| کد مطلب: ۴۴۳۵۱

شکست پوتین در خاورمیانه/متحدان روسیه در منطقه دیگر نمی‌‏توانند روی مسکو حساب کنند

تنها چند سال پیش، اینطور به نظر می‌رسید ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، نفوذ مسکو در خاورمیانه را پس از دهه‌ها افول، دوباره تثبیت کرده است.

شکست پوتین در خاورمیانه/متحدان روسیه در منطقه دیگر نمی‌‏توانند روی مسکو حساب کنند

تنها چند سال پیش، اینطور به نظر می‌رسید ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، نفوذ مسکو در خاورمیانه را پس از دهه‌ها افول، دوباره تثبیت کرده است. همزمان با تعمیق روابط پوتین با متحدان دیرینه روسیه، نظیر ایران و سوریه، و در عین حال تقویت روابط صمیمانه‌تر با اسرائیل و پادشاهی‌های عرب، به نظر می‌رسید واقع‌گرایی عمل‌گرایانه پوتین موجب شده بود تا کشورهای منطقه نسبت به تعهد ساده‌لوحانه و بی‌ثبات‌کننده ایالات متحده به ترویج دموکراسی در منطقه بی‌اعتماد شوند و به سمت روسیه گرایش پیدا کند.

این استراتژی به روسیه اجازه داد تا در منطقه به وزنه تعادل مهمی در برابر ایالات متحده در منطقه تبدیل شود. این سیاست‌ها بعدها درباره حمله روسیه به اوکراین به مسکو کمک کرد. رهبران کشورهای خاورمیانه به طور قابل توجهی در واکنش به تهاجم تمام‌عیار روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ سکوت کردند. حتی اسرائیل، متحد نزدیک ایالات متحده، از روسیه انتقاد نکرد، چه رسد به اینکه در تحریم روسیه شرکت کند.

اما در طول ۲۰ ماه گذشته، جایگاه روسیه در خاورمیانه دچار آسیب شده است. واکنش اسرائیل به حملات ۷ اکتبر حماس، حملاتش به اعضای محور مقاومت، شبکه‌ای که روسیه با آن روابط نزدیکی برقرار کرده بود را ویران کرد. حکومت بشار اسد در سوریه، که مدت‌ها مشتری ارزشمند روسیه بود، به طرز چشمگیری فروپاشید. حملات ایالات متحده و اسرائیل به ایران، مهم‌ترین متحد منطقه‌ای روسیه را تضعیف کرده و به خود مشغول کرد.

در نتیجه، اعتبار روسیه به عنوان حامی و ضامن امنیت در منطقه در حال فروپاشی است. حال این تصور ایجاد شده که در خاورمیانه جدیدی که اکنون در حال شکل‌گیری است، دیگر نیازی به مسکو نیست. شکست‌های مسکو فراتر از خاورمیانه طنین‌انداز خواهد شد. چه این شکست‌ها نتیجه تصمیم آگاهانه پوتین برای عدم مداخله باشد و چه نتیجه ناتوانی کرملین در انجام این کار، رها کردن شرکای منطقه توسط روسیه باید درسی هوشیارکننده برای شی‌جین‌پینگ و حزب کمونیست چین باشد: اینکه در مواقع بحرانی، روسیه متحد قابل اعتمادی نخواهد بود.

احتمالا برای ایالات متحده، کاهش نفوذ روسیه در خاورمیانه نیز باید باعث تأمل بیشتر شود. سال‌هاست که سیاست‌گذاران و محققان در مورد قدرت پیوند روسیه و چین و اینکه آیا تلاش برای ایجاد شکاف بین آنها یا تشویق وابستگی متقابل آنها در عین افزایش هزینه‌ها و خطراتی که برای هر دو کشور ایجاد می‌کند، منطقی است، بحث کرده‌اند. اما شکست‌های اخیر مسکو در خاورمیانه، یک واقعیت اساسی را که در صحبت‌های چین و روسیه در مورد یک رابطه ویژه پنهان مانده بود، روشن کرده است. روسیه یک دوست خوب است. در صورت بروز درگیری بین ایالات متحده و چین - به عنوان مثال، درگیری بر سر تایوان - واشنگتن می‌تواند انتظار داشته باشد که مسکو در حاشیه باقی بماند، همانطور که با شرکای خود در خاورمیانه چنین کرد.

مسیر دمشق

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، روسیه دیگر یک بازیگر بزرگ بین‌المللی، از جمله در خاورمیانه، نبود. بوریس یلتسین، رئیس‌جمهور وقت روسیه، که بر ادغام روسیه در حال دموکراتیزه شدن در غرب تمرکز داشت، آرزوی پیوستن به نهادهای غربی مانند گروه هفت، سازمان تجارت جهانی و ناتو را داشت و تلاش یا منابع کمی را برای حفظ روابط دوران شوروی با دشمنان ایالات متحده، مانند ایران و سوریه، اختصاص داد. یک دهه رکود اقتصادی، روسیه را از تعامل با کشورهای منطقه بازداشت. پوتین که در سال ۲۰۰۰ به ریاست‌جمهوری رسید، به تدریج به غفلت مسکو از خاورمیانه پایان داد.

پس از حملات ۱۱ سپتامبر، او به سرعت از «جنگ جهانی علیه تروریسم» رئیس‌جمهور ایالات متحده، جورج دبلیو بوش، استقبال کرد. روسیه برای کمک به تلاش‌های جنگی ایالات متحده در افغانستان، به ایالات متحده کمک کرد تا پایگاه‌های نظامی را در جمهوری‌های سابق شوروی نظیر ازبکستان و قرقیزستان که پوتین آنها را حوزه نفوذ خود می‌دانست، افتتاح کند.

حتی زمانی که پوتین به دلیل روابط نزدیک صدام حسین، رهبر عراق، با روسیه، بر سر حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ از بوش فاصله گرفت، مسکو همچنان به همکاری با واشنگتن در خاورمیانه در مورد مسائل مورد علاقه متقابل، که مهمترین آنها تلاش مشترک برای محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران بود، ادامه داد. در سال ۲۰۱۰، روسیه در کنار ایالات متحده به قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل رأی مثبت داد.

این قطعنامه در آن زمان جامع‌ترین تحریم‌های چندجانبه علیه تهران را اعمال می‌کرد. پنج سال بعد، روسیه به همراه چین، فرانسه، آلمان، بریتانیا و اتحادیه اروپا در امضای برنامه جامع اقدام مشترک به ایالات متحده پیوست. در طول این دوره، روسیه همچنین با ایالات متحده برای مبارزه با سازمان‌های تروریستی مختلف در منطقه همکاری کرد که برخی از آنها روابط نزدیکی با جهادی‌های داخل روسیه داشتند.

بهار عربی در سال ۲۰۱۱، نقطه عطفی برای سیاست خاورمیانه‌ای پوتین بود. در حالی که رهبران ایالات متحده و اروپا سقوط دیکتاتوری‌ها در منطقه را جشن می‌گرفتند، پوتین، که در آن زمان نخست‌وزیر روسیه بود، دیدگاه متفاوتی نسبت به بهار عربی داشت. او در دیدار با رهبران غربی، از جمله باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده، هشدار داد که فروپاشی نظام‌های استبدادی در جهان عرب، جنگ‌های داخلی را شعله‌ور می‌کند، افراط‌گرایان را تقویت کرده و تروریست‌ها را جسورتر می‌کند.

او حتی علناً از دست‌نشانده خود، رئیس‌جمهور دیمیتری مدودف، به دلیل خودداری از رأی دادن به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که استفاده از زور علیه ارتش معمر قذافی، مرد قدرتمند لیبی را مجاز می‌دانست، انتقاد کرد. پوتین این قطعنامه را «ناقص و دارای ایراد» خواند و گفت که «این قطعنامه همه چیز را مجاز می‌کند» و «شبیه فراخوان‌های قرون وسطایی برای جنگ‌های صلیبی است».

در آن سال، جنبش توده‌ای دیگری علیه استبداد در روسیه فوران کرد. در دسامبر ۲۰۱۱، صدها هزار نفر از مردم روسیه برای اعتراض به نتیجه انتخابات پارلمانی به خیابان‌ها آمدند. پوتین همانطور که واشنگتن را به تحریک انقلاب‌ها علیه دیکتاتوری‌ها در مصر، لیبی، سوریه و تونس متهم کرده بود، ایالات متحده را مسئول تظاهرات علیه خود دانست.

تهدیدات علیه حکومت او در داخل روسیه، که پوتین واقعاً معتقد بود توسط دولت اوباما حمایت می‌شود، باعث شد پوتین از همکاری با ایالات متحده رویگردان شود و این امر پیامدهای قابل توجهی برای سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه داشت. نگرانی‌های پوتین در مورد ثبات، با پادشاهان خاورمیانه که موافق بودند تغییر رژیم در منطقه، جهادی‌های رادیکال را به قدرت می‌رساند، هماهنگ شد. عربستان سعودی برای سرکوب اعتراضات ضد دولتی در بحرین مداخله نظامی کرد. پوتین از این فرصت برای تعمیق روابط با اسرائیل و پادشاهی‌های عرب استفاده کرد.

آنهم در زمانی که روابط این کشورها با ایالات متحده به دلیل حمایت ایالات متحده از تغییرات سیاسی در جهان عرب و نزدیکی ظاهری با ایران، متشنج بود. پوتین همچنین پس از به قدرت رسیدن عبدالفتاح السیسی، دیکتاتور مصر، در سال ۲۰۱۳، رابطه نزدیک‌تری با او برقرار کرد. علاوه بر این، روسیه جای خالی ناشی از عقب‌نشینی آمریکا در لیبی را پر کرد و از خلیفه حفتر، جنگ‌سالار قدرتمندی که اکنون بخش شرقی لیبی را کنترل می‌کند، حمایت لفظی و مالی کرد و هنگامی که بسیاری از رهبران غربی پس از ترور جمال خاشقجی، نویسنده منتقد رژیم سعودی در سال ۲۰۱۸، محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان، را محکوم کردند، پوتین علناً از حاکم سعودی استقبال کرد.

در این دوره، پوتین همچنین رابطه شخصی خود را با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، که او نیز از فروپاشی دولت و ظهور دولت‌ها و جنبش‌های اسلام‌گرا در جهان عرب می‌ترسید، تقویت کرد. بسیاری از یهودیان محافظه‌کار که از اتحاد جماهیر شوروی سابق به اسرائیل مهاجرت کرده بودند و کانال‌های رسانه‌ای روسیه مستقیماً با آنها در ارتباط بودند، نیز همین کار را کردند.

برای آنها، پوتین یک رهبر محترم و عملگرا بود که از ثبات در همسایگی خود حمایت می‌کرد. پس از پیروزی پوتین در سومین دوره ریاست‌جمهوری‌اش در سال ۲۰۱۲، خصومت فزاینده او نسبت به ایالات متحده به عنوان منبع بی‌ثباتی منطقه‌ای و جهانی، مورد توجه ایران قرار گرفت. ایران از سال 1368، به طور روشمند جهت‌گیری سیاست خارجی خود را به سمت روسیه و چین تغییر داده بود. 

همزمان با جنگ داخلی در سوریه،  حزب‌الله، به عنوان نیروی مورد حمایت ایران، در کنار نیروی هوایی روسیه برای حمایت از بشار اسد، در میانه یک جنگ داخلی وحشیانه، وارد عمل شد و به این ترتیب تهران و مسکو به هم نزدیک‌تر شدند. حماس که در ابتدا موضعی انتقادی نسبت به اسد داشت، در نهایت با ایران و روسیه همسو شد.

پوتین و کرملین هرگز حماس را به عنوان یک گروه تروریستی ننامیدند و در عوض این گروه را به عنوان یک جنبش آزادی‌بخش ملی شبیه به گروه‌هایی در آمریکای لاتین، آسیای جنوب شرقی و جنوب آفریقا که اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد از آنها حمایت می‌کرد، توصیف کردند. اینکه پوتین می‌توانست همزمان روابط خود را با اسرائیل و حماس دنبال کند، قابل توجه بود و گواهی بر دیپلماسی موفق پوتین در خاورمیانه در آن زمان بود.

تلاش پوتین برای گسترش نفوذ روسیه در خاورمیانه در ابتدا نتایج خوبی به همراه داشت. پس از آنکه روسیه در سال ۲۰۲۲ حمله تمام‌عیار خود به اوکراین را آغاز کرد، ایران به طور ضمنی از روسیه دفاع کرد و همکاری‌های نظامی خود با روسیه را گسترش داد. پادشاهی‌های عرب از رأی‌گیری در سازمان ملل در انتقاد از روسیه به دلیل این حمله خودداری کرده و به ائتلاف تحریم‌های بین‌المللی علیه روسیه نپیوسته‌اند. در اکتبر ۲۰۲۲، پوتین و محمد بن‌سلمان توافقی را برای کاهش صادرات نفت امضا کردند که منجر به افزایش قیمت نفت و تأمین مالی ماشین جنگی روسیه شد.

حتی اسرائیل نیز با اکثر کشورهای دموکراتیک جهان در خودداری از انتقاد از این حمله، و رأی منفی به قطعنامه سازمان ملل که تجاوز روسیه را محکوم می‌کرد، اختلاف نظر داشت. هنگامی که حکومت اسد در سوریه در سال ۲۰۱۵ متزلزل شده بود، استقرار نیروی هوایی روسیه توسط پوتین برای حمایت از نیروهای زمینی سوریه، ایران و حزب‌الله، بشار اسد را 9  سال دیگر در قدرت نگه داشت.

در ازای این حمایت، اسد به روسیه دسترسی مداوم به پایگاه دریایی طرطوس و پایگاه هوایی حمیمیم (نزدیک لاذقیه) را داد که حضور دریایی روسیه در دریای مدیترانه را افزایش داد و به عنوان نمادی ماندگار از حضور نظامی روسیه در خاورمیانه عربی عمل کرد. مداخله نظامی پوتین در سوریه، تصویر روسیه را به عنوان یک شریک قاطع و قابل اعتماد تقویت کرد. برخلاف ایالات متحده، روسیه هرگز با سخنرانی در مورد دموکراسی و حقوق بشر، رژیم‌های مستبد منطقه را سرزنش نکرد و مسکو همچنین جریان فروش سلاح‌ها را حفظ کرد. در سال‌های پس از بهار عربی، صادرات تسلیحات روسیه به خاورمیانه، از جمله به مصر، و همچنین به ترکیه، متحد ناتو که با این وجود موافقت کرد سیستم دفاع هوایی S-400 روسیه را خریداری کند، افزایش یافت.

همه چیز، همه جا، همه با هم

با این حال، پس از آنکه حماس در 7 اکتبر 2023 حمله خود را علیه اسرائیل آغاز کرد، استراتژی پوتین شروع به فروپاشی کرد. اسرائیل در واکنش، ابتدا علیه حماس در غزه و سپس علیه حزب‌الله در لبنان، عملیات نظامی بزرگی را آغاز کرد و ساختارهای رهبری و فرماندهی هر دو گروه را هدف قرار داد. پوتین سعی کرد از جانبداری در این درگیری خودداری کند و در عوض پیشنهاد میانجیگری بین حماس و اسرائیل را داد؛ حرکتی که نه نتانیاهو و نه جامعه اسرائیل حاضر به پذیرش آن نبودند. اما او همچنین هیچ کمک قابل توجهی به حماس یا حزب‌الله ارائه نداد.

سپس، در دسامبر 2024، حکومت اسد فروپاشید. سرمایه‌گذاری چنددهه‌ای روسیه در حمایت از حکومت اسد در عرض چند روز به باد رفت. پوتین به اسد و خانواده‌اش در روسیه پناهندگی داد اما هیچ کاری برای دفع نیروهای شورشی که دمشق را تصرف کرده بودند، انجام نداد. عدم مداخله او در سوریه به نفع بشار اسد در سراسر منطقه طنین‌انداز شد. با سقوط بشار اسد، حزب‌الله بیشتر تضعیف شد. حتی برخی رسانه‌های همسو با سپاه پاسداران ایران علناً از ناتوانی روسیه در نجات بشار اسد انتقاد کردند.

روسیه زمانی که نیروهای مسلح اسرائیل و ایالات متحده در ماه ژوئن تأسیسات هسته‌ای ایران را بمباران کردند، ضربه اعتباری جدی‌تری را در خاورمیانه متحمل شد. تنها چند روز پس از حمله ایالات متحده به سایت فردو، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، برای درخواست حمایت به مسکو پرواز کرد. پوتین با لحنی لفاظانه و همیشگی خود، ایالات متحده را محکوم کرد، اما هیچ کمک نظامی جدیدی به قوی‌ترین متحد روسیه در خاورمیانه ارائه نداد. 

رهبران و جوامع در خاورمیانه به انفعال و بی‌تفاوتی روسیه در منطقه توجه کرده‌اند. واکنش در داخل ایران به ویژه شدید بوده است. ایران همیشه به مسکو وفادار بوده است، اما با تضعیف موقعیتش، انتقادها در داخل ایران از رفتار روسیه بیشتر شده است. مفسران ایرانی که زمانی در مورد زیر سوال بردن رابطه تهران با مسکو محتاط بودند، اکنون آشکارا پوتین را به دلیل امتناع از گنجاندن بند دفاع متقابل در پیمان روسیه در مورد مشارکت جامع استراتژیک که در ژانویه توسط تهران و مسکو امضا شد، مورد انتقاد قرار می‌دهند.

روسیه توافقنامه‌های مشابهی با بلاروس و کره شمالی دارد که حاوی چنین بندهایی است. افراد دیگری، از جمله علی مطهری، نایب رئیس سابق مجلس ایران، از تأخیر روسیه در ارائه سامانه دفاع موشکی اس-۴۰۰ به ایران که می‌توانست به دفاع در برابر حملات اسرائیل کمک کند، انتقاد کرده‌اند. پس از حملات اسرائیل و آمریکا، سرمقاله اصلی یک روزنامه بانفوذ که توسط سه روحانی دهه‌ها پیش تأسیس شده بود، مقاماتی را که ایران را به سمت روابط نزدیک‌تر با مسکو هدایت می‌کردند، سرزنش کرد.

حتی برخی در درون سپاه پاسداران چنان نگران بودند که وقتی پوتین پیشنهاد میانجیگری بین ایران و ایالات متحده را داد، یک روزنامه همسو با سپاه پاسداران اظهار داشت که رئیس‌جمهور روسیه واقعاً در تلاش است تا از ایران برای دستیابی به توافقی بهتر با ایالات متحده استفاده کند و از اعمال محدودیت بر برنامه هسته‌ای ایران در ازای امتیازات ایالات متحده در مورد اوکراین حمایت کند. مفسران در سایت‌های رسانه‌های اجتماعی ایران اکنون آشکارا در مورد تاریخ جاه‌طلبی‌های استعماری روسیه در ایران در دوران تزاری و شوروی بحث می‌کنند. نگرش اسرائیل نسبت به روسیه نیز تغییر کرده است. به نظر نمی‌رسد نه نتانیاهو و نه جامعه اسرائیل علاقه‌ای به خدمات میانجیگری پوتین با ایران داشته باشند.

وقتی روابط بین ایالات متحده و اسرائیل تیره شد، نتانیاهو به سمت مسکو متمایل شد. اما با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، الزام نتانیاهو برای نزدیکی به پوتین و روسیه ضعیف شده، کاهش یافته است. واکنش رسمی عربستان سعودی به بی‌عملی روسیه خاموش بوده است. پشت درهای بسته، محمد بن‌سلمان از اینکه برنامه هسته‌ای ایران به عقب رانده شده و ارتش تهران – به‌ویژه زرادخانه موشکی آن - در وارد کردن خسارات شدید به اسرائیل یا پایگاه نظامی ایالات متحده در قطر ناتوان بوده است، خوشحال است.

ناتوانی یا بی‌تفاوتی پوتین در تأثیرگذاری بر رویدادها از طریق دیپلماسی یا کمک نظامی در منطقه، باید محمد بن‌سلمان را مجبور به تجدیدنظر در روابط دقیق و سنجیده خود با ایالات متحده، چین و روسیه کند. پیش از حملات اسرائیل، عربستان سعودی و روسیه بر سر افزایش تولید نفت با یکدیگر اختلاف‌نظر داشتند. ریاض پیروز شد و قرار است اوپک پلاس در ماه اوت تولید خود را افزایش دهد که این امر موجب خوشحالی واشنگتن و ناامیدی مسکو شده است.

نمی‌توانید روی من حساب کنید

تصمیمات پوتین برای عدم کمک به شرکای روسیه در خاورمیانه همچنین پیامی به رهبران پکن در مورد ارزش روسیه به عنوان یک متحد در صورت جنگ بین چین و ایالات متحده بر سر تایوان ارسال کرده است. اگر امتناع روسیه از حمایت از ایران در زمان جنگ نشانه‌ای باشد، در صورت مواجهه پکن با لحظه نیاز خود، باید مطئن باشد که روسیه کمک چندانی به آن نخواهد کرد.

به همین ترتیب، کنار گذاشتن حکومت اسد توسط مسکو نشان می‌دهد که نیروهای مسلح روسیه به جنگی که علیه ایالات متحده باشد، نخواهند پیوست. اگر درگیری در آسیا رخ دهد، حمایت پوتین محدود به ادامه تأمین نفت و گاز چین خواهد بود. همانطور که وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، در دیدار با رهبران اروپایی صریحاً اظهار داشت، روسیه تا زمانی که به جنگ در اوکراین ادامه دهد و در نتیجه منابع و توجه ایالات متحده را از آسیا منحرف کند، برای چین ارزشمند خواهد بود. اما نمی‌توان برای چیز دیگری روی آن حساب کرد.

دولت ترامپ نیز احتمالاً به همین نتیجه برسد. در ماه‌های اول دولت، برخی از تحلیلگران استدلال می‌کردند که ایالات متحده برای کمک به مهار پکن باید روسیه را از چین جدا کند. چنین اقدامی در آن زمان یک اشتباه بد بود و امروز حتی بدتر خواهد بود. پوتین نشان داده است که روسیه حتی برای کشورهایی که روابط طولانی مدتی با مسکو دارند، غیرقابل اعتماد است. این امر موجب می‌شود که روسیه حتی شریکی کم‌اثرتر برای واشنگتن در برابر چین باشد. پوتین همان منابعی را که برای تهران فراهم کرد، برای ایالات متحده و جهان دموکراتیک فراهم خواهد کرد: هیچ.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار