این بوشهریهای دوستداشتنی
قدیمترها بوشهر را با دلیران تنگستان میشناختیم و آوازه دلاوریهایشان. بعدتر با منوچهر آتشی و اسب سفید وحشیاش که بیاعتنا به قوانین مدنی از چراغ قرمز رد میشد. اینروزها اما از حماسه چندان خبری نیست و بوشهر را بیشتر با احسان عبدیپور میشناسند و مهدی طارمی و جناب خان و خیام خوانهای باحال و دستافشان. هرچه هست، بوشهر برای مردم این سرزمین بهشدت جذاب است. چیزی که ما آن را روح زندگی مینامیم، بیش از هرجای دیگری در بوشهر یافت میشود. البته بهتر است بگوییم، در جنوب تا در حق خوزستان و هرمزگان اجحاف نشود. اگر میبینید آبادان را برزیل میخوانند، فکر نکنید از سر لاف و بامزگی است. در آنجا چیزی جریان دارد که جنوب را بهشدت شبیه آمریکای لاتین میکند. گرما، شور، عشق و جنونی که آنطرفها موج میزند، شما را بهیاد داستانهای بورخس و مارکز میاندازد. هنوز هم در آنطرفها داستانهای عشقی عجیبی میشنوید که شما را بهیاد افسانههای کهن میاندازد. هنوز هم کوچهپسکوچههای آنجا پُر است از مردمانی که قصه هرکدام از آنها میتواند سوژه داستانها، فیلمها و شعرهای بزرگ باشد. مردمان این خطه از سرزمین ما، خون در رگهایشان با سرعت دیگری میچرخد و درجه حرارتشان همیشه بالای سیوهفت درجه است. متاسفانه ما جنوب را خوب نمیشناسیم، اما هرگاه اندک حالوهوایی از آن سمتوسوها به مشاممان رسیده، از خود بیخود شدهایم. مثل این روزها که برگزاری مراسمی بهعنوان هفته بوشهر خیلیها را سر ذوق آورده است. سهم ما البته از آنچه در بوشهر میگذرد، خیلی نیست. چند ویدئوی دو، سه دقیقهای است که نشان میدهد هنوز هم میتوان زندگی را دوست داشت و از آن لذت برد. میگویند پُشت اتفاقات فرهنگی بوشهر، احسان عبدیپور است. هرکه هست، خدایش خیر کثیر دهد. چیزی که این وسط مهم است و امیدوارم آنهایی که باید توجه کنند و بفهمند خوب ملتفت ماجرا بشوند، این است که اگر کار را به اهلش بسپارند چقدر ساده میتوان دل جمع کثیری از مردم را شاد کرد و آنها را به زندگی امیدوار. اتفاق عجیب و غریب و خارقالعادهای رخ نداده. نمیدانم تلویزیون اصلاً چنین چیزهایی را پخش میکند یا نه، اما میتوانید در اینستاگرام این ویدئوها را ببینید. سروش صحت درباره فیلمش و مهربانی حرف میزند. احسان عبدیپور برای مردم قصه میخواند. گروههای موسیقی عربی ترانهای از عبدالحلیم حافظ را اجرا میکنند. بوشهریها برای مردم رباعیات خیام را میخوانند. جناب خان برای مردم از ملودیهای نوحهخوانی در بوشهر حرف میزند و... الخ. مهمتر از همه اینکه، عده زیادی با شور و شوق و شعف این برنامهها را دنبال میکنند. سالمتر و فرهنگیتر از این برنامهها دیگر چهکاری میتوان کرد؟ اگر کار را به اهلش بسپارید در شمال، خراسان، اصفهان، شیراز و در خیلی جاهای دیگر میتوان همینقدر کار فرهنگی خوب برای ملت انجام داد و هم خدا را راضی کرد، هم خلق خدا را. حقیقتاش را بخواهید، من پیش از دیدن این چند ویدئوی مختصر، پاک از زمین و زمان ناامید بودم و فکر میکردم دیگر برای همیشه باید فاتحه فرهنگ این سرزمین را خواند. هنوز هم البته ناامیدی به تمامی از وجودم رخت بَرنبسته. حرفهای آقای علی نصیریان را شنیدهاید؟ ایشان که دیگر مثل ما خرابکار، نفوذی و سیاهنما نیست. اما ببینید درباره ابتذال چه میگوید. مردی با لطافت و خوشبینی او وقتی اینچنین زبان به شکوه و گلایه میگشاید یعنی حتماً اتفاق بدی رخ داده و ابتذال جدیجدی همه شئون زندگی ما را تهدید میکند. استاد نصیریان اغراق نمیکند. ابتذال همیشه و همهجا وجود داشته و دارد. در همهجای دنیا. اما در کنار آن هنر و فرهنگ جدی که دعوت به تفکر و اندیشیدن میکند و از زیبایی و آزادی ستایش، بهاندازه خود مجال تجلی داشت. در سالهای اخیر متاسفانه روزبهروز این مجال تنگتر شده و میدان به تمامی به سردمداران و مروجان ابتذال واگذار شده. این ابتذال متاسفانه به همهجا چنگ انداخته و حتی در کارهای شبهمذهبی، مدعی اخلاقگرایی و دینمداری هم میتوان رد پایش را دید. در چنین غوغایی اتفاقی مثل برگزاری هفته بوشهر در چشم آنها که نگران هویت و تاریخ این سرزمین هستند، اتفاق بزرگی محسوب میشود. با همه ناامیدیام امیدوارم یک شمع از این مجلس صد شمع بگیراند و بهزودی شبیه آنچه را در بوشهر شاهد بودهایم در دیگر نقاط این میهن دوستداشتنی و زخمخورده ببینیم. ایدون باد!