قتل و جهل
به قتل رسیدن پزشک متخصص قلب در شهر یاسوج فقط ضایعهای دهشتناک برای خانواده و نزدیکانش نیست، یک خسران ملی است.
به قتل رسیدن پزشک متخصص قلب در شهر یاسوج فقط ضایعهای دهشتناک برای خانواده و نزدیکانش نیست، یک خسران ملی است.
امروزه طیف زیادی از آنان که داعیه کار فکری/هنری دارند، مابین محبوببودن در شبکههای اجتماعی و کار ذاتی خودشان واماندهاند. از یکسو به مثابه سوژهای که در این ساختار حیات دارند تحت سیطرۀ کششهای روانی جذابیتهای مورد توجه قرار گرفتن در شبکههای اجتماعی هستند و از سوی دیگر هویتی که میخواهند آن را ذیل «روشنفکر» بازتعریفش کنند.
با مردان و زنانی طرفیم که بر زبانشان صلح جاریست و از جنگ گریزانند اما وقتی به آنجا میرسند که دیگر چارهای جز جنگ نیست، از بیرون گود دستور لنگ کردن نمیدهند. خط اول بلا و سپر دیگراناند. این مردان نه تریبون دارند نه سروصدا. خانه و زندگیشان را هم که دیدهاید.شهیدان حملهی اسرائیل احتمالاً مظلومترین شهیدان معاصرند. آنان که صداوسیمای داخلی کارشان را کوچک میشمرد و انگار در ترقهبازی آسیب دیدهاند و شبکهی فارسیزبانی که ابزار پروپاگاندای صهیونیستها هم چنان روایت میکند که انگار ارتش ما متجاوز است و ارتش اسرائیل مظلوم.
مرگ ناگهانی برای بازماندگان چون نیزهای تیز و طولانیست که با سرعت نور از آسمان هفتم در میان تن مینشیند. هم درد دارد هم رنج.
در وضعیتی که جو غالب اپوزیسیون خارج از کشور جو ایراناینترنشنالی است و بسیاری از تریبوندارها با جانی کودککشی همدلاند، داریوش باز مسئولانه و شجاعانه ثابت کرد که یاور همیشه مومن ایران است و خط قرمزش بیشتر شدن درد و رنج مردم است.
جهان عجیبی داریم. روزنامهنگاری در واشنگتن، صبح بلند میشود، به هزاران کیلومتر آنطرفتر فکر میکند؛ به اینکه اصلیترین و استراتژیکترین شریک خاورمیانهای آمریکا مشغول نسلکشی و آواره کردن میلیونها آدم است و او هیچ کاری از دستش بر نمیآید. از اینکه هیچ کاری از دستش بر نمیآید و جریان اصلی رسانه هم مشغول خونشویی و زدودن کثافت از چهره نتانیاهواند دچار استیصال شده و برای برونرفت از این استیصال به خشونت علیه خود دست و دست چپش را جلوی کاخ سفید آتش میزند.
ما باید خط قرمزی برای خود داشته باشیم و چه خط قرمزی مهمتر و غیرقابل گذشتتر از جان انسانهای بیگناه؟ واقعاً ما را چه افتاده است که از آواره شدن انسانها و کشته شدن بچهها ککمان نمیگزد و حتی به خیال اینکه به دشمن ضربهای خورده، بساط شادی پهن میکنیم. آنچه جهان امروز و هر روز بیش از سیاستورزی و موضعگیری سیاسی به آن نیاز دارد شفقت است.
ایمنی معدنچیان نهفقط به سمت بهتر شدن که بسامد اتفاقات دهشتناک مانند طبس نشان میدهد به سمت بدتری رفتهایم. دلایل جزیی و کارشناسیاش را اهل فن میداند، یکی از دلایل کلی و عمدهاش همین است که ما فقط به نالیدن عادت کردهایم.
آدم بزرگیست و عجیب. بزرگ چون کارهای بزرگ کرده؛ چه در شأن یک هنرمند، چه در مقام یک مدیر فرهنگی و این احتمالاً بزرگترین پارادوکس زندگی اوست.
آقای عشقی بهعنوان بالاترین مدیری که قرار بود فوری و فوتی مسئله بورس را حل کند با اضافه کردن مسئلهای بزرگتر این بازار را ترک میکند، بیآنکه ذرهای اوضاع بورس در این سه سال و اندی درست شده باشد. آقای مجید عشقی با آن شمایل تراز مدیران دولتی در پاسخ به انتقادات فراوانی که نسبت به وام قرضالحسنه میلیاردی که به خودشان و اعضای هیئترئیسه بورس اعطا کردهاند دو نکته میگویند که جای تأمل بسیار دارد.