چهگوارای فوتبال
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
اگر ناف اقتصاد ایرانیجماعت به «نفت» گره خورده است، در فضای اجتماعی با «دوقطبیسازی» زندهایم و حتی یکگام را هم فراتر گذاشتهایم و برای دوستداشتن یکی، انگار لازم است از دیگری متنفر باشیم. مخالف و منتقد نه؛ متنفر! کسی که ما زیر پرچمش سینه میزنیم، بیذرهای تردید فرشتهخو و پریچهره است. سفید و مبری از هر عیبونقصی، فداییخلق و جاننثار ملت، شبنمی فروچکیده از آسمان، اما دیگری حتما دیو خودپرستی است که همه خصلتهای بد دنیا را درون خودش جا داده است. یک «جعبه پاندورا»ی نفرتانگیز! حالا در این گوشه شگفتانگیز دنیا، دوگانه عادل- محمدحسین شکل گرفته است. برای اینکه ثابت کنی چقدر عادل فردوسیپور را دوست داری، شرط لازم این است که محمدحسین میثاقی را در چرخ گوشت بیندازی و ثابت کنی که او سالها با عوامل ساکن در تاریکخانهها، توطئه میچیده که «استاد» را بزند و حالا موفق شده و وقتی جلوی دوربین میخندد، رسما دارد به ریش ما میخندد! باید تکلیفت را روشن کنی یا عادلی یا محمدحسین؟ حد وسطی وجود ندارد. من با محمدحسین میثاقی از نزدیک کار کردهام. یک برنامه تلویزیونی هرروزه در شبکه ورزش. یورو ۲۰۱۶ هنوز اینقدر چهره نشده بود. جدی، دقیق، شوخطبع و پرشتاب بود. میدانم برای «محمدحسین میثاقی» شدن، چقدر دویده. اینکه تصور کنیم الان در خلوتش بشکن میزند که عادل را از صحنه کنار زده، بیانصافی است. اینکه انتظار داشته باشیم او بهخاطر حذف عادل، تلویزیون را تحریم کند و به تعهداتش پشتپا بزند هم بهنظر زیادهخواهی میآید. آیا اگر این اتفاق وارونه رخ میداد، یعنی میثاقی را کنار میگذاشتند، عادل به خونخواهی او شورش میکرد؟ البته بهنظر میرسد مدیران تلویزیون از مدتها قبل این تصمیم را گرفته و روی محمدحسین میثاقی سرمایهگذاری کرده بودند. میثاقی مثل کوهنوردی است که سالها برای فتح اورست نقشه کشیده، تلاش کرده، زمین خورده، گرسنگی کشیده و حالا درست وقتی میخواهد گامهای آخر را بردارد و پرچمش را آن بالا نصب کند، ما از او میخواهیم زاهدوار از کنار این موفقیت بگذرد، «معرفت» بهخرج بدهد و از مسیر رفته به پایین قله برگردد. جاییکه شاید کوله، چکش و طنابها را از او بگیرند و نتواند تا سالها کوهنوردی کند. ما که این پیشنهادهای سخاوتمندانه را به دیگران میدهیم تا چهاندازه در زندگی شخصی به این آرمان وفاداریم؟ دو سال است عادل فردوسیپور را میشناسم. اغراق نباشد ۲۰سال است که با پسر بازیگوش و سربههوایش «۹۰»، دوست هستم. با زبان بدن، دامنه لغات، «میتونم قانع نشم»ها و حتی گاهی ترسیدن و جا خوردنهایش زندگی کردهام. میدانم برخلاف «چهگوارا»یی که این روزها از او ساختهاند و عدهای پشتش قایم شدهاند و آرزوهایشان برای کوبیدن مشت محکم را دنبال میکنند، او نه شورشی است و نه اهل انقلاب علیه تلویزیون. اگر نگوییم محافظهکار است، محتاط و سنجیدهکار است. آدمی که مثل او کتاب میخواند و در جزییات دقت میکند و در همه این سالها مثل یک بندباز ماهر از بالای استخر کروکودیلها رد شده، آنقدر باهوش هست که ژست اپوزیسیون نگیرد. او شاید در محاسباتش اشتباه کرد و انتظار این همه جدیت را نداشت. عادل اما دوست دارد به خانه برگردد. او مثل روزگار کودکی ما که شب با توپ پلاستیکی در بغل دیر میآمدیم خانه، پدر راهمان نمیداد و پشتدر مینشستیم تا بالاخره یکنفر «مادرانه» در را باز کند، منتظر بازگشت است. برخی بر این باورند که احتمالا مدیران تلویزیون به این نتیجه رسیدهاند که فردوسیپور از رسانهای که خود را فرزند آن میداند، «فربهتر» شده و لازم است گوشی دستش بیاید. این طیف سالهاست بیتوجه به خواست عمومی، نان و موز خودشان را میخورند و شعارشان هم «میتوانیم، میکنیم» است، چه کسی خوشش بیاید، چه نیاید. اما کسانی هم معتقدند که تلویزیون مثل هر رسانهای، چارچوب و سیاستگذاری خودش را دارد و برای کار در آن باید قاعدههایش را پذیرفت و این نکته را هرکس نداند، دکتر عادل فردوسیپور که دانشآموخته مقطع دکترای «مدیریت رسانه» است، نیک میداند. او اگر میخواهد در این رسانه کار کند، باید خطوط قرمزش را بپذیرد. کسی نمیتواند توانایی و تسلط عادل فردوسیپور را نادیده بگیرد، او یک سروگردن از هماوردانش بالاتر است و مهرش به دل مردم سختپسندی نشسته که به دشواری کسی را به تالار محبوبها راه میدهند. با همه این جدالهای حق علیه باطل، میشود به طلوع آفتاب فردا از مشرق تردید کرد، اما این نکته تردیدناپذیر است که عادل فردوسیپور به تلویزیون برمیگردد، با محبوبیتی تکثیرشده که مثل آبمقدس حتی کاستیهای برنامه ۹۰ را هم در نظرگاه منتقدانش پاک میکند.