| کد مطلب: ۱۶۲۱۶

سراب سیاست

بخشی از تخیلات و پدیده‌های باورنکردنی ما انسان‌ها ریشه در چیزهایی است که در «سراب» دیده‌ایم. بازتاب نور خورشید در بیابان خشک و کویر مسطح غیرقابل‌کشت، به خطا موجب دیدن آب و نیز پدیده‌هایی عجیب از جمله اجسام بزرگ معلق در هوا می‌شود.

افراد باتجربه می‌دانند که اینها واقعیت ندارد؛ بلکه فقط ناشی از خطای دید بر اثر بازتاب اشعه خورشید در شرایط خاص است. ولی کسی که تجربه ندارد یا مستأصل و نیز تشنه است، به امید آب به‌سوی سراب می‌دود و فقط انرژی بیشتری مصرف کرده و تشنه‌تر می‌شود.

هرگاه زمین سیاست نیز مشابه بیابان شود و فاقد سرزندگی و تنوع و فرازوفرودهای متعارف باشد، موجب خطای مشابه می‌شود و کنشگران در افق آن چیزی جز سرابی از توهمات سیاسی نمی‌بینند؛ درحالی‌که گمان دارند واقعیت است و با رسیدن به آن برای همیشه سیراب می‌شوند.

وضعیت جناح اصولگرا برای رسیدن به یکدستی سیاست همان سرابی است که پس از انتخابات۱۴۰۰ تجربه کرده‌اند. برخی از آنان اکنون و پس از گذشت حدود سه سال و با دیدن واقعیت متوجه شده‌اند که آنچه در افق سیاست یکدستی می‌دیدند، سرابی بیش نبود.

آنان دیدند که مشارکت در حوزه انتخابیه تهران به‌عنوان پایتخت کشور برای انتخاب ۱۶نماینده از ۳۲نامزد موجود فقط توانست حدود ۷درصد مردم را به پای صندوق بکشاند و افراد منتخب با ۳ و ۲ دهم درصد مردمِ دارای حق رای، وارد مجلس شوند.

چرا اصولگرایان اسیر سراب بودند؟ به این علت روشن که هیچ ایده ایجابی برای وحدت خود نداشتند و هنوز هم ندارند و تاکنون هم بر اساس نفی و رد دیگرانی چون روحانی یا اصلاح‌طلبان متحد بودند. اکنون که به این سراب رسیده‌اند، متوجه شده‌اند که چیزی جز نازایی سیاسی و اختلاف و رانت‌خواری و فساد و ناکارآمدی در این افق و چشم‌انداز غلط وجود نداشته است.

آنان که با چنان اعتمادبه‌نفسی پا به میدان یکدست‌سازی گذاشتند و با زین کردن اسب سیاست، چهار نعل به‌سوی سراب یکدستی قدرت شتافتند؛ اکنون می‌بینند که برای مفید بودن به حال جامعه به چیزهایی بیش از کینه و نفرت‌پراکنی علیه دیگران نیاز دارند.

باید حدی از تفاهم و وحدت‌نظر برای خیر عمومی را هم داشته باشند. به همین دلیل است که امروز نمی‌توان پیش‌بینی دقیق کرد که چه سرنوشتی در انتظار مجلس بعدی است؟ افراد راه‌یافته در امور ایجابی چگونه فکر می‌کنند؟ آیا اصولاً درک مشترکی از مسائل کشور و راه‌حل‌های آنها دارند؟ آیا آنان می‌توانند براساس ایده‌های سازنده و روشن به حل مسائل کشور بپردازند؟ یا مثل دولت یکدست‌شده همچنان رفتارهای اقتضایی خواهند داشت؟ اعضای احتمالی فراکسیون‌های مجلس و مبنای مشترک آنان چیست؟

در یک جامعه سالم سیاسی، روزی که انتخابات تمام می‌شود، همه می‌دانند که هر یک از گروه‌ها چه تعداد نماینده دارند و سرفصل برنامه‌های آنان چیست و چه اقدامات و سیاستگذاری‌هایی انجام می‌دهند و اکثریت و‌ رئیس مجلس چه کسی خواهد بود.

ولی اینجا هیچ‌کدام روشن نیست. حتی پیش‌بینی‌پذیر هم نیست. چه‌بسا با آمدن به مجلس و تحت‌تاثیر شرایط دچار تحولات زیادی شوند. همه‌چیز تحت‌تاثیر فضای «سراب»ی است.

حتی در تصویب قوانین نیز قادر به گفت‌وگوی سازنده نیستند. نمونه آن، تعطیلی شنبه است که عقل متعارف به آن حکم می‌کرد؛ ولی تشتت داخلی جناح یکدست‌شده به‌حدی است که قادر به تفاهم و گفت‌وگو نیستند.

به همین دلیل، از بیرون یارکشی می‌کنند تا کفه خود را سنگین‌تر کنند. موضوع ساده‌ای که به‌راحتی می‌تواند مبنای وحدت و تصمیم‌گیری باشد، موجب نقار و اختلاف حاد میان آنان شده است، حال چگونه می‌توانند در موضوعات مهم دیگر از جمله توافق بر ریاست مجلس یا کمیسیون‌های مجلس، به‌صورت سازنده‌ای در کنار یکدیگر قرار گیرند؟

اگر روحانی و اصلاح‌طلبان را از این گروه بگیرند، دیگر حرفی برای گفتن ندارند و الکن خواهند شد.‌ در این صورت، جمع آنان امیدآفرین نخواهد بود و متشکل از افرادی بدون افکار معنادار و سازنده هستند.

بااین‌حال، امیدواریم از وضعیت موجود و گذشته درس بگیرند و در مجلس جدید بازنگری مؤثری در سیاست‌های رسمی یکدست‌سازی از خود صورت دهند.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی