پیشنهاد رفراندوم یا بهرسمیت شناختن دولت مستقل فلسطین
نامه دبیرکل نهضت آزادی ایران به رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل
نامه دبیرکل نهضت آزادی ایران به رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل
محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران پیرامون نقض حقوق بشر، لزوم برگزاری رفراندوم و تشکیل دولت مستقل فلسطین، نامهای به واتسلاو بالک، رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد نوشت.
در بخش اول این نامه به موقعیت و نقش نهضت آزادی در فضای سیاسی کشور و نگاهش به حقوق بشر در سطح جهانی و مسئله فلسطین اشاره کرده و پس از آن با یادآوری تعهدات بینالمللی حقوق بشر و ضرورت تبعیت از آن خواهان ایجاد کریدوری برای رساندن کمکهای بشردوستانه به مردم فلسطین شده است. توسلی در بخش پایانی این نامه هم بر برگزاری «رفراندوم» در سرزمینهای اشغالی برای «تشکیل یک دولت فراگیر و دموکراتیک سکولار که متضمن تحقق آزادی، عدالت، حقوق اساسی و دموکراسی برای تمام ساکنان این سرزمین باشد و یا طرح «تشکیل دو دولت» و به رسمیت شناختن «دولت مستقل فلسطین» در راستای استقرار صلح پایدار» تاکید کرده است. در متن این نامه آمده است:
«نهضت آزادی ایران از احزاب قدیمی فعال در ایران که در سال ۱۹۶۱ تاسیس شد و بیش از شش دهه در مسیر دستیابی به دموکراسی در ایران مبارزه سیاسی کرده و از همان آغاز فعالیت، همواره اعلام داشته است که به اعلامیه جهانی حقوق بشر بهمثابه یکی از اصول بنیادین حیات فردی و اجتماعی جامعه انسانی باور دارد، نسبت به وقوع فاجعه انسانی دامنهدار و خطرناکی ابراز تاسف میکند که متعاقب حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد و تاکنون نیز ادامه دارد و منجر به کشته و زخمی شدن هزاران انسان از هر دو سو شده است و این واقعه را موجب شرم انسان معاصر از زیستن در جهانی میداند که صلح، کرامت انسانی و حیات مردم، بهایی کمتر از گلولههای آتشینی دارد که از تفنگ سربازان مهاجم شلیک میشود.
نهضت آزادی ایران یادآوری میکند که هفتاد و پنج سال است که در فلسطین اشغالی:
از صلح و عدالت و آزادی خبری نیست و در این سرزمین تاریخی، «انسان به ماهوانسان» از حیثیت ذاتی برخوردار نبوده است. قرائتی ناعادلانه، غیرانسانی و نژادگرایانه از «یهودیت» که خود را با عنوان «صهیونیسم» معرفی میکند، با بهرهگیری از نگرشی بنیادگرایانه، مبهم و متأثر از اساطیری که فاقد هرگونه سابقه مستند تاریخی است و همراه با فرصتطلبی از برخی وقایع هولناک تاریخی مانند هولوکاست، زمینهساز بازتولید خشونت سازمانیافته شده و تبعیضی بنیادین در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ساکنان اصلی این سرزمین اعم از اعراب مسلمان و مسیحیان و باورمندان به سایر ادیان و حتی غیرمتدینان برقرار ساخته و با اعمال سیاستی ظالمانه که برخلاف انسانیت و شئون بشری است، آنان را از حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی و برخورداری از حقوق اساسی، کرامت بشری، حقوق شهروندی، آموزش و بهداشت عمومی و از حق مشارکت در اداره امور کشور محروم کرده است. [نقض مواد ۱، ۲، ۳، ۵ ،۲۱ و ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر]
از میلیونها فلسطینی چه آنان که در روند کوچ اجباری قرار گرفتهاند و چه آنان که محکوم به زندگی در زندان روبازی به نام غزه و کرانه باختری هستند، تابعیتزدایی شده است و این مردم ستمدیده، فاقد هرگونه ملیت به حساب میآیند و از ورود به سرزمین مادری خود محروماند. [نقض مواد ۱۳ و ۱۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر]
