اعتماد اجتماعی، رضایتمندی عمومی و مصالح ملی
چه عواملی در خدشهدار شدن اعتماد عمومی در ماجرای مهسا موثر بود؟
چه عواملی در خدشهدار شدن اعتماد عمومی در ماجرای مهسا موثر بود؟
احسان هوشمند
نویسنده و پژوهشگر
بیش از دوهفته از آغاز اعتراضات خیابانی در گوشهوکنار کشور میگذرد. درگذشت ایران دخت ژینا (مهسا) امینی در جریان بازداشت و انتقال به گشت ارشاد، جرقه بروز اعتراضات بود. پس از آن، وقوع اعتراضات در چابهار و زاهدان هم با موجی از خشونت و تلفات بسیار همراه بود. متاسفانه در 15روز گذشته، دههانفر از هموطنان کشته و زخمی شده و گروهی نیز بازداشت شدهاند.
آنچه موجب تمایز این اعتراضات از اعتراضات گذشته همچون اعتراضات سال 1398 یا 96 یا 88 میشود، در نوع خود قابل تأمل و توجه است. نخست آن که این اعترضات در تعداد زیادی از شهرهای کشور روی داده است، یعنی کمتر اعتراضاتی در کشور را میتوان در چنددهه گذشته مثال زد که از نظر جغرافیایی این ویژگی؛ یعنی وقوع اعتراض در بیش از صدشهر را شامل شود. ویژگی دوم این اعتراضات گسترهای بود که در درون هر شهر، یعنی تعداد محلات و مناطق درون هر شهر بهویژه در شهرهای بزرگ با آن مواجه بوده است. ویژگی سوم این اعتراضات هم با این گستره جغرافیایی، استمرار آن در دورهای نسبتا متفاوت در این شهرهاست. ویژگی چهارم هم به ساخت سنی و نیز ساختار جنسیتی اعتراضکنندگان یعنی حضور گروههای سنی زیر 35سال با مشارکت بخشی از بانوان باز میگردد. هرچند مشخص نیست دقیقا چه جمعیتی با چه وسعتی در گستره کشور با این اعتراضات همراه بودهاند. با بازگشایی دانشگاهها در شنبه 9مهرماه بخشی از دانشگاههای کشور نیز با این پدیده یعنی اعتراضات دانشجویی مواجه بود. این ویژگیها و سایر ویژگیهای اعتراضات اخیز، لزوم بررسی عمیق ابعاد موضوع را جدی میکند.
نظری به واقعه و پیامدهای درگذشت خانم مهسا امینی واجد نکات تحلیلی مهمی است. خانم امینی توسط گشت ارشاد بازداشت، سپس دچار حادثه شده، به بیمارستان منتقل و درنهایت خبر درگذشت او رسانهای میشود. پس از آن بسیاری از مسئولان کشوری نسبت به وقوع حادثه ابرازتاسف کرده و وعده پیگیری ماجرا داده میشود. اما این وعدهها بهصورت مشهودی به کاهش هیجان و عصبانیت عمومی منجر نمیشود. چرا؟
1 در سالهای گذشته بسیاری از تحلیلگران نسبت به کاهش و فرسایش اعتماد در کشور هشدار داده و این وضعیت را برای کشور مساله و مشکلآفرین دانستهاند. آیا سوابق برخورد دستگاههای مسئول با دیگر حوادثی که به جریحهدار شدن عواطف عمومی منجر شده، موجب خدشه واردشدن به اعتمادعمومی بوده است؟یا اینکه عوامل دیگری هم در این باره اثرگذار بودهاند؟علت هرچه باشد، کمتر کارشناس و محققی میتواند در این باره تردید کند که جامعه امروز ایران با مساله استهلاک اعتمادعمومی دست به گریبان است. تلاش مشهود و روشنی نیز در این سالها برای برگشت و تولید اعتمادعمومی صورت نگرفته است. حتی مشخص نیست این موضوع دارای اهمیت محسوسی برای دستاندرکاران باشد یا اینکه دستاندرکاران پذیرفته باشند که بخش قابلتوجهی از جامعه امروز ایران با استهلاک اعتمادعمومی دستبهگریبان است.
2 یکی از زمینههای موثر بر اعتماد «کارایی» است. به نظر میرسد کارآمدی دستگاه عریض و طویل بروکراتیک و سیاسی نیز با پرسشهای بزرگی دستبهگریبان است. این پدیده در نوع مواجهه با این پدیده نیز خود را بهشدت نمایان کرد. پدیدهای که میتوانست نهچندان دشوار حل شود، با بیاعتنایی و کمتوجهی به این شرایط ختم شد. اگر روز نخست حادثه بهصورتفوری نماینده خانواده امینی در تیم بررسیها و تحقیقات مربوط به موضوع مشارکت داده میشد. اگر صداوسیمای کشور به صورتزنده اجازه میداد تا خانواده داغدیده با حضور در برنامهای با حضور کارشناسی زبده، بهطرح خواستههای خود بپردازند و اگر از ابتدای حادثه، اطلاعرسانی دقیق و شفافی درباره ابعاد موضوع توسط رسانههایی رسمی منتشر میشد، احتمالا امروز شاهد چنین وضعیتی نبودیم! اما چرا این اقدامات ساده روی نداد؟ بخشی از این وضعیت به مساله کارآمدی باز میگردد.
3 مساله استهلاک اعتماد، ماحصل عوامل دیگری ازجمله پدیده شایستگی است. دیری است گروهی نهچندان کمشمار از ایرانیان بر این باورند که بر مصادر امور، نه شایستگان و متخصصان، بلکه وابستگان به این وآن نشستهاند. ملاک دستیابی به مسئولیتهای عالیرتبه و تخصصی، نه دانش و تجارب و مسئولیتپذیری ملی و حرفهای، بلکه دیگر عوامل است و درنتیجه مواجه شدن با مدیرانی که شایستگی لازم برای به دست گرفتن مسئولیتها را ندارند، به ناکارآمدی، سپس به نارضایتی دامن زده است.
4 یکی از مشخصات قابل احصا در کشور، میزان رضایت افکارعمومی از نحوه اداره امور است. رضایت یا نارضایتی، تحتتاثیر عللمختلفی قرار دارد. کارآمدی، نشستن شایستگان بر مصادر امور و اعتماد به مسئولان، رابطه مستقیمی با یکدیگر دارند. رضایت را با برخی شاخصهای دمدستی نیز میتوان سنجید، بهعنوان نمونه میزان مشارکت در آخرین انتخابات مجلس و ریاستجمهوری. عدم مشارکت بیش از نیمی از شهروندان ایرانی واجدشرایط مشارکت، نمایانگر نارضایتی است. نارضایتی گاه متوجه نحوه بهکارگیری افراد در مسئولیتهای سیاسی و تخصصی است، گاه به محتوا، چگونگی رویکردها، اهداف و روشها باز میگردد.
5 اعتراضات جاری، موضوع دیگری یعنی فقدان گروههای واسط قدرتمند مدنی، یعنی احزاب و تشکلهای سیاسی ملی و قابلاعتماد را یادآور میشود. جامعه تودهوار اعتراض خود را نه بر مبنای اهداف و شعارهای صیقل داده شده و کارشناسیشده گروههای شناسنامهدار، بلکه در قبال هیجانات و احساسات بروز میدهد.
6 ظهور پدیدههایی چون فرسایش اعتماد اجتماعی، مساله کارآمدی، مساله شایستگیها برای اداره امور و نارضایتی، خود نشانه پدیده بسیار با اهمیت دیگری است؛ فقدان درک درست و روشن از مصالح ملی و ملیاندیشی بهمعنای ضرورت ساماندهی امور جاری، آتی و اساسی کشور بر مبنای منافع ملی. بررسی منابعدرسی دوره آموزشعمومی، فقدان درک روشن و هماهنگ درباره امرملی را نمایان میکند. جامعهپذیری سیاسی فرزندان این کشورتاریخی، نه بر مبنای درکی واقعبینانه و مبتنی بر بدیهیاتتاریخی، بلکه بر مبنای آرزوها و خواستههایی است که کمتر با تحولات جهانی که در آن زندگی میکنیم و مناسبات اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ایرانیان، نسبتی دارد. در فقدان درکروشن از منافعملی، چالههای بزرگی بر سر راه اداره کشور دهان باز میکند و میشود آنچه نباید بشود. آسیبشناسی این وضعیت و طراحی افقهایتازه، نیازمند بهرهگیری از عقل جمعی است و استمرار این وضعیت، نسبتی با منافعملی و انسجامملی ندارد.