| کد مطلب: ۸۶۶

کارکرد مثبت سنت‏‌گرایی

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

این یادداشت در پی آن است که از کارکرد مثبت و حتی ضروری سنت‌‌گرایی دفاع کند، با این تذکر که بنده اجمالاً در دوگانه سنت‌‌گرایی و نوگرایی طرفدار و مُبَلِّغ نوگرایی هستم، و اصول و قواعد آن را در زندگی، اقتصاد، حقوق، سیاست و فرهنگ با توجه به شرایط اجتماعی ایران و تطبیق با محیط می‌‌پذیرم و تبلیغ می‌‌کنم، ولی از آنجا که تعلق خاطری به جامعه‌‌شناسی و آموزه‌‌های آن دارم، از همین زاویه معتقدم که وجود جریان سنت‌‌گرا در جامعه نیز یک نیاز است، مشروط بر اینکه این دو جریان در یک فرآیند سیاسی به تفاهم نسبی برسند. البته بنیادگرایی شکل بیمارگونه‌‌ای از سنت‌‌گرایی است و ربطی به سنت ندارد و خارج از این چارچوب است. بنیادگرایی شاید ناشی از نحوه نادرست برخی از جریان‌‌های نوگرا با جریان سنت‌‌گرایی است. این رویکرد مثبت به سنت‌‌گرایی را در تحقیقات قبلی خود به روشنی نوشته‌‌ام. در اینجا سعی می‌‌کنم توضیح مختصری تقدیم کنم. هر جامعه‌‌ای دچار تحول می‌‌شود.در قدیم این تحولات بسیار کُند و آهسته بود، به‌طوری که کمتر پیش می‌‌آمد که یک نسل تغییر مهمی را در خود نسبت به نسل قبل حس کند. بنابراین تغییرات آن اندازه کوچک و محدود بود که خطری برای بقای سنت نداشت و با مقاومتی روبه‌رو نمی‌‌شد. ولی وقتی این تغییرات، هم به لحاظ عمق و هم گستره زیاد شوند، ثبات اجتماعی را دچار ناپایداری کرده و موجب مقاومت سنت‌‌گرایی می‌‌شود؛ واکنشی که می‌‌تواند مثبت هم باشد. اجازه دهید مثالی بزنم؛ راه رفتن ما به دلیل وجود اصطکاک است. اگر میان زمین با کفش ما یا لاستیک خودرو اصطکاک نباشد، حرکتی رخ نمی‌‌دهد و اگر اصطکاک خیلی زیاد باشد، باز هم حرکت سخت است. دو تغییر و ثبات یا نوگرایی و سنت‌‌گرایی به منزله دو نیروی حرکت‌‌دهنده و اصطکاک هستند؛ قدری از اصطکاک لازمه حرکت به سوی جلو است. اصولاً اگر نیروی مقاومت سنت نباشد، نوگرایی با چنان سرعتی حرکت می‌‌کند که قادر به خودتنظیمی نخواهد شد و با سر به زمین می‌‌خورد. از سوی دیگر اگر اصطکاک و نیروی مقاومت یا همان سنت‌‌گرایی خیلی شدید باشد، جامعه در جا می‌‌زند و مستهلک می‌‌شود، مثل موجودی که در گل و لای فراوان فرو می‌‌رود و قادر نیست حرکت و خود را نجات دهد. فرهنگ مناسب برای جامعه باید محصول تعامل میان نوگرایی و سنت‌‌گرایی باشد. فرهنگ کل به‌هم‌پیوسته‌‌ای است که نباید به دلیل سرعت زیاد یا سکون مداوم و حتی عقب‌‌گرد، از هم گسیخته شود. آنچه درباره رژیم گذشته صادق بود، نادیده گرفتن این نیروی مقاومت و سنت‌‌گرا بود. ساده‌‌لوحانه گمان می‌‌کردند که می‌‌توانند با حذف نیروی سنت‌‌گرا با سرعت هر چه تمام‌‌تر به جلو حرکت کنند. در واقع فرهنگ از نظر سیاست‌‌گذاران رژیم قبل، پدیده‌‌ای دستوری و از بالا بود که گویی همه مردم باید خود را با آن هماهنگ کنند. درحالی‌که فرهنگ جوشیده از متن جامعه و نیازهای آن است، دولت‌‌ها فقط می‌‌توانند موانع تحول فرهنگی را بردارند، ولی نباید یک طرف را نادیده بگیرند. اکنون و پس از انقلاب در مسیر عکس حرکت کرده‌‌ایم و نیروی مقاومت یا اصطکاک یا سنت‌‌گرایی در برابر تحول سرسختی نشان می‌‌دهد و به نادرست گمان می‌‌کند که اگر یک گام به عقب بردارد، باید همه گام‌‌ها را به عقب بردارد. ‌‌در حالی که چنین نیست، هر گام که خود را با جامعه هماهنگ کند، نیروی سنت‌‌گرا را در نقطه جدید قدرتمندتر می‌‌کند و قدرت نیروی نوگرا را در این نقطه تضعیف می‌‌کند. نمونه آن حقوق و علایق زنان و حجاب است و یکی از مصادیق آن حضور آنان در ورزشگاه‌‌ها است که تاکنون هم بی‌‌هیچ منطق حقوقی و اجتماعی مانع از حضور آنان می‌‌شدند و این موجب بدبینی مفرط و حتی کینه‌‌ورزی نوگرایان به سنت‌‌گرایان می‌‌شود. این خواست‌‌ها و مطالبات از سوی زنان در اصل نه توطئه دیگران است و نه چیزی خلاف امور و روند جامعه. یکی از الزامات تحولات اجتماعی است. در نقطه مقابل اگر کسانی بخواهند این نوگرایی را غیرمشروط کنند و چهار نعل بتازند، به سادگی نیروی مقاوم در برابر خود را تقویت می‌‌کنند، همچنان که در رژیم گذشته چنین شد. بنابراین کارکرد سنت‌‌گرایی، نوعی از مهار کردن سرعت نوگرایی است، به‌گونه‌‌ای که موجب گسیختگی فرهنگی نشود. حفظ انسجام فرهنگی و بودن زنان محجبه و افراد مذهبی در کنار زنان نوگرای دیگر در ورزشگاه‌‌ها نمونه‌‌ای از این سازگاری است؛ همچنان که در فیلم و تئاتر هم شاهد این هستیم؛ همچنان که در مراسم مذهبی شاهد این تقارن هستیم. از این منظر باید به سنت‌‌گرایی متعادل احترام گذاشت و نقش آن را در حفظ انسجام اجتماعی مهم دانست، مشروط بر اینکه در این مقاومت در برابر نوگرایی افراط نکند که جامعه را دچار بحران خواهد کرد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی