چند کلمه با وزیر فرهنگ
آقای وزیر! رویتان برگردد. با دستور و حرف و کاغذ، کاغذ، کاغذ نمیشود. اگر به خود اعتماد دارید، خود، کارتان را به دست بگیرید و بعد خودکارِ خود را. شما وزیر خوبی هستید، بد تا کنید.
شهریار مشعشعی، فعال رسانه: خواب آشفتهی کاغذ. خواب ناتمام. قرن به قرن. قِران تا ریال. ریال تا تومان. تومان تا دلار. آقای وزیر! کاغذ نیست. آقای وزیر؛ که کاغذی هست. در نبودن دیدبانیِ وزیر و وزرا، چه فایده، چه سود، از این هرز بازار، کاغذ زارِ زار؟! که کاغذ برای کدامین روزنامهها، مجلهها؟! بر اساس روشنایی کدامین ثبتِ تیراژها؟! شناختِ کدامین حرفهایها، بهحقترها؟! یا شناسایی آنان که نامشان هست، نشانشان نیست، اما کاغذشان هست؟!...
تک و چند نسخهای از چند روزنامه و مجلاتی، روی دکهها نمایان است؛ دکههایی هم هست که کارشان پنهان کردن این نمایان است؛ با احترام!...کنار این زندانِ کاغذی، که زندانبانانش، دکهدارانند و نه همهی عزیزانِ این نام، روزنامههایی هستند که نیستند اما هستند، روزنامههایی که زندان برایشان آزادی است.
کاغذ روی کاغذ، کیلو به کیلو، ترازوهای شکسته از رقص پولهای کاغذی، روزنامههای کاغذی... برای ارشاد، سالهاست دیگر دیر است. برای وزیر، برای وزرا اگر که بخواهند اما کار سختی پیش رو نیست. تشکیلات ارشاد، سایت جار، روزنامههایی که باید تعیین تکلیف شوند.
روزنامههایی که گروهی از آنان در پستوی دکهها از ناکجاآبادِ ناکجاآبادی، گِرم فروش میشوند و گروهی دیگر که انگار، در همان جار، جار میزنند که ایکاغذ! آی کاغذ! شمارهای از کاغذ اما یافتشدنی نیست.
آقای وزیر! رویتان برگردد. با دستور و حرف و کاغذ، کاغذ، کاغذ نمیشود. اگر به خود اعتماد دارید، خود، کارتان را به دست بگیرید و بعد خودکارِ خود را. شما وزیر خوبی هستید، بد تا کنید.