| کد مطلب: ۴۲۴۸۹

بار دیگر شهری که دوست می‌دارم/درباره عکسی از روزهای جنگ

ما از کوچه‌های شهرهایمان خاطره داریم؛ خاطره‌هایی که برای ما مقدس است. ما توی پس‌کوچه‌های همین شهرها هم زدیم و هم خوردیم. ما برای دوست داشتن شهرهایمان هزار هزار دلیل داریم. ما بار دیگر فهمیدیم که این شهرهای زشت و زیبایمان را بی‌چون و چرا دوست می‌داریم.

بار دیگر شهری که دوست می‌دارم/درباره عکسی از روزهای جنگ

بدین‌جا نزدیک مشو. نعلین خود از پا بیرون کن، زیرا مکانی که در آن ایستاده‌ای مقدس است.

سفر خروج، باب سوم، آیه پنجم

مکان از  نگاه آدمی یکنواخت و یکسان نیست. اگر آدمیزاد با نگاهی معنوی به عالم بنگرد مکان را در انقطاع و ناهمسانی‌ می‌بیند. ناهمسانی‌ای که در نهایت فرمی هندسی را دنبال ‌کند و به وضعیت مکانی‌اش معنا ببخشد.

انسان معنوی پیوسته دنبال پیدا کردن موقعیت خود در عالم است. این دنبال کردن هم به لحاظ معنایی در درونش ولوله برپا می‌کند هم به جهت فرمی. در حقیقت آدمی که به دنبال معنا می‌گردد پیوسته در پی دنیای متجانسی است بلکه بتواند به واسطه این دنیا موقعیتش را نسبت با عالم پیدا کند.

شاید معماری ایرانی و اسلامی نمونه خوبی برای این نگاه باشد. اما چرا اینها را اینجا می‌نویسم؟ راستش این چند روز که روی سر شهرهایمان بمب و موشک و پهپاد می‌ریخت به این فکر کردم که چه چیزی شهرها را برای ساکنانش عزیز می‌کند؟

به این فکر کردم که این تهران، که صدی نود روزهای سال آلوده و آشفته است چه چیزی دارد که از مردمش دل می‌برد؟ می‌دانم که مکان مقدس، حتما و حکما وجود دارد. چراکه زمین زیر پایمان چند میلیارد سال عمر دارد. این یعنی زمین زیر پای ما طی سال‌ها حیات از نفس موجودات چیزی را درونش به یادگار نگاه داشته. اگر قرار باشد به شکل علمی به قضیه نگاه کنیم کافی است مشتی از خاک یک جلگه یا همین باغچه خانه‌مان را به استخوان‌شناس یا باستان‌شناسی دهیم و از او بخواهیم درباره‌اش حرف بزند.

باستان‌شناس با همان یک مشت خاک می‌تواند پرده از راز مردمان هزار هزار سال پیش همین‌جایی که زندگی می‌کنیم بردارد. همه این‌ حرف‌ها را می‌شود در کتاب‌ها خواند و رویشان تحلیل‌ نوشت یا حتی بهشان فکر کرد. اما اینجا عکس‌نوشت است پس خیلی راحت تحلیل‌های علمی را کنار می‌زنیم و به این فکر می‌کنیم که چه شد که این شهر را دوست داریم؟ نکند دلیلش این باشد که روزگاری کسانی اینجا زندگی کرده‌اند که مابقی عالم زیر سایه آنها روزگار گذراندند.

حواستان باشد این زمینی که امروز ما ساکنش هستیم چهار، پنج میلیارد سال عمر دارد و این یعنی زمینی که ما هر روز رویش پا می‌گذاریم روزگاری کهف اعتکاف عارف و واصلی بوده. می‌خواهم یک پله بالاتر بروم و دنبال دلیل دوست داشتن بگردم. اصلاً بیایید نگاه قدسی را هم کنار بگذاریم و خیلی زمینی به قضیه نگاه کنیم.

مگر نه این است که هر کدام از ما از کوچه‌ها و خیابان‌های این شهر خاطره داریم؟ مگر غیر از این است که در همین خیابان‌ها عاشق و فارغ شده‌‌ایم؟ مگر غیر از این است که با عزیزمان روی سنگفرش‌هایش قدم زدیم؟ تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، ارومیه و... فرقی هم مگر می‌کند؟

ما از کوچه‌های شهرهایمان خاطره داریم؛ خاطره‌هایی که برای ما مقدس است. ما توی پس‌کوچه‌های همین شهرها هم زدیم و هم خوردیم. ما برای دوست داشتن شهرهایمان هزار هزار دلیل داریم. ما بار دیگر فهمیدیم که این شهرهای زشت و زیبایمان را بی‌چون و چرا دوست می‌داریم.

 عکس: مریم تخت کشیان

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار