پدر فوتوژورنالیسم ایران/درباره شاهرخ حاتمی
حالا که قرار است درباره عکسهای انقلاب حرف بزنیم نمیشود از نام شاهرخ حاتمی به سادگی گذشت. به یک اعتبار حاتمی پدر فوتوژورنالیسم ایران است.
حالا که قرار است درباره عکسهای انقلاب حرف بزنیم نمیشود از نام شاهرخ حاتمی به سادگی گذشت. به یک اعتبار حاتمی پدر فوتوژورنالیسم ایران است.
در این چند روز که عکسهای انقلاب را مرور میکنم، دوباره سری به کتاب انقلاب ۵۷ مریم زندی زدم. به عکسها نگاه میکنم و به شوری که پشت هر بار شاتر زدن در عکسها خودنمایی میکند، دقیق میشوم.
بین عکاسانی که در انقلاب ۵۷ عکاسی کردند «دیوید برنت» (David Burnett) عکاس و خبرنگار آمریکایی نمونهای ناب از یک عکاس حرفهای است.
انقلاب ۵۷ باعث میشود عکاسی خبری ایران از یک رسانه محدود و رسمی به یک ابزار مهم برای ثبت تاریخ و بیان اعتراضات سیاسی و اجتماعی تبدیل شود. این چند خط را به همراه عکسی از انقلاب ۵۷ شروعی بر عکس نوشت روزهای دیگر میشود.
استادیوم فوتبال منطق عجیبی دارد. راستش را بخواهید «منطق» انتخاب درستی نیست؛ چراکه خیلی از اتفاقاتی که در این مستطیل سبز میافتد با منطق جور در نمیآید. اما در آن لحظه این بهترین اتفاقی است که باید بیفتد. پس بهجای منطق مینویسم، استادیوم رفتن آداب دارد. نمیشود بیرون این گود سبز نشست و درباره اتفاقاتی که گرد آن زمین میافتد، اظهارنظر کرد.
در همین روزگار من آدممعمولی دلم به حال مردان و زنان گرفتار در دام سرمایهداری میسوزد و بابت اینکه این بچهها در دنیایی پر از استرس و تغذیه نامناسب زندگی میکنند سردم میشود.
مشکل من با حرکت رئیسجمهور و همراهانش در بیل زدن و استامبولی بلند کردن و سیمان ریختن نیست. مشکل من این است که عکسی که از رئیسجمهور و هیئت همراهش منتشر شده در نهایت ناشیگری به ثبت رسیده است.
در گزارشی که در صفحه مزبور به زیور طبع آراسته شده به نقل از معاون اول رئیسجمهور نوشته شده: «روزنامه ایران همیشه یک رسانه مستقل بوده و سعی نکرده است صرفاً به دولت اتکا کند.» واقعیت اما این است که روزنامه ایران در تمام سالهای فعالیتش از دولت مستقل نبوده. نهتنها مستقل نبوده که اساساً کار ویژه این روزنامه حمایت از دولت بوده و با این روندی که پیش گرفته در بر همان پاشنه قبل میچرخد.
بالاخره نالهی شبانه عشاق به گوش معشوق سنگ دل رسیده بود و دمصبحی گوشه چشمی کرده بود. حالا نوبت عاشقان دلداده بود که سرخوش از این پیام خودشان را در برف و گل بپلکانند. برف روستای اسکندان اسکو جان میدهد برای پلکاندن.
در خبرگزاری ایسنا عکسی از مسعود پزشکیان دیدم که زمان فرو ریختن پلاسکو در مقام نایب رئیس مجلس به صحنه حادثه رفته بود. عکس را که میبینم و به ریاکشن جماعت در تصویر که دقیق میشوم میبینم رئیسجمهور بودن سخت است.