| کد مطلب: ۱۰۳۰۵

شوکرانِ امید

شوکرانِ امید

یادداشتی به بهانه‌ی نمایشگاه پگی عباسپور در گالری شریف

یادداشتی به بهانه‌ی نمایشگاه پگی عباسپور در گالری شریف

photo 2023 11 21 18 22 01

فرهاد محرابی

پژوهشگر فلسفه و ادبیات تطبیقی

«… این‌جا کسی آرمیده است که زیست بی‌آن‌که شک کند

که سپیده‌دمان برای هر زنده‌ای زیبا است

هنگامی که می‌مرد پنداشت به جهان می‌آید

چراکه آفتاب از نو می‌دمید.

خسته زیستم از برای خود و از بهر دیگران

لیکن همه‌ گاه بر سر آن بودم که فروافکنم از شانه‌های خود

و از شانه‌های مسکین‌ترین برادرانم

این بار مشترک را که به جانب گورمان می‌راند.

به نام امید خویش به جنگ با ظلمات نام نوشتم».

-پل الوآر، به فارسیِ احمد شاملو

پرسش از اینکه نفْس ایده‌ی وجود هنر و فلسفه در عصر وحشت آیا خیانتی به ماهیت دهشتناک آن عصر نیست، در کانون پروژه‌ی زیبایی‌شناسی آدورنو بود. پرسش اساسی برای او همواره این بود که اندیشه و هنر چگونه می‌توانند وحشتِ زیستن در جهانی که در نظر او هر روز بیش‌ازپیش به اردوگاه‌های کار اجباری شباهت می‌یابد را روایت کنند بی‌آنکه به نفْس واقعیت خیانت کرده باشند. چگونه می‌توانند کوچکترین تکانه‌های روح را، لرزش‌های جان را، به‌مثابه مجرای ارتباطی با امر مطلق درک کنند، بی‌آنکه به ماهیت خالص و بسیط وحشت هرروزه‌ای که زیست می‌‌شود، پشت کرده‌ باشند.

ترومای زیست در وضعیت وحشت، در وضعیتی که زندگی اردوگاهی واقعیت مسلم هرروزه می‌شود، در نظر آدورنو باید بدل به کاری فکری-هنری شود که صرفِ بودن و حضورش می‌تواند کنشی اعتراضی باشد. در این معنا، در ساحتی که هنر و تفکر قرار است «وحشت» را، «نیستی» را، «عذاب وجدان بازماندگان یک قتل عام» را به‌مثابه ماده‌ی اصلی کار برگزینند، در آن زمان، مسئله و معضل اصلی هنر همان معضل دیرپای امر بیان‌پذیر و امر بیان‌ناپذیر خواهد بود. اینکه تا چه‌حد تصویرکردن وحشت می‌تواند هسته‌ی بنیادین و موحش آن را پیش چشمان‌مان قرار دهد و تا چه‌حد می‌تواند ناخواسته پرده‌ای باشد برای ندیدن ذات مخوف و تاریکش.

نمایشگاه نقاشی‌های پگی عباسپور با عنوان «زهر ابریشم» که این روزها در گالری شریف برپاست، دقیقاً از همین معضل مواجه با بیان‌پذیر کردن «وحشت» سرچشمه‌ می‌گیرد. هنرمند چه در گلستان‌ها و دشت‌های پرگل و رنگارنگی که خلق کرده، چه در ویدئوآرت درخشانش، با به تصویر کشیدن چشم‌ها و نگاه‌ها (گاه خیره و گاه بسته و لرزان از توالی پلک‌ها، که خود اشارتی غیرمستقیم به مضمون مهم «شهادت دادن» بر وقوع فاجعه دارد) و همینطور در طر‌ح‌های چاپ‌شده‌ی ساده و تند و صریحش از حیات سیاسی جامعه‌ای که در این سال‌ها زیسته‌‌ایم (با همه‌ی بغض‌ها و فریادهایش)، سعی داشته تا «روایت کردن» و «گواهی دادن» بر نیستی و ترس را در قالب بوم، رنگ، کاغذ و تصویر، پیش چشمان‌مان قرار دهد.

نخستین حس بعد از مواجهه با نقاشی‌های عباسپور می‌تواند چیزی باشد بین تجلیلی از «به‌‌یاد آوردن»، «تقدیس خاطره» و درعین‌حال و بیش و پیش از همه، شاید نوعی اعتراض از مجرای تداوم بخشیدن به حضور و حیات قربانیان فاجعه از مسیر بدل کردن یادها و خاطره‌ها به «امر زیبا». گلستان‌‌هایی که هنرمند با قطع و فرمِ از پیش فکرشده و «گورمانند» خود پیش چشمان‌مان قرار داده، دقیقاً تجلیل و ستایشی‌‌ است از «امر زیبا» در زمینه و زمانه‌ای که هر دم بیشتر به دامان تاریکی و زوال فرو می‌غلتد. گلستان‌های او درواقع «گورنبشته»‌اند و گویی غیرمستقیم با نمایش شکوه و جلال طبیعت می‌‌خواهند به یادمان بیاورند که زیبایی خود رهایی است و خود والاترین اعتراض است.

