مدنظر قرار بگیرد. در این انتخابات نیابتی هیچ رابط میانی و پیوستگی میان عنصر اول (فرد تایید صلاحیت شده) با عناصر دوم و سوم دیده نمیشود. در این وضعیت عنصر اول تنها نقش و کارکردی که دارد این است که جلوی ورود کاندیداهای انتخاباتی جریان رقیب را که حضورشان مترادف است با قوانینی چون صیانت و مسدود کردن اینترنت و همچنین قانون جریمههای حجاب و تصویب آنها به صورت آزمایشی و به دور از صحن علنی، گرفته شود.
در این نوع انتخابات عنصر اول میتواند فردی باشد همچون «رشید کوچینژاد» که به تنهایی توانست تاحدی در مقابل طرح صیانت بایستد. هیچ پیوستگی سیاسی با عنصر دوم و جریان اصلاحات ندارد. از سوی دیگر با جریان مقابل نیز هیچ پیوند روشنی میانشان برقرار نیست. اما در عین حال به خاطر مستقل بودن و بدون پشتوانه بودن توجهش به رایدهندگان بیشتر از کسانی است که از سوی جریانهای سیاسی معرفی میشوند. از همین رو این دسته از افراد میتوانند بهعنوان یک لیست از سوی عموم مردم (و نه لزوماً عنصر دوم که احزاب اصلاحطلب هستند) به خود مردم معرفی شود. در این باره باید بیشتر حرف زد
و نوشت.