| کد مطلب: ۱۰۳۰۶

ارس، نماد ارزش‌‏های بـــــر آب رفتــــه

ارس، نماد ارزش‌‏های بـــــر آب رفتــــه

درباره آثار علی گلستانه که نقاش زمانه خود است

درباره آثار علی گلستانه که نقاش زمانه خود است

ganji hossein

حسین گنجی

منتقد تجسمی

وضع خاص هنرمند تجسمی را می‌توان با نقل‌قولی از کتاب نمادپردازی: مفهوم و تأثیر آن (۱۹۲۸)، نوشته‌ی وایت هـــد نشان داد: «به بالا می‌نگریم و شکلی رنگین در برابر خود می‌بینیم و می‌گوییم صندلی است. اما آنچه دیده‌ایم فقط همان شکل رنگی است. شاید هنرمند ناگهان به تصور صندلی نرسیده باشد. شاید در مرحله‌ی نظاره‌ی محض رنگ زیبا و شکل زیبا متوقف شده باشد. اما از میان ما، بعضی که هنرمند هم نیستند، مخصوصاً هنگامی که خسته باشند خیلی آماده‌اند تا مستقیماً از ادراک حسی شکل رنگین صندلی، هنگام استفاده‌ای خاص، احساسی یا تفکری خاص لذت ببرند. ایــن گذار را به سهولت می‌توان با اشاره به یک رشته استنتاج‌های دشوار منطقی تبیین کرد، بدین‌معنی که ما ضمن توجه به تجربه‌های قبلی خودمان در زمینه‌ی شکل‌های گوناگون و رنگ‌های جورواجور به این نتیجه‌ی محتمل می‌رسیم که در مقابل صندلی قرار گرفته‌ایم.» این صندلی آیا واقعیت نیست؟ یعنی خود صندلی نمادی از چیزی نیست که هنرمند ترجیح می‌دهد مستقیم از آن حرف نزند و برای فهم بهتر صندلی را واسطه کرده است. همان واقعیتی که هنر در تکمیل، تحلیل یا فهم یا در بسیاری از مواقع در فرار از آن به‌وجود آمده است. هنرمند از فضا نیامده است و اولین و مهمترین سرچشمه برداشت، درک و ایده‌پردازی او برای بیان آنچه نتوانسته با کلمات بیانش کند، محیط و شرایط جغرافیایی، تاریخی و ذهنی اوست که ادبیات و وضعیت در آن نقش بسزایی دارد. حال اگر این هنرمند بخواهد در مقام روشنفکر همان چیزی که بابک احمدی در کار روشنفکری می‌گوید، همان که در زبان انگلیسی به‌طور معمول در معنای وسیع‌ترش اینگونه از او یاد می‌کنند: «فعالیت انسان در انطباق با وضعیت‌های خاص به‌وسیله ترکیب توانایی‌ها و کارکردهای ادراک حسی، خاطره، خیال‌پروری و نیروی تصور، تجریدسازی و مفهوم‌سازی، حدس زدن، تخمین زدن، مراقبت کردن، توجه کردن، متمرکز شدن، برگزیدن، ارتباط برقرار کردن، برنامه ریختن، فرض کردن، نظارت کردن و جهت دادن. در این توانایی انسانی درک غریزی و هم‌خوانی با دانش پیشینی نیز نقش مهمی دارند. اما نکته اصلی و مرکزی آن توانایی کلی‌نگری و تجریدسازی و در شکلی برتر نمادسازی است.» بگوید، چاره‌ای ندارد که از زبان ساده و مرسوم دست بکشد و مخاطبش را گزینش کند. مخاطب او و آثارش اینگونه است که اندکی خواهند شد، زیرا سرچشمه او نقاط اندکی از تاریخ و اندیشه سرزمینی اوست که از نظر بسیاری فراموش شده است. کار هنرمند شاید به همین جهت بی‌شباهت به کار روشنفکر نباشد که دست روی نقاطی می‌گذارم که نماد یک دوران هستند و آنها را به شکلی کدگذاری و بازنمایی می‌کند که رمزهایش در ادبیات، فلسفه و زیست ذهنی معاصر ما نهفته است.
همان چیزی که علی گلستانه در مجموعه اَرَس در گالری طراحان آزاد به‌گونه‌ای به سمتش رفته است. موقعیت جغرافیایی که نه‌تنها یک فرد که از آن پس بسیاری از ارزش‌های ما را از ما گرفت و به آب سپرد. موقعیتی که گویی پس از خود در تاریخ معاصر ما تا به امروز کش آمد. یک فضای تصویری که شاید عینیت آن را بتوان در آثار مجموعه اخیر علی گلستانه مشاهده کرد.
همه ما بی‌آنکه بدانیم یا ندانیم تکیه‌گاه، مفهوم و معنای بزرگی را در جایی از دست داده‌ایم. همانطور که ادبیات و روشنفکری چیزی را در اَرَس این رود مرزی از دست داده است. ارس از این باب نماد رویای ناسرانجام روشنفکر ایرانی و از باب دیگر مرز آگاهی و ناآگاهی انسان معاصر ایرانی است و علی گلستانه با قاب‌بندی، اشکال، رنگ‌گذاری و نمادپردازی‌هایش می‌خواهد از آن سخن بگوید. جایی که انسان معاصر به دو صورت با آن برخورد می‌کند، یا می‌خواهد فراموش کند یا ترجیح می‌دهد بدان نقب زده و یادآوری‌اش کند؛ به‌عنوان یادآوری یک حفره بزرگ، یک نقصان و یک نماد از دست دادن.