زمانی که آندره مارلو سیاستمدار و ادیب برجسته‌ی فرانسه در قرن بیستم‌ویک از مهمترین اعضای نهضت مقاومت در سال‌های جنگ بر ضدنازیسم، مجموعه‌ مجسمه‌ها و نقاشی‌هایی معروف به «گروگان‌ها» اثر ژان فوتریه نقاش و مجسمه‌ساز معاصرش را دید، آنها را «زیباترین بنای یادبود کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم» نام نهاد؛ تجلیلی که به‌غایت دقیق و وفادارانه بود. مجموعه‌ی گروگا‌ن‌ها (Otages) با الهام از تجربه‌ی عذاب‌آور شنیدن صدای خشونت شکنجه و اعدام زندانیان نهضت مقاومت توسط سربازان نازی در جنگل‌های اطراف بازداشتگاه خلق شده بود. مجموعه‌ای شامل مجسمه‌ها و نقاشی‌‌های سرهای ناشناس و نیم‌تنه‌هایی شناور و انتزاعی.

وقتی ‌فرانسیس پونژ شاعر و جستارنویس سورئالیست شهیر فرانسوی نیز با این مجموعه روبه‌رو شد همان پرسشی را مطرح کرد که این جستار کوتاه را با آن آغاز کردیم: اینکه صادقانه‌ترین پاسخ به نسبت میان وحشت و زیبایی چه خواهد بود. او به سیاقی هوشمندانه نتیجه را به اینجا می‌رساند که غایت امر درنهایت مبارزه است و مبارزه. پونژ نوشت: «در شرایط کنونی شاید درست نباشد که بگوییم دو نگرش ممکن در مواجهه با وحشت وجود دارد: یکی امتناع از در نظر گرفتن وحشت به‌واسطه‌ی تأکیدی صرف بر جانب زیبای امور و دیگری این تصمیم که باید با علل احتمالی این وحشت مبارزه کرد. درحال‌حاضر هیچ تردیدی وجود ندارد: تنها باید مبارزه کرد و مبارزه کرد».

اگر مجموعه‌ی گروگان‌های فوتریه با هم‌آمیزی غریب و به‌غایت هنرمندانه‌ی امر فیگوراتیو و امر انتزاعی شکل گرفته بود تا «بنای یادبود قربانیان» باشد، در کار پگی عباسپور، مبارزه از مجرای استحاله‌ی امر فیگوراتیو در انتزاعِ طبیعت رخ می‌نماید. در تابلوهای گلستان او هر آنچه از گور و نام و یاد قربانیان داریم در دشتی از گل‌هایی رنگارنگ و زنده غرق می‌شود؛ به استحاله‌ی طبیعت درمی‌آید تا در طنین هرساله‌ی زایش و افول طبیعت، چرخه‌ی بی‌پایان به یادآوردن در پس نسیان را برای‌مان تداعی کند.

اگر در سینمای مستندساز نام‌آور شیلیایی پاتریسیو گوسمان، قربانیان کودتای پینوشه با یافتن و بازنمایی «بقایای‌شان» به یاد آورده می‌شوند، جدال خاطره با فراموشی در گلستان‌های رنگارنگ و مشعوف عباسپور به‌واسطه‌ی رهایشی در طبیعت تداوم می‌یابند. در چاپ‌های سیاه و سرخ او بر کاغذ که بخش دیگری از نمایشگاه را تشکیل می‌دهد، «وحشت» با استحاله و بیش‌ازآن با درهم‌آمیزی امر فیگوراتیو در زمینه‌ی سرخ و تاریکش قوام می‌یابد. هنرمند هم خواسته انسان‌زدایی فاشیسم را نشان دهد و هم همزمان فریاد و درد را در ساحتی موازی پیش چشمان‌مان بگذارد؛ توأمان هم سبعیت شکنجه و هم غریو بلند مبارزه و سرکشی.

امید او تلخ است؛ به‌غایت تلخ. این تلخی و شوکران امید را اما هنرمند می‌ستاید. به دنبال آن بوده تا امید و مبارزه‌ی حقیقی را از درون این تلخی ردیابی کند. او فروتنانه، بر آن بوده که از دل یأس و سکون، خواستی برای تغییر به ما پیشکش کند. سعی کرده هنرش فراخواندنی باشد به تداوم مبارزه در زمانه‌ای که سر در جیب‌کردن و امتناع جمعی، حکم فضیلت همگانی را یافته است. در این معنا و فارغ از اشارت‌های تکنیکال و زیبایی‌شناسانه‌ی کارش، تذکار و یادمانی بوده برای بقا و تصویر امکان آینده‌ای روشن‌تر در زمانه‌ای که وحشتی فراگیر را زندگی می‌کنیم.

دست آخر اینکه آثار عباسپور مسیر و تلاشی ا‌ست برای ارتقای وحشت و ترس از نابودی، به ساحت آگاهی و هنر تا از این راه نسبتی وثیق و امین با یاد مردگان بیابیم. ترجمانی بی‌نقص و کامل از این مدعای آدورنو و هورکهایمر در «دیالکتیک روشنگری» که «فقط آن هنگام که وحشت از نابودی را تماماً به تراز آگاهی ارتقاء دهیم وارد رابطه‌ای مناسب با مردگان خواهیم شد: رابطه‌ای مبتنی بر یگانگی با آنان، زیرا ما نیز، همچون ایشان، قربانیِ همان شرایط و همان امیدِ نومید‌شده‌ایم».

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی