| کد مطلب: ۱۰۳۰۳

در مرزِ خیال و واقعیت

درباره نمایشگاهِ نقاشی‌های علی گلستانه با عنوان ارس

درباره نمایشگاهِ نقاشی‌های علی گلستانه با عنوان ارس

آناهیتا داراب بیگی

منتقد تجسمی

دست به قلم، تعبیری فارسی است که وجه اشتراک نقاش و نویسنده را به زیبایی نمایان می‌کند. این اصطلاح به خوبی بر قامت کار علی گلستانه می‌نشیند؛ نقد، تالیف و ترجمه در زمینه هنر دوشادوش نقاشی. در یادداشت کوتاه مجموعه ارس، بر دیوار گالری می‌خوانیم که نقاشی‌های مجموعه «بازنویسی تصویری» نوشته‌های ادبی هستند. این جمله عجیب خود گویای میزان درهم‌تنیدگی متن و تصویر در ادبیات و هنرهای تجسمی است؛ تو گویی قلم نویسنده یکیست؛ همچنان مشغول نوشتن، اما این‌بار نوشتن با تصویر. البته نویسنده نیز خیلی اوقات مشغول خلق تصاویر با کلمات است؛ به‌خصوص اگر که شاعر باشد. شاید بی‌خود نیست که نویسندگان بسیاری در ایران و جهان، دستی هم در نقاشی داشته‌اند.
درباره ارجاعات مستقیم عناوین آثار مجموعه ارس که در اندازه قابل‌توجهی کنار آثار بر دیوار گالری نقش بسته، بهتر آن است که سراغ اشعار نیما و سپانلو و نیز سابقه حضور رود ارس در اشعار و ادبیات فارسی برویم. دلالت روایی و اسطوره‌ای این ارجاعات نظیر بصری خود را در حال‌وهوای نمادین نقاشی‌ها یافته است. ارس غرقه در خون بر زمین می‌غلتد و آسمانی قیرگون، این خانه/معبد/مقبره ازلی را که در آثار او همواره تکرار می‌شود، در بر گرفته است. وطن کلیدواژه فهم این تصاویر است؛ جای‌جای تصاویر گلستانه ردی از ادبیات، تاریخ و جغرافیای ایران حضور دارد. شاید وسوسه شویم و با کشف ارجاعات‌شان به متن و روایت آنها را صرفاً همان بازنویسی تصویری در نظر بگیریم؛ اما به‌رغم ادعای هنرمند، خود تصاویر به تنهایی حرف تازه‌ای برای گفتن دارند. او با زبانی ساده، به دور از تردستی و قدرت‌نمایی تکنیکی و چنان بی‌ادعا و راحت سخن گفته که ممکن است مخاطب آن را دست‌کم بگیرد.
نگارگری ایران خود تنگ در آغوش یک کتاب به وجود آمده است؛ و هستی و ساختار بصری‌اش با روایت گره خورده است. آثار گلستانه هرچند در ساختار و فلسفه، وامدار نگارگری ایرانی و ادبیات فارسی هستند، اما نگارنده معتقد است در مورد او، کار به یک استفاده سردستی و ظاهری و نیز همانطور که گفته شد حتی به روایتگری صرف ختم نمی‌شود. او توانسته از همزمانی در ساختار فرمی نگارگری به‌گونه‌ای مخصوص به خودش استفاده کند. اگر در یک اثر نگارگری فضای درون و بیرون با منطق تسطیح، همزمان بر مخاطب آشکار شده است، در آثار او مخاطب با تمهیدی تازه این همزمانی را تجربه می‌کند؛ یعنی با عوض‌شدن جای خودش به‌عنوان ناظر. او از زوایا و پرسپکتیوی ترکیبی برای ساختن فضاهایش بهره برده است. این همزمانی از ترکیب فضا‌ها به ترکیب زمان‌ها نیز سرایت می‌کند. وقتی مقابل نقاشی «کلبه با درخت پاییزی» بایستید، هم درون، هم بیرون کلبه هستید، آسمان آبی روشن درون پنجره خبر از صبح می‌دهد؛ که با غلظت سیاهی شبی که کلبه را در بر گرفته در جدال است. کف کلبه با ابری خاکستری از جنس سایه تک درخت پوشیده شده؛ این اتفاق البته هرگز در نگارگری رخ نمی‌دهد.
هنرمند به‌راستی خود همانند ارس در مرز حرکت می‌کند؛ در مرز ژانر منظره، پرتره و فضای داخلی؛ در مرز انتزاع و فیگوراسیون؛ و در مرز خیال و واقعیت. درواقع نیز همزیستی این وجودهای متضاد تنها در تصویری ذهنی ممکن است، تصویری چونان خاطره. آثار او درحقیقت آنقدرها متعهد به روایتگری نیستند، بلکه بیشتر فضایی می‌سازند تا پذیرای حرف‌هایش باشد. گذشته در حال حضور دارد و هویت غیر از این ممکن نمی‌شود؛ آثار گلستانه اشباح خاطره را در جامه‌ای کلاژگونه احضار می‌کنند. فرم آثار به‌درستی به این خواست پاسخ می‌دهد؛ مرز تند و تیز و منقطع رنگ‌ها در تقابل با خاکستری سنگین زمینه، نورهای شدید در دل سیاهی، کنده شدن سیلوئت‌ها و سایه‌های دوبعدی از فضای بازنمایانه. همزمانی در آثار گلستانه از جنس جمع اضدادی رویاگونه و فراواقعی است. روز و شب، زمین و آسمان، درون و بیرون، گذشته و حال، همگی در آثار گلستانه حضور دارند.
او در این مجموعه توانسته نه‌تنها پلی میان تصویر ادبی و تصویر تجسمی بزند، بلکه نیز موفق شده از دل سنت نگارگری تصویری معاصر بیافریند که برداشتش از تاریخ داشتن ظاهر صرف آن نباشد و حقیقتاً کارکردی بصری پیدا کند. مسیری که گلستانه نشان می‌دهد در ادامه راه سپهری، محصص و کیارستمی، افزون بر ایرانی بودنش انعطاف مطلوبی برای خلاقیت و ادامه دارد که محدود به یک سبک و شیوه نیست، و به‌زعم نویسنده این اتفاق تجسمی، کمیاب و بسیار شایسته توجه است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی