شرمالشیخ، پزشکیان و رویه معکوس
پزشکیان میگوید به سازمان ملل میروم که مظلومیت ملت ایران را فریاد بزنم، خب چرا همین کار را در شرمالشیخ نمیکنی؟ نکند نیویورک خاکش غنیتر است؟
پزشکیان میگوید به سازمان ملل میروم که مظلومیت ملت ایران را فریاد بزنم، خب چرا همین کار را در شرمالشیخ نمیکنی؟ نکند نیویورک خاکش غنیتر است؟
دیپلماسی خارجی ایشان که دو بار به آذربایجان میرود و مهمترین دستاوردش از کشوری که متهم است در جنگ ۱۲ روزه، پایگاه پهپادهای اسرائیلی بوده، با دستی پر از خواندن شعر حیدربابا برمیگردد، بعد از تجاوز دو کشور اتمی به ایران به پاکستان که خودش یک کشور اتمی است میرود و بعد پاکستان به جای اینکه با ما پیمان حمایتی منعقد کند، با عربستان چنین پیمانی امضا میکند و آخر کار هم در هر دو سفر به نیویورک، با دست خالی بازمیگردد و اصلاً معلوم نمیشود که فایده این دو سفر برای کشورمان چه بوده است؟
اگر حمله عراق به کویت، واکنشی عملی را به همراه داشت، در مقابل اسرائیل، هیچ واکنش عملی رخ نخواهد داد و این احتمالاً، تیر خلاص بر پیکره همه توافقات و مناسبات و تفاهمهای بینالمللی است؛ توافقاتی که قبلاً هم معلوم شده بود که دیگر معنایی ندارد ولی این حمله، همچون کاغذ کادو، بسته مجموعه جهانی بیدر و پیکر را کادوپیچ کرد.
حدود یک سال پیش و پس از انتخاب جناب پزشکیان قصد داشتم این یادداشت را بنویسم ولی تصورم این بود که بهجای نوشتن و انتشار عمومی، شاید بهتر باشد تا تلاش کنم مستقیماً پیگیر ضرورت و اهمیت آن برای کار دولت باشم؛ که البته تمام تلاشهایم برای این منظور به جایی نرسید و حتی نه اینکه به جایی نرسید، بلکه متوجه شدم که احتمالاً برای برخی افراد، عدم توجه به آن، به جهاتی ضروریتر است.
تقریباً اکثر ما بر این عقیدهایم که توسل به طنز بخشی از فرهنگ و ادبیات ما ایرانیان است و قلههای ادب فارسی، از گذشته تا امروز، هر کدام به فراخور، دستی در این حوزه داشته و طبعآزمایی کردهاند و غیر از آن، مردم کوچه و بازار هم، خود طنازانی زبردستند و ضربالمثلهای فارسی که هم ساخته و پرداخته ادیبان و هم برگرفته از ادبیات عامیانه است، در اکثر مواقع بر ستون طنز تکیه دارد. اما با وجود چنین سابقهای، طنزپردازی، حوزهای بس خطرناک است و آن هم دلیل دارد.
تا حالا ندیدهام که یکی از این صاحبان کسوت بیاید بگوید من این کار را برایتان انجام دادم، آن کار را هم انجام ندادم. دریغ از حتی یک نمونه. کلاً رهنمود است و «چراغ برگرفتن» تا صلاح کارمان را به ما نشان دهند.
ما چگونه میخواهیم «مرجعیت رسانه» را به کشور بازگردانیم وقتی حتی تحمل این حد از کاریکاتور و طنز را نداریم؟ مرجعیت رسانه، آن هم در دوره رسانههایی گسترده و شبکههای ماهوارهای، به کشور باز نمیگردد، مگر اینکه تحملی صد بار بیشتر از آنچه در کاریکاتور هادی حیدری لازم است را داشته باشیم.
۱۲ روز جنگی که گذشت، عبرتهای بسیاری داشت که هر کدام میتواند در جای خود محل بحثهای بسیاری باشد.
فکرش را بکنید که این بزرگواران اگر دست از تلاش برداشته بودند و سید هم بیخیال شده بود، آنوقت در کارنامه این رفیق ما یک سوراخ بزرگ میماند و در تاریخ همین میشد نشانه شکست. ولی خب این بزرگواران نگذاشتند که داور در پروندهاش شکست و عدمموفقیت ثبت شود و آنقدر تلاش کردند که بالاخره نتیجه داد.