| کد مطلب: ۱۳۱۴۶

چه باید کرد!

«منطق موقعیت» یا «روزنه‏‌گشایی»؟

علی ربیعی

علی ربیعی

جامعه‌‏شناس و سخنگوی دولت روحانی

شرایط موجود کشور به‌گونه‌ای است که اصولاً تمهیدی برانگیزنده از سوی گروه‌هایی که قدرت و دولت را در دست دارند برای مشارکت مردم در انتخابات اندیشیده نشده است. حال، این سوال مطرح می‌شود که اصلاح‌طلبان، روشنفکران و نخبگان اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در قبال آینده ایران چه باید بکنند؟ با توجه به این امر که معتقد به جریان‌های برانداز و خشونت‌گرا نیز نیستند، این سوال مهم پدید می‌آید که کدام رویکرد باید برای کنش اتخاذ گردد؟

سه رویکرد عمده در پیش‌رو قرار دارد:

رویکرد اول؛ براساس یک نظریه‌ انفعالی، برخی معتقدند بگذارید آن‌چنان پیش روند که خود به زمین بخورند یا رهایشان کنید تا در رها‌شدگی‌شان یک‌ وضعیت جدید نامعلوم پیش آید. در این رویکرد به این سوالات که در آینده چه پیش خواهد آمد؟ آیا گشایشی اتفاق خواهد افتاد؟ آیا وضعیت بهتری پیش خواهد آمد؟ پاسخی داده نمی‌شود.

در رویکرد دوم؛ کنش معنادار خود در طیفی از  عدم تحریم به همراه عدم مشارکت در این دوره انتخابات، مشارکت و رای اعتراضی (رای اعتراضی نیز در طیفی از دادن شکلی از رای با نماد مثل رای سفید و در آن سوی طیف، رای به مخالفین وضع موجود و...) تعریف می‌شود.

رویکرد سوم؛ رویکرد روزنه‌یابی و روزنه‌گشایی است. در تبیین این رویکرد بیان می‌شود نباید جامعه بیش از این دچار ضعف و فرسودگی شود. حرکت انفعالی ما، سبب تداوم و چه‌بسا خراب‌تر شدن وضع موجود می‌شود.

بنابراین، روزنه‌یابی در حقیقت یافتن راهکار در بن‌بست‌های عملی است که بخشی از حاکمیت ایجاد کرده‌ و موجب بن‌بست‌های نظری شده است.

فکر می‌کنم کنش‌های اخیر برای روزنه‌یابی در واقع تلاشی برای عبور مسالمت‌آمیز و ایجاد روزنه‌هایی است تا به‌طور کلی صندوق از عرصه سیاسی و اجتماعی کشور به عقب رانده نشود و دستاورد منحصربه‌فرد صندوق انتخابات که حتی بی‌ارزش خواندن آن نیز به نوعی اقتدارگرایی منجر خواهد شد، از بین نرود.

در شرایطی که فاصله بین حاکمیت و جامعه زیاد می‌شود، سرمایه اجتماعی کاهش جدی می‌یابد و از قوام دولت-ملت کاسته می‌شود، پایایی جامعه، نه به دستورالعمل‌های دولتی که به نُرم‌ها و نهادهای باقی‌مانده‌ی حداقلی وابسته است. هم‌چنان‌که اکنون بیش از هر چیز این نهاد بازار و روابط مبتنی بر نفع‌جویی فردی است که روابط اجتماعی را در کف جامعه شکل می‌دهد.

فروریختن این دسته از نهادهای پایه به معنای «رواندایی» شدن جامعه (جنگ داخلی در ۱۹۹۴) خواهد بود. از دیگر نهادهای پایه، که هم در شرایط حداقلی و هم در شرایط حداکثری دارای ظرفیت رجوع بالایی است، صندوق رأی است؛ به همین دلیل نیز از نهادهایی است که فراتر از حکومت‌ها بوده است.

ما می‌توانیم به‌طور مثال کار کردن با ارزی مانند دلار را قبول نداشته باشیم، اما نمی‌توانیم نهادی به نام پول را کنار بگذاریم. می‌توانیم به نوع برگزاری انتخابات و چارچوب‌های فعلی آن معترض بوده و‌ آن را منجر به خیر ندانیم. اما همواره در نظر داشته باشیم که همین نهاد انتخابات است که در بدترین شرایط نیز می‌تواند محل رجوع جامعه برای هرگونه تصمیم‌گیری جمعی باشد. ارزیابی من از رویکرد دوم و سوم آن است که نباید گذاشت نهادهای برساخته جامعه، مانند انتخابات که از مشروطه شکل گرفته و حاصل بلوغ ملی است را به راحتی وانهاد.

به این ترتیب، شاید بتوان گفت که با عبور از براندازان، در یک سوی طیف، کسانی هستند که رویکرد دوم را به دلیل اهمیت «کنش در منطق موقعیت» فعلی توصیه می‌کنند بدین‌معنا که همه این افراد ضمن تاکید بر اصالت صندوق و انتخابات در مورد «شیوه برگزاری» معترض هستند؛ و در سوی دیگر، افرادی که به حفظ و توسعه نهادهای پایه به‌عنوان داشته‌های ملی و روزنه‌گشایی مبتنی بر آن‌ها وزن بیشتری می‌دهند.

با عنایت به طیف گشاده‌ی دیدگاه‌های موجود، مسئله مهمی که در پیش‌رو قرار گرفته، حفظ انسجام کلی اصلاح‌طلبان است که به نظر من، جبهه تشکیل‌شده به‌رغم نقدهایی که وارد می‌شود، سرمایه‌ای برای آن و تداوم اصلاح‌طلبی است.  من معتقدم برخلاف بیماری خالص‌گرایی رایج‌شده در میان اصلاح‌طلبان، تکثرگرایی با حفظ وحدت مسیری اجتناب‌ناپذیر است. واقعیت این است که در سطح کنش‌گران اصلاح‌طلب، حامیان جدی برای رویکردهای دوم و سوم را شاهد هستیم که از قضا همه آنها بر مقوله خشونت‌پرهیزی و گفت‌وگو، تاکید قابل اعتنا دارند.

به نظر می‌آید همه این مباحث نشان‌دهنده علاقه‌مندی اصلاح‌طلبان به ایران و آینده آن و پویایی نظری برای انتخاب بهترین مسیر جهت تغییرات برای توسعه و سرنوشت امروز و فردای ایران است‌.

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی