دستان خالی دولت در میدان رسانه/ نقدی بر عملکرد تیم اطلاعرسانی دولت یکسال پس از ریاستجمهوری پزشکیان
کشور در شرایط عادی قرار ندارد و برای حل و فصل بسیاری از ابربحرانها و چالشهای پیش رو نیازمند برنامه مشخص و مدون در زمینه آگاهیبخشی، اطلاعرسانی سنجیده و اطمینانبخشی به لایههای مختلف و متکثر مردم است که بدون رویکرد رسانهای منسجم و منضبط ممکن و میسر نیست.

با پیروزی مسعود پزشکیان و عطف به تجربیات دور و دراز از برونداد رسانههای رسمی و حاکمیتی در قبال دولتهای ناهمراستا با مشی و مرام گفتمان اصولگرایی و محافظهکارانه که رنگوبوی تحولخواهی و اصلاحگری را در پس زمینه خود داشتند، واضح بود که دولت تازهآمده باید یک برنامه مدون و یک راهبرد مشخص در حوزه ارتباط رسانهای با مردم و بهخصوص بدنه سرمایه اجتماعی داشته باشد تا در دو وجه سلبی و ایجابی در مقام کنش و واکنش رسانهای بتواند با مردم ارتباط بگیرد و پشتوانه مرصوص برای طی طریق در فرآیندهای پیش رو که کمچالش نیز رخ نشان نمیداد، فراهم آورد.
از منظری دیگر، در طی یکماه سپریشده از برگزاری انتخابات تا مراسم تنفیذ و تحلیف، واضح بود که مدیریت و مجموعه شاکلهیافته در رسانههای دولت سیزدهم، هیچ علقه و علاقهای نسبت به دولت تازه نداشتند و هر روز ادامه کار آنان در این وضعیت باری است بر دوش دولت تازهآمده.
بدینسان، هم لزوم تغییرات فوری و آنی در ساختار و مدیریت مجموعههای مختلف رسانههای دولتی ضروری بود و هم تدوین و ترسیم یک رویکرد رسانهای نظاممند و هوشمندانه و منطبق بر شرایط روز و نیازهای دولت در این عرصه مهم و تاثیرگذار.
نکته آنکه رسانه و کنش رسانهای در هزاره سوم میلادی و در عصر ارتباطات جایگاهی بسیار فراتر از گذشته یافته و بهنوعی میتوان گفت بازی رسانه و کنش رسانهای بازی «هیچ و همه چیز» است و اگر مجموعه و سیستمی بتواند در این حوزه حضوری هوشمندانه و حسابشده داشته باشد، میتواند نقاط ضعف و کاستیها را پوشش دهد و نقاط قوت و دستاوردها را به نحوی جلوهگر کند که افکارعمومی طرز تلقی متفاوتی یابد و در همراهی یا پسزدگی آن شاکله و ساختار، شکل بگیرد و از خود واکنش نشان دهد.
اما عجیب آن بود که بهرغم ضرورتها و وضعیتی که پیشتر اشاراتی بدان رفت و در همان برهه تحلیلگران و دلسوزان نسبت بدان اخطار و انذار دادند، در هر دو زمینه اصلاحات ساختاری رسانههای دولتی و تبیین استراتژی کنشگرانه و هوشمندانه رسانهای دولت، متولیان دولت چهاردهم کارنامهای غیرقابلقبول و فاقد هرگونه توجیهی از خود به جای گذاشتهاند که ثمرات آن را در یکسالگی دولت شاهد هستیم.
در زمینه اصلاحات در رسانههای دولتی، علاوه بر تاخیر ناموجه که زمان قابلتوجهی در برهه طلایی آغاز به کار دولت به ثمن بخس از کف رفت؛ تغییرات ایجادشده نیز به نحوی بود که از همان ابتدای کار صدای متخصصان و کنشگران مستقل رسانهای را درآورد و چشمانداز پیش رو را تیرهوتار کرد.
جالب آنکه اگر دولت در هر زمینهای دچار کمبود چهره بود؛ در حوزه رسانه، دست دولت برای گزینش صدها چهره رسانهای با کارنامه و رزومه روشن اصلاحخواهی و کاربلد در این حوزه خطیر باز بود. اما برای تصدی سمت در رسانههای دولتی سراغ چهرهها و مدیرانی رفتند که تجربه و سابقه رسانهای نداشتند و افرادی بر مصادر امور قرار گرفتند که اکنون بعد از یک سال با مرور گذار و اولیه یک مخاطب نیمهآشنا به این حوزه هم، عملکرد آنان واضح و مبرهن است و طبیعی است که با این دستفرمان و وضعیت نمیتوان از رسانههای دولتی انتظار نقشآفرینی موثر در فضای رسانهای کشور و در راستای منافع و مطامع دولت و به طریق اولی ملت را انتظار داشت.
