بیمهگری آنلاین؛ ظرفیتی که در سایه مانده است
در اقتصاد ایران بسیاری از تحولات، نه بهدلیل نبود امکان، که بهسبب بیتوجهی ساختاری به ظرفیتها متوقف ماندهاند.
در اقتصاد ایران بسیاری از تحولات، نه بهدلیل نبود امکان، که بهسبب بیتوجهی ساختاری به ظرفیتها متوقف ماندهاند. بیمهگری آنلاین نیز یکی از همین ظرفیتهاست؛ حوزهایکه میتوانست سالها پیش بخشی از ناکارآمدی و هزینههای پنهان اقتصاد را کاهش دهد، اما در میان احتیاطهای بیدلیل، مقررات فرسوده و بازار نیمهشفاف گرفتار ماند.
ضریب نفوذ بیمه در کشور هنوز به 2/4 درصد محدود است؛ عددیکه نشان میدهد بخش بزرگی از جامعه از پوشش ریسک محروم است و در برابر تکانههای اقتصادی بیدفاع مانده است. ازسویدیگر، سهم تجارت الکترونیکی در خردهفروشی، کمتر از ۱۰ درصد است و بیمه آنلاین با سهم چهار درصدی، هنوز جایگاه واقعی خود را نیافته است. البته رشد آن از 0/1 به دو درصد در سهسال اخیر، ظرفیت جهش را نشان میدهد، اما میل حکمرانی اقتصادی به پذیرش این تحول کافی نیست.
تجربه کشورهای توسعهیافته ثابت کرده که بدون پیوند بیمه با تجارت الکترونیک، اقتصاد دیجیتال از لایهای سطحی فراتر نمیرود. آنچه در ایران داریم، بیشتر «بازار مصرف دیجیتال» است تا «اقتصاد دیجیتال»؛ مردم خرید و پرداخت میکنند اما در پس این جریان، لایههای تولید ارزش نظیر داده، مدیریتریسک و مدلسازی مالی ناقص یا غیرفعالاند.
بیمه دیجیتال همان حلقهای است که میتواند مصرف را به تولید ارزش تبدیل کند. نبود آن یعنی هر تراکنش اینترنتی بر پایه اعتماد خام انجام میشود، نه اعتماد مهندسیشده. مفهوم «اعتماد مهندسیشده» در اقتصاد دیجیتال، کلیدی است. بازارهای بزرگ دنیا مانند اروپا، چین و هند نه بهدلیل شمار پلتفرمها، بلکه بهواسطه سازوکارهای کاهش ریسک توانستهاند تجارت الکترونیک را به سهمهای ۳۰ تا ۶۰ درصدی از خردهفروشی برسانند.
اما در ایران، هنوز یک خطای خدماتی یا خسارت ساده میتواند اعتماد کاربران را بهطور کامل تخریب کند. این شکنندگی نتیجه نبودِ زیرساختهایی چون بیمههای تعبیهشده «Embedded Insurance»، ارزیابی سریع خسارت، قیمتگذاری مبتنی بر داده و شفافیت است؛ سازوکارهایی که بیمهگری آنلاین میتواند با هزینهای کمتر از روشهای سنتی فراهم کند.
اقتصاد ایران بیش از هرچیز از «پیوندنیافتگی» رنج میبرد. هر بخش مسیر خود را میرود و این گسست در حوزه دیجیتال آشکارتر است؛ پرداخت الکترونیکی رشد کرده اما با داده هوشمند پیوند ندارد، تجارت الکترونیک توسعه یافته اما به مدیریت ریسک متصل نیست و بیمه آنلاین شکل گرفته اما رگولاتوری دادهمحور مغفول مانده است.
چنین زنجیره ناقصی نمیتواند سهم اقتصاد دیجیتال را بالا ببرد، زیرا در این سازه، نقص یک جزء، کل ساختار را ناپایدار میکند. دراینمیان هوش مصنوعی، نه ابزار تزئینی، بلکه عامل تحول است. در صنعت بیمه، این فناوری آنجاست که اقتصاد دیجیتال به آن نیاز دارد؛ پیشبینیپذیری. تحلیل تصویر برای ارزیابی خسارت، الگوریتمهای کشف تقلب، مدلهای رفتار مشتری برای قیمتگذاری پویا و ابزارهای شخصیسازی خدمات، همگی هزینه مبادله را کاهش میدهند و تجارت الکترونیک را مقیاسپذیر میسازند.
اگر این فناوریها در شبکه پلتفرمها درست جاگذاری شوند، میتوانند سرعت گردش کالا، اعتماد کاربران و نرخ استفاده از خدمات آنلاین را افزایش دهند. کسبوکارهای دیجیتال معمولاً از فشار هزینه و نوسانات اقتصادی شکایت دارند درحالیکه بیمه دیجیتال میتواند با فرآیندهای کاهش مدیریتریسک بهعنوان بازوی کمکی، بخشی از این بار را از دوش آنها بردارد.
بااینحال مانع اصلی، نه در بازار که در ذهن سیاستگذار است؛ ترس از داده. داده بهجای آنکه ابزار تنظیمگری و تصمیمسازی باشد، به موضوع احتیاط و محدودیت تبدیل شده است. درحالیکه در اقتصاد دیجیتال جهانی، دولتها خود بزرگترین تأمینکنندگان دادههای عمومیاند و بر نحوه استفاده از آن نظارت دارند. رشد بیمه و تجارت دیجیتال زمانی ممکن است که داده از «منع» به «منبع» بدل شود. در کنار این مانع ساختاری، شکاف جغرافیایی نیز سهم اقتصاد دیجیتال را محدود کرده است.
مناطق روستایی و بخشهایی از حاشیه شهرها هنوز از زیرساخت، آموزش و دسترسی لازم برای مشارکت کامل در بازار دیجیتال بهرهمند نیستند و این نابرابری جغرافیایی مانع گسترش طبیعی بازار میشود. بیمه دیجیتال میتواند با کاهش ریسک، ورود کسبوکارهای کوچک و کاربران کمدرآمد را به بازار آنلاین تسهیل کند، اما تحقق آن نیازمند سیاستگذاری شفاف و پایدار است.
درنهایت بیمهگری آنلاین مسئله یک صنعت نیست؛ مسئله آزادسازی ظرفیت اقتصاد دیجیتال است. اگر زنجیره ارزش از هویت دیجیتال تا پرداخت، از داده تا بیمه و از پلتفرم تا رگولاتوری تکمیل شود، ایران میتواند از مصرفکننده به تولیدکننده ارزش در اقتصاد جهانی تبدیل شود. در غیر این صورت، رشدهای پراکنده و موردی هرگز به تحول ساختاری نخواهد انجامید. بیمه دیجیتال همان حلقهای است که میتواند اقتصاد ایران را از وضعیت امروز جدا و به مسیر توسعه پایدار متصل کند بهشرطآنکه اینبار، ظرفیتها دیده شوند، نه نادیده گرفته شوند.