اَرَسِ علی گلستانه روایت تلخ او از وضعیت ذهن روشنفکر و نقد او نسبت به آن چیزی است که ما بدان خرد یا واقعیت جهان امروز از آن یاد می‌کنیم. کارخانه سوخته، تبعید نویسنده، پی‌ریزی شهر، کلبه با درخت پاییزی هرکدام نماد درون مایه خِرد و اندیشه بعد از واقعه ارس هستند. ارس تنها صمد بهرنگی را نبرد، از آن روزها تا به امروز بسیاری از آموزه‌های ناب ما به آب سپرده شد، از دست رفت و مرتباً در موقعیت میان ما یکی به سر می‌بریم مختصاتی بعد از عبور از مرز آگاهی و ناآگاهی، بعد از مرز داشتن و از دست دادن، بعد از مرز واقعیت و رویا، جایی در بلاتکلیفی و رهاشدگی. مسیر رودخانه، جاده‌ای کوهستانی، زیگورات وارونه، کلبه‌های سیمانی و کوهستانی، هرکدام نمادهایی از راه‌های بی‌سرانجام طی‌شده هستند.
ارس ِعلی گلستانه یک ناکجاآباد محض است، وهم آلود، مخشوش و ترسناک. علی گلستانه در این مجموعه در تاریکی مطلق، در یک رویایی تاریخی و عمیق، در یک بستر ادبی و استعاری خود را قرار داده است و از چنین زاویه و منظری جهانش را ترسیم می‌کند، ناامیدانه، معترضانه و البته بی‌سرانجام. گاهی هم البته آن میانه امیدواری‌های اندک گنجانده است، همچون آسمان ابری و بنای شیشه‌ای، پنجره‌های آبی کلبه و راهروهای کارخانه که نمی‌دانیم چه چیزی قرار است تولید کند. اگر بخواهم مجموعه ارس را آنگونه که باید تشریح کنم، باید به این عبارت درخشان پل کله، در یادداشت‌های ۱۹۱۵ او بازگردم آنجا که کله می‌گوید: «قلبی که برای این جهان می‌تپید، در وجود من تقریباً از حرکت باز ایستاده است. چنان است که گویی تنها پیوند من با این جهان خاطره بوده است... یکی از این جهان دست می‌شوید و به جهانی دیگر در ورای آن می‌پیوندد، جهانی که سراپا تأیید است. رمانتیسیسم سرد این سبک، بدون هیچ گیرایی، شگفت‌انگیز است.» اَرَسِ علی گلستانه نمایانگر وضعیت خرد و اندیشه در زمانه ماست و به این جهت طبیعی است که فهم عمومی بدان راه نخواهد داشت. زیرا دغدغه‌های نقاش از سطح ترسیم و نقد جامعه گذشته است و برای نشان دادن وضعیت اندیشه بر نقطه‌ای دست گذاشته که ادبیات و اندیشه معلم‌اش را از دست داده بود. او خیال‌پردازانه و نمادگونه، واقعیت را تشریح کرده است. واقعیتی که هرچه می‌گذرد درک ما بدان اندک و نیازمان بدان بیشتر از همیشه احساس می‌شود. به رنگ سیاه عمیق و سفید نه‌چندان روشن کارهای این مجموعه نگاه کنید، به چهره‌های مرده این آثار نگاه کنید، به اندکی رنگ، به رنگ‌های گلگون و نابه‌جا نگاه کنید، به قاب‌بندی‌ها و ترکیب‌های نامتقارن نگاه کنید، به درختان زمستانی و زمینه برفی و خطوط منقطع نگاه کنید. هرکدام‌شان نمادی هستند از دنیای سردی که روزبه‌روز سردتر هم می‌شوند. هرکدام برآمده از یک زمستان و یک دوران از سر گذشته و تا حدودی تکرارشونده و پیش رو هستند. علی گلستانه مسلط بر ادبیات و با زبان تصویری می‌خواهد داستان جغرافیا و اندیشه‌هایی را به میان بکشد که هیچ‌وقت فرصت شکفتن و سبز شدن را نیافتند. هرکدام از آثار او در این مجموعه یک روایت آشکار و چندین داستان پنهان دارد که سرنخی در ادبیات، داستان و شعر دارد. طوسی کم‌مایه و سردی که در آثارش به کار می‌گیرد که بخش بزرگی از قاب‌های او را به خود مشغول کرده و تو به‌عنوان مخاطب نمی‌توانی از آن صرف‌نظر کنی، در ترسیم شرایط یک ترکیب بی‌نظیر، دلهره‌آور و دقیقی است که رفته‌رفته معرف هنرمند و سبک و سیاق کار او شده است. او با شیوه رنگ‌گذاری، ترکیب‌بندی و بیان شاعرانه و مینی‌مال خود، ما را به جهانی می‌برد که تا پیش‌ازآن درخت‌های سهراب و آدم‌های آثار ادوارد هوپر می‌بردند. او نقاش زمانه خود است، زمانه‌ای که مرزها همچون واقعیت و حقیقت، همچون قطعه‌ای ادبی و متنی بی‌معنا، همچون ناامیدی و گاهی کورسویی از امید، مرتباً در حال جابه‌جایی و تغییرند.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی