| کد مطلب: ۴۰۱۱۹

میراث ۹۹ ساله/دربارۀ روزنامۀ اطلاعات در سومین سال‌گرد درگذشت سیدمحمود دعایی

رئیس جدید مؤسسۀ اطلاعات هم کار آسانی در پیش دارد و هم امری خطیر. آسانی به خاطر راهی است که هموار و سنتی است که نهادینه شده و دشواری جدای تغییرات شگرف دنیای رسانه تا جایی که یک کانال تلگرامی می‌تواند از یک مؤسسۀ عظیم و رسمی اثرگذارتر باشد به سبب تعهد به میراث و همان «یاد باد فلان» است؛ میراثی ۹۹ ساله که چون درختی تناور باید برای اهل فرهنگ و سیاست مجال اندیشیدن و سخن گفتن در سایه سار خود فراهم آورد نه آن که چون دگری به مثابه تبری به جان این و آن بیفتد.

میراث 99 ساله/دربارۀ روزنامۀ اطلاعات در سومین سال‌گرد درگذشت سیدمحمود دعایی

بهانه یا انگیزه اصلی شمارۀ امروز «هم‌میهن» در پرداختن به سیدمحمود دعایی رئیس فقید مؤسسۀ دیرپای اطلاعات (روزنامه و نشریات) سومین سال‌گرد خاموشی او در 15 خرداد 1401 است که چون با سال‌گرد درگذشت امام خمینی مقارن شده به ناچار و با کمی تأخیر و بعد از تعطیلات به آن پرداخته‌ شده است.

اگرچه او به عنوان یک فعال سیاسی میانه‌رو با سابقۀ مبارزات خارج از ایران و مشخصاً در عراق و بعد از انقلاب هم با چند دورۀ نمایندگی مجلس شورای اسلامی و مورد وثوق و اعتماد شخص رهبر فقید انقلاب شناخته می‌شد اما نام او بیشتر با «اطلاعات» گره خورده؛ چندان که اطلاعاتِ پیش از انقلاب را با نام عباس مسعودی به یاد می‌آوریم و اطلاعاتِ بعد از انقلاب را با نام سیدمحمود دعایی و حالا این میراث پس از یک دورۀ سه‌سالۀ بعد از دعایی (با مدیریت سیدعباس صالحی) در اختیار عبدالرضا ایزدپناه قرار گرفته است.

از سوی دیگر تا 100 ساله شدن روزنامۀ اطلاعات زمان زیادی باقی نمانده و شاید به همین خاطر بود که کیهان هم به تازگی ورود خود به 84 سالگی را یادآور شد درحالی‌که به مدیران قبل از خود نگاه مثبتی ندارد و جدای مصباح‌زادۀ بنیان‌گذار به سبب پیش از انقلاب، این نامهربانی شامل مدیران بعد از انقلاب – دکتر یزدی، سیدمحمد خاتمی و قاعدتاً حتی مهدی نصیری – هم می‌شود هرچند این آخری را فعلاً بنا ندارند در نقش اپوزیسیون به رسمیت بشناسند و با سیدمحمد اصغری کاری ندارند.

دربارۀ وجه دیگر آقای دعایی شاید یک نقل قول کفایت کند و آن هم این سخن استاد باستانی‌پاریزی است که جایی نوشته بود: «درخواست‌هایم از مقامات بالا را به وسیلۀ روحانیِ صاحب‌دلی به دست‌شان می‌رساندم و بسیاری از آنها پاسخ مثبت گرفته است» و در ادامه این شعر را آورده بود:

 مگر صاحب‌دلی روزی به رحمت

 کنَد در حق مسکینان، دعایی

 واژۀ «دعایی» را هم درشت‌تر نوشته بود تا بدانیم مراد او کیست!

45سال قبل و در بیستم ار‌دیبهشت 1359 و پس از آن که مؤسسۀ اطلاعات در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت، امام خمینی، سیدمحمود دعایی را به عنوان «سرپرست روزنامۀ اطلاعات» منصوب کرد و در حکم خود یادآور شد: «روزنامۀ اطلاعات، مربوط به مستضعفین است.»

برخلاف اطلاعات در این 45 سال طیفی از لیبرال و نواندیش دینی و اصول‌گرای رادیکال، کیهان را این سو و آن سو هدایت کرده‌اند و از 30 سال قبل البته فراتر از یک روزنامه و به عنوان نماد رادیکال‌ترین بخش سیاسی در جمهوری اسلامی در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی و دیپلماسی شناخته می‌شود. روزنامه‌ای که در بحبوحۀ انقلاب، تریبون چپ‌ترین چپ‌ها بود و نقش کمونیست‌ها و مجاهدین را در انقلاب عمداً آگراندیسمان می‌کرد و پررنگ‌تر نشان می‌داد و اکنون که هیچ‌یک از آنها نیستند رادیکالیسم را در قالب آرمان‌خواهی انقلابی اما با قرائت حذفی و اصرار مستمر بر یک‌دست‌سازی حاکمیت و خروج از مذاکرات هسته‌ای و بستن تنگۀ هرمز به گونه‌ای دیگر دنبال می‌کند و تأثیر آن هم ربطی به شمارگان آن ندارد و هر قدر دعایی با مخالفان در اطلاعات مهربان بود، همتای او در کیهان با غیرخودی‌ها نامهربان است و از این رو بهترین معرفی برای هر یک شاید خصوصیات رفتاری برخلاف آن دیگری باشد تا از یک صنف مصداق «تعرف‌الاشیاء باضدادها» باشند!

وقتی صحبت از بنیاد مستضعفان به میان می‌آید بلافاصله واژۀ «مصادره» به ذهن متبادر می‌شود. خود دعایی اما عنوان «مصادره‌ای» را برای آن نمی‌پسندید و جدای اشاره به بدهی‌های بانکی مسعودی‌ها کوشید به نوعی رضایت فرزند سناتور عباس مسعودی را که در سال‌های آخر مالک و صاحب روزنامه به حساب می‌آمد جلب کند و ظاهراً ادعایی مطرح نکرد و حتی گویا سهم و حقی هم برای او در نظر گرفته بود. کافی است مقایسه شود با وضعیت کیهان و مصباح‌زاده درحالی‌که عباس مسعودی سال 1353 درگذشت و در نظر داشته باشیم که کیهان مدعی خارج از ایران دارد و اطلاعات، نه.

اگر دعایی هیچ کار دیگری نکرده باشد جز همین یک فقره باز قابل توجه است و متفاوت و متمایز با دیگر مصادره‌ها در جمهوری اسلامی.

در نظر داشته باشیم مقالۀ توهین‌آمیز به امام خمینی در 17 دی 1356 در روزنامۀ اطلاعات منتشر شد و همین بهانه کافی بود تا دعایی هیچ حقی برای فرهاد مسعودی قائل نباشد اما می‌دانست که آن مطلب خارج از ارادۀ او تحمیل شده بود.

به‌عنوان مثال، اطلاعات، مثل انتشارات امیرکبیر نشد که تا لحظۀ آخر چشم جعفری بینان‌گذار آن دنبال مؤسسۀ خود بود و مصادره‌کنندگان را هرگز نبخشود و گفت چطور چاپ چهار تا کتاب شاهی را دیدید ولی انتشار «انقلاب شکردر کوبا»ی «ژان پل سارتر» را نه؟ اگرچه بخشی از اموال خود را پس گرفت اما نگاهی به وضعیت امروز انتشارات امیر‌کبیر گویای واقعیت‌هاست و نشان می‌دهد چه بر سر این برند آوردند. دعایی هیچ نکرده باشد حداقل برند را نابود نکرد.

جالب است اشاره شود اولین سردبیر روزنامۀ اطلاعات در دورۀ دعایی، شمس‌آل‌احمد برادر جلال‌آل‌احمد بود که سرمقاله‌های تأثیر‌گذاری می‌نوشت و نیاز به توضیح ندارد که هر چه حذف‌ها در حاکمیت بیشتر شد، مجال‌ها هم تنگ‌تر شد و شمس‌آل‌احمد هم نماند. با این حال دعایی شیوۀ اعتدالی را رها نکرد و در ادامۀ راه سرمقاله‌های جلال رفیع و سردبیری او هم به همان سبک و سیاق بود و چه‌بسا اگر از مهر 59 جنگ درنمی‌گرفت آن فضا را به شکل محسوس‌تری ادامه می‌داد.

این توصیفات احتمالاً به مذاق کسانی خوش نمی‌آید که جدای انگ مصادره‌ای و وابستگی حکومتی اطلاعات را به عنوان روزنامه‌ای آمفوتر یا خنثی می‌شناسند؛ مثلاً از جنس سیاست‌مداریِ مرحوم دکتر حسن حبیبی و در روزگار ما دکتر محمدرضا عارف که شرّ ندارند اما خیرشان هم به کسی نمی‌رسد! هرچند که عارفِ کنونی اگرچه به نسبت عارف دوران خاتمی پیرتر شده اما دست‌کم هدایت ماشین عظیم بوروکراسی دولت را بر عهده گرفته و عصای دست پزشکیان شده درحالی‌که رئیس‌جمهوری به اذعان چندباره خود چندان اهل بوروکراسی و پروتکل‌های اداری نیست و در مجلس هم که بود بیشتر راه می‌رفت تا بنشیند و در نشستن‌ها هم سرگرم خواندن بود تا شنیدن مباحثات نمایندگان.

اگرچه گفتیم نه شری می‌رساندند و نه خیری اما دربارۀ دعایی باید گفت انصافاً خیررسان بود و در عرصۀ سیاست نیز همین اطلاعات به ظاهر خنثی در بزنگاه‌ها چراغی روشن کرده و اگرچه ادامه نداده اما نقش‌آفرین بوده است؛ مواردی چون:

مقالۀ «مذاکره مستقیم» عطاءالله مهاجرانی در سال 1369 یا ستون «دو کلمه حرف حساب» یا گل‌آقا به قلم کیومرث صابری یا مقالات حجتی‌کرمانی و حتی قبل‌ترها سعیدی‌سیرجانی و استفاده از قلم امثال باستانی‌پاریزی.

در صفحات لایی نویسندگانی قلم می‌زدند که از استاندارد نثر روزنامه‌نگاری بسیار بالاتر بودند و به برخی اشاره شد و اسلامی ندوشن و ادیب برومند را هم می‌توان بر آنها افزود.

اگر تصور می‌شود میدان دادن به این نام‌ها کنش سیاسی نبوده و مخاطره‌ای نداشته و به تعبیر گل‌آقا اطلاعات نقش سوپاپ رابازی می‌کرده اما اولاً می‌توان به سرنوشت سعیدی سیرجانی اشاره کرد و ثانیاً به یاد آورد که سال 88 میرحسین موسوی اولین کنفرانس خبری خود به عنوان نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری را در روزنامۀ اطلاعات برپا کرد و اگر گفته شود تنها استفاده از امکان فیزیکی تالار آن بوده اما آن تیتر درشت پس از راهپیمایی 25 خرداد 1388 چه که جز از اطلاعات برنمی‌آمد یا نوشته‌ای از سردار علایی در سال‌های بعدتر که سروصدا کرد.

ماندگار شدن سیدمحمود دعایی در روزنامۀ اطلاعات بعد از درگذشت رهبر فقید انقلاب جدای شیوه‌های مدیریتی و منش شخصی او البته به این خاطر هم بود که آیت‌الله خامنه‌ای در اولین پیام پس از انتخاب به رهبری جدید جمهوری اسلامی ایران همۀ احکام امام خمینی را ابقا و تجدید کردند تا جایی که اگر کسی را به عنوان امام جمعۀ تهران منصوب نمی‌کنند به خاطر آن است که حکم امام به خودشان استمرار دارد و باقی امامان جمعه همچنان موقت به حساب می‌آیند.

جدای انگ همیشگی «خنثی» که دربارۀ آن گفته شد نقد دیگر به اطلاعات دوران دعایی این بود که خروجی آن  با امکانات و قدمت اطلاعات متناسب نیست و کافی است به مجلات آن نگاه کنیم که در دهۀ 50 خورشیدی در تهران سه میلیونی 300 هزار تیراژ داشتند و با احتساب جمعیت خانوار دو میلیون مخاطب و حالا در شهر 10 میلیونی  از آن ارقام خبری نیست.

این واقعیت‌ها البته غیرقابل انکار است اما باید در نظر داشت اطلاعات، نه دولتی است نه خصوصی و نه تعاونی و نه حتی مانند همشهری ذیل عنوان «عمومی» می‌گنجد و وضعیت خاص و منحصربه‌فردی دارد و همین چراغ را هم دعایی روشن نگاه داشت و به شدت بیم آن می‌رفت که بعد از او نپاید و تمام همت آقای صالحی در سه سال گذشته همین بوده که همان سنت ادامه یابد و اکنون نیز مهمترین انتظار از رئیس جدید استمرار آن راه و پاس‌داشت آن میراث است و خوشبختانه وعدۀ او نیز همین است.

اشاره شد که به زودی اطلاعات 100 ساله می‌شود و به این بهانه می‌توان از دو افسوس گفت.

نخست همان که به تعبیر عطاء‌الله مهاجرانی -که خود نویسندۀ ستون «نقد حال» اطلاعات بوده- هنوز یک روزنامه نداریم که در منطقه منتظر آن باشند.

دیگر این که اگرچه مجلاتی چون «فیلم» و «بخارا» و «تجربه» 20 سالگی را دیده‌اند ولی بسیار نشریات دیگر می‌توانستند طبعاً نه 100 یا 50 ساله که دست‌کم ربع قرن را پشت سر گذارند تا وضعیت رسانه‌های مکتوب و کاغذی و چاپی به این وضعیت نیفتد و مهمتر مرجعیت رسانه‌ای به بیرون مرزها انتقال نیابد. 

سخن از اطلاعات حالا 99 ساله است و به نام‌هایی چون شمس آل‌احمد، جلال رفیع، کیومرث صابری‌فومنی، عطاءالله مهاجرانی و محمدجواد حجتی‌کرمانی اشاره شد و از نویسندگان کلاسیک باسابقه پیش از انقلاب نیز به سعیدی‌سیرجانی، باستانی‌پاریزی، اسلامی‌ندوشن و ادیب برومند اما به اهل فرهنگ و ادب نباید محدود ماند و به یاد آوریم دعایی بود که برای سیدمحمد خاتمی و محمدجواد ظریف بعد از اتمام مسئولیت‌های رسمی دفاتری در نظر گرفت و کتاب اخیر ظریف را هم انتشارات اطلاعات منتشر کرده است (پایاب شکیبایی). 

در اشاره به فعالیت‌های جانبی روزنامۀ اطلاعات جفاست اگر به اطلاعات سیاسی – اقتصادی اشاره نشود که محمد قوچانی یک بار نقش آن را مانند کیهان فرهنگی و آدینه و دنیای سخن و البتۀ مهرنامۀ خود دانسته بود و صحت این ادعا با این نام‌ها به عنوان شورای مشاوران روشن‌تر می‌شود: حسین بشیریه، جواد شیخ‌الاسلامی، احمد نقیب‌زاده، محمود سریع‌القلم، محمدعلی همایون‌کاتوزیان، پرویز پیران، سعید حجاریان و حتی مصطفی رحیمی. 

به نام‌ها اشاره شد این یادآوری هم خالی از لطف نیست که در سال‌هایی که خبری از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و اینترنت نبود روزنامۀ اطلاعات ابایی نداشت از انبوه نام‌هایی که ذیل اطلاعیۀ ترحیم یک شخصیت سیاسی یا فرهنگی مغضوب گذاشته می‌شد.

تردیدی نیست که برخی سلایق شخصی را هم دخالت می‌داد و از جمله جالب‌ترین آنها این بود که چون نمی‌خواست له یا علیه شهردار مشهور تهران موضع بگیرد گزارش دادگاه غلامحسین کرباسچی در اطلاعات منتشر نشد! با نگاه حرفه‌ای البته خبر را باید به نقل از خبرنگار خود یا با استناد به گزارش پخش‌شده در صداوسیما منتشر کرد و در کنار آن نیز تحلیل و یادداشت گذاشت ولی چون اطلاعات نیز مانند کیهان – دست‌کم نزد افکار عمومی با انتساب شناخته می‌شود ولو با دو رویکرد متضاد- ترجیح داد بالکل به آن موضوع نپردازد!

یک بار هم گفت هرگز اجازه نداده در اطلاعات به دکتر مصدق جسارت شود و می‌توان حدس زد چقدر خوش‌حال شد وقتی به همت شورای شهر قبلی نام دکتر مصدق بر خیابان نفت نشست چون هر روز در نشانی روزنامه آن نام درج می‌شود. 

کارنامۀ او چنان بود که مصداق این سخن سعدی شناخته شود:

دو چیز حاصل عمر است: نام نیک و ثواب 

زین دو درگذری «کل من علیها فان»

ز مال و منصب دنیا جز این نمی‌ماند

میان اهل مروت که «یاد باد فلان» 

با این نگاه رئیس جدید مؤسسۀ اطلاعات هم کار آسانی در پیش دارد و هم امری خطیر. آسانی به خاطر راهی است که هموار و سنتی است که نهادینه شده و دشواری جدای تغییرات شگرف دنیای رسانه تا جایی که یک کانال تلگرامی می‌تواند از یک مؤسسۀ عظیم و رسمی اثرگذارتر باشد به سبب تعهد به میراث و همان «یاد باد فلان» است؛ میراثی 99 ساله که چون درختی تناور باید برای اهل فرهنگ و سیاست مجال اندیشیدن و سخن گفتن در سایه سار خود فراهم آورد نه آن که چون دگری به مثابه تبری به جان این و آن بیفتد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
آخرین اخبار