| کد مطلب: ۴۳۴۴۵

کربکند در سوگ شهید معینی؛ بدرقه‌ای با اشک و افتخار

مردم کربکند از نخستین ساعات صبح در خیابان‌ها گرد آمدند تا قهرمان شهرشان را بدرقه کنند؛ شهید حسین معینی، مدافع امنیتی که جانش را در راه عزت ایران فدا کرد.

کربکند در سوگ شهید معینی؛ بدرقه‌ای با اشک و افتخار

به گزارش هم میهن آنلاین و به نقل از مهر، کربکند امروز حال و هوای دیگری داشت. شهر، در سکوتی آمیخته با صلابت، نفس می‌کشید. خیابان‌ها از نخستین ساعات صبح، پر از مردمی بود که آمده بودند نه فقط برای بدرقه یک شهید، که برای ادای احترام به مردی که جانش را فدای امنیت و عزت وطن کرد.

شهید مدافع امنیت، «حسین معینی» که در جریان حملات اخیر رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه، در میدان مقاومت آسمانی شد، با دستان مردم کربکند بر دوش گرفته شد؛ با احترام، با افتخار، با اندوه و با غیرت.

تابوت پیچیده در پرچم سه رنگ ایران، بر دوش مردانی بود که اشک از گونه‌شان سرازیر بود اما قامتشان خم نمی‌شد. زنان با چادرهای مشکی، در صفوفی منظم، دست به سینه و چشمان اشکبار، صلوات‌گویان مسیر را می‌پیمودند. کودکان نیز در آغوش مادران، بی‌آنکه تمام مفهوم این وداع را درک کنند، با چشمان درشتشان به تابوت خیره شده بودند؛ به پیکری که با سکوتی آرام، از حماسه می‌گفت.

سکوت شکسته می‌شد با فریادهایی که از اعماق دل برمی‌آمد: «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست»، «لبیک یا زینب»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر آمریکا» … صداهایی که هم نغمه وداع بودند و هم بیعتی دوباره با آرمان‌های انقلاب.

کربکند در سوگ قهرمان وطن نشست

مراسم با قرائت قرآن آغاز شد؛ نوای دلنشین آیاتی که از صبر و جهاد و وعده‌های الهی می‌گفت. پس از آن، یکی از روحانیون شهر با صدایی بغض‌آلود اما رسا، از مقام شهید معینی گفت: از جوانی که بی‌هیاهو زیست و بی‌ادعا رفت، اما نامش تا همیشه بر تارک افتخار این شهر خواهد درخشید.

مادر شهید، آرام نشسته بود، در میان زنان، در حالی که چادر مشکی‌اش بر زمین افتاده بود و دستانش را روی سینه‌اش قفل کرده بود. هیچ جمله‌ای نگفت، اما اشک‌هایش و لبخند کمرنگش، روایت‌گر داستانی عمیق‌تر از هزار سخن بود؛ روایتی از رضایتی مادرانه به تقدیم فرزندی در راه خدا.

پدر شهید اما ایستاده بود، محکم و استوار. چهره‌اش آفتاب‌سوخته بود، اما چشمانش می‌درخشید؛ از غرور، از ایمان، از صبوری. هر از گاهی لب می‌جنباند و آیات قرآن زمزمه می‌کرد؛ گویی با فرزند شهیدش گفت‌وگویی پنهانی داشت، گفت‌وگویی پدرانه، در لحظات آخر.

تابوت، با پرچم ایران و گل‌های سرخ، به سوی گلزار شهدا حرکت کرد. مسیر، با دست مردم فرش شده بود. همه آمده بودند؛ از هم‌محله‌ای‌ها تا هم‌رزمان، از دانش‌آموزان تا ریش‌سفیدان، از مادران شهدا تا فرماندهان نظامی و مسئولان محلی.

کربکند در سوگ قهرمان وطن نشست

در گلزار شهدا، زمین دوباره آغوش گشود برای فرزندی دیگر از قبیله نور. نماز میت به امامت حجت‌الاسلام والمسلمین … اقامه شد. فضا غرق در سکوت و ذکر بود. پس از آن، پیکر پاک حسین معینی در میان اشک و صلوات، به خاک سپرده شد؛ نه برای فراموشی، که برای آغاز ماندگاری.

یکی از همرزمان شهید، در سخنانی کوتاه گفت: «حسین نه فقط یک رزمنده، که یک مؤمن واقعی بود. کسی که امنیت مردم را با جانش معامله کرد. شب آخر، با لبخند رفت؛ گویی می‌دانست که قرار است مهمان سفره آسمانیان شود…

در پایان مراسم، مردم با دسته‌های گل، قرآن، تربت، پرچم و قاب عکس شهید، اطراف مزار را حلقه زدند. صحنه‌ای شبیه عاشورا؛ صحنه‌ای که نشان می‌داد هنوز این خاک، مردانی دارد که اگر دشمن چشم طمع بدوزد، بی‌درنگ جان می‌دهند اما خاک نمی‌دهند.

کربکند، امروز فقط یک شهید را به خاک نسپرد؛ بلکه عهدی تازه بست با تمامی شهدا، با وطن، با ولایت.

و صدای بلندگوی گلزار شهدا که آیه «و لا تحسبنّ الذین قُتلوا فی سبیل‌الله أمواتاً…» را پخش می‌کرد، یادآور این حقیقت بود که شهیدان زنده‌اند، در دل مردم، در جان این سرزمین، در مسیر انقلاب.

 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه اخبار
پربازدیدترین
آخرین اخبار