برای فهم این وضعیت نیازی به نام بردن از رسانه خاصی نیست. یک گشتوگذار ساده رسانهای و مرور عملکرد چند روزنامه و خبرگزاری دولتی همهچیز را شفاف و عریان در اختیار مخاطب قرار میدهد.
اما در حوزه تدوین استراتژی رسانهای و ریلگذاری کنشگرانه رسانهای هم باید گفت که مطلقاً هیچ دستاورد ملموس و محسوسی قابلرصد و نشانهگذاری نیست. حداقل نگارنده یک مورد در طول یک سال گذشته سراغ ندارد که دستگاههای عریض و طویل رسانهای دولت توانسته باشند در مقام کنشگر رسانهای اقدام به تولید محتوا یا مسئلهای کنند که اذهان عمومی را در مسیر منویات دولت و اصلاحات مدنظر آن و یا حتی پیشبرد امور جاریه کشور کانالیزه و همراستا کند.
سردرگمی، اظهارات ضدونقیض و واکنشهای جزیرهای در موضوعات مهم و مورد پرسش جامعه، وجه غالب واکنشها و نه کنشهای رسانهای تیم اطلاعرسانی دولت بوده است. در حوزه کنشگری بهعنوان مثال در موضوع داغ و پرواکنش ناترازی انرژی، کدام محتوای فراگیر و موردتوجه افکارعمومی تولید شده است؟ در حوزه دستاوردهای دولت در مقوله آزادیهای اجتماعی، یا رفع فیلترینگ (هرچند محدود) یا کنشگری دولتمردان در ایام جنگ ١٢روزه کدام بازتاب را شاهد بودهایم؟
کار به جایی رسیده که کنشگران عام فضای مجازی در بسیاری موارد، بار این ضعف و خلأ را بر دوش میکشند و برای دولت بیرسانه! تولید محتوا میکنند. در حوزه واکنش هم، ازیکسو، معمولاً با تاخیرها و یک نوع فشلی و خمودگی بیضابطه روبهرو هستیم و در دیگر سو، بارها و بارها مسئولین اطلاعرسانی دولت حرفی یا سخنی را گفتهاند که بعدتر با نمودار شدن تاثیر و تبعات منفی آن، مجبور به اصلاح چندباره آن شدهاند و به جای آنکه یار دولت باشند، بار دولت شدهاند. موارد بسیاری را میتوان در این زمینه مثال زد؛ از ماجرای مازوتسوزی تا اینترنت طبقاتی و...
هر چه هست، میتوان گفت که مهمترین و کلیدیترین حوزهای که میتواند هم پاشنه آشیل و چشم اسفندیار دولت باشد و هم مایه ارتقای جایگاه و کارکرد دولت در نزد افکارعمومی و به تبع در ساخت و ساختار قدرت سیاسی حوزه رسانه و کنشگری در این عرصه مهم و راهبردی است. حوزهای که نمیتوان با شعار و کارنامهسازی بدان سر و شکل داد و موضوع را رفع و رجوع و خود بیانگر تاثیرگذاری یا ضعف و کاستی خودش است. به خصوص که این دولت با توجه به مخاطرات بیسابقه تحمیلی از بیرون، مرجعیتیابی رسانههای بیرون مرز، فقدان همراهی و یکدستی در حوزه رسانههای رسمی و نیز میراثی از مناقشات و چنددستگی سیاسی و اجتماعی چنددهساله، بیش و پیش از هر دولتی نیازمند زبانی گویا، بروننمایی هوشمندانه و ثبت و ترسیم ویترینی مناسب و اطمینانبخش از خود در منظر افکارعمومی است.
از یاد نبریم که کشور در شرایط عادی قرار ندارد و برای حل و فصل بسیاری از ابربحرانها و چالشهای پیش رو نیازمند برنامه مشخص و مدون در زمینه آگاهیبخشی، اطلاعرسانی سنجیده و اطمینانبخشی به لایههای مختلف و متکثر مردم است که بدون رویکرد رسانهای منسجم و منضبط ممکن و میسر نیست.