تابآوری در مسیر پیروزی
ما در فرهنگی بزرگ شدهایم که شیفته پیروزی است. ظفر را به رخ میکشد و زخم شکست را زیر لایهای از سکوت، پنهان میدارد.
ما در فرهنگی بزرگ شدهایم که شیفته پیروزی است. ظفر را به رخ میکشد و زخم شکست را زیر لایهای از سکوت، پنهان میدارد.
ما ایرانیها در عبور از بحران، بارها نشان دادهایم که اهل ایستادگی و همراهی هستیم. ایران ما سرزمینی پُرظرفیت و پُرانرژی است، با مردمی که در سختترین روزها هم تسلیم نشدهاند.
از لحظه جواب ایران به حملات رژیم اسرائیل پروپاگاندای این رژیم با شدت و انسجام، شروع به القای این روایت کرده که ایران اهداف غیرنظامی را هدف قرار داده و تصاویر کودک، اسباببازی و آوار را بهعنوان سند این ادعا به افکار عمومی جهانی عرضه کرده است.
از عصر روشنگری تا کنون، گفتمان مسلط بر جهان، متکی بر واقعیتها بوده است؛ دادهها، اسناد، ارقام و مدلهای تحلیلی که قرار بود جهان را برای بشر قابل درک، قابل پیشبینی و قابل اداره سازند.
در دهههای اخیر پدیدهای که در برخی محافل به سندروم ازدواج ناگهانی معروف شده، دقیقاً از همینجا ناشی میشود؛ علاقهای شدید و موقت که در اثر یک محرک شیمیایی بهوجود میآید و خیلی زود، در مواجهه با واقعیت روزمره، از هم فرو میپاشد. چنین تجربههایی نشان میدهند که رابطه، صرفاً با احساس لحظهای ساخته نمیشود.
گوشیهای هوشمند فقط ابزار نیستند؛ بخشی از ما شدهاند. بخشی از شخصیتمان، از هویتی که به دیگران نشان میدهیم و حتی از احساسی که نسبت به خودمان داریم.
در روزگاری که هر حرکت و هر انتخاب ما به دقت ثبت و تحلیل میشود، ناپیدا ماندن به کاری دشوار بدل شده است. عصر شفافیت اجباری، فضایی است که در آن حریم خصوصی بهصورت روزافزون رنگ میبازد و زندگی در معرض نور بیرحم دادهها و رصد بیوقفه قرار میگیرد.
در شبکههای اجتماعی، گویی ما ایرانیان در آیینهای کج، مدام تصویر تحقیرشدهای از خود را بازتاب میدهیم. ملتی که انگار در همهچیز کم میآورد؛ مردمی فریبکار، مدیرانی دزد، کارمندانی بیوجدان، کالایی بیکیفیت و فرهنگی بیمار. چنان این گزارهها را تکرار کردهایم که دیگر نه روایت اعتراض بلکه بدل به واقعیت زیستهمان شدهاند.
اگر روزی دغدغه ارتباطات، یافتن راهی برای «وصلشدن» بود، امروز مسئله اصلی، «چگونه دوام آوردن» در میان طوفانی از پیوندهای ناپایدار است که بیوقفه پدید میآیند و از هم میگسلند.
نگاه ایرانی به هوش مصنوعی نه به کنترل میانجامد، نه به اتصال؛ بلکه در میانهای از احتیاط، شگفتی و گریز است. درحالیکه آمریکاییها با ذهنیت اقتدارگرا و فردمحور خود، خواهان تسلط بر هوش مصنوعی هستند و چینیها در چارچوب فرهنگی جمعگرایانهشان آن را شریکی برای سازگاری با محیط میدانند، ایرانیان هنوز در جستوجوی معنای حضور این فناوری در زیستجهان خودند؛ با تردید، با هیجان، با پرسش و با فاصلهای که هم از امید میگوید و هم از ترس.