مردم فلسطین سالهاست که در معرض نسلکشی دائمی و دیگر جنایات علیه بشریت قرار دارند. در طول این سالیان رنجآور، حکومت خودکامه و نژادپرست اسرائیل در سایه سکوت شائبهبرانگیز دولتهای حامی و ابرقدرتهای شرق و غرب که معنایی جز حمایت و تایید آنان نسبت به تصمیمسازیها و اقدامات غیرانسانی و ناقض حقوق بشر رژیم اسرائیل را متبادر نمیسازد، از این موقعیت برخوردار بوده است که بارها و برای مدتهای مدید و بهنحوی آشکار و انکارناپذیر، هرگونه امکانی جهت رساندن آب و غذا و دارو و دیگر مایحتاج اولیه زندگی برای کودکان، زنان، سالمندان و دیگر مردم غیرنظامی را منتفی ساخته و بر این جنایت بارز مباهات کند. [نقض کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت کشتارجمعی مصوب ۹ دسامبر ۱۹۴۸، نقض ماده ۷ اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی، نقض ماده ۱۱ کنوانسیون بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نقض مواد ۱، ۲، ۴، ۶، ۷ و ۹ کنوانسیون بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی]
متاثر از تحقیر دائمی و نقض مستمر حقوق اساسی ملت فلسطین و تداوم رفتارهای ظالمانه و خلاف کرامت انسانی و بروز مستمر رفتارهای موهن و غیرانسانی مانند آوارهسازی عامدانه یک ملت در روند بیش از هفت دهه حاکمیت نظامی، یکهسالار و تمامیتخواه که ابایی از تیراندازی مستقیم به کودکان و زنان و غیرنظامیان ندارد، شرایط «جنگ مستمر» و «تبلیغ و زمینهسازی» برای رشد فزاینده درگیریهای حاد مسلحانه را بر زندگی مردم فلسطین تحمیل شده است. [نقض ماده ۲۰ کنوانسیون بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی]
حکومت نژادپرست اسرائیل به رغم تعهدات صریحی که نسبت به رعایت اسناد حقوق بشری داشته است، همواره از تعهد و اجرای توافقات بینالمللی مانند کمپدیوید و اسلو و از تمام قطعنامههای سازمان ملل متحد از جمله قطعنامه ۲۴۲ سر باز زده و نهتنها به مرزهای پیش از ۱۹۶۷ بازنگشته است که همچنان به روند غیرانسانی گسترش شهرکسازیهای یهودی ادامه میدهد که معنایی جز اراده محو کامل فلسطین و نابودی مطلق یک ملت ندارد.
ریاست محترم شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد؛
لزومی به یادآوری ندارد که نقض تعهدات بینالمللی و نادیده گرفتن حقوق بنیادین مندرج در اسناد حقوق بشری، محدود به موارد یادشده در این نوشتار نیست و آنچه این روزها در غزه جریان دارد، واقعه جدیدی نیست که برای جنابعالی یا افکار عمومی جامعه جهانی ناشناخته و نیاز به توضیحات فراوان داشته باشد. اخبار دردناک استفاده ارتش اسرائیل از بمبهای دارای فسفر سفید و تخریب مناطق مسکونی و بیمارستانها و مدارس فلسطینیان و ممانعت از هرگونه امدادرسانی به این مردم دردمند و مصیبتدیده در تمام دنیا منتشر شده است. این وضعیت نهتنها برای مردم فلسطین قابل تحمل نیست، بلکه افکار عمومی و وجدان بشریت را بهشدت آزار میدهد و تهدیدی بنیادین و مانعی جدی برای دستیابی به صلح پایدار در خاورمیانه به شمار میآید.
نهضت آزادی ایران با استناد به ماده ۳۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر که مقرر میدارد: «هیچیک از اصول و مقررات این اعلامیه نباید طوری تفسیر شود که متضمن حقی برای دولت، جمعیت یا فردی باشد که به موجب آن بتواند هریک از حقوق و آزادیهای مندرج در این اعلامیه را از بین ببرد و یا در آن راه فعالیت کند» باور دارد که رستگاری بشر بدون تامین صلح پایدار و تحقق حقوق اساسی و حاکمیت ملتها از جمله ملت فلسطین، غیرممکن خواهد بود. از این رو، درخواست دارد که آن مقام و دیگر کنشگران عرصه حقوق بشر که امکاناتی در راستای اثرگذاری مثبت در راستای بهبود وضعیت حقوق بشر در فلسطین دارند، ضمن تلاش مؤثر برای برقراری آتشبس فوری و بدون قید و شرط، اقدامات جدی و سازنده پیرامون ایجاد کریدوری برای رساندن فوری مواد غذایی، دارو و آب به آوارگان و بیخانمانان فلسطینی را در دستور کار خود قرار دهند.
نهضت آزادی ایران خاطرنشان میسازد که عنصر بنیادین موجودیت هر «ملت» برخورداری از «تاریخ مشترک» است و نه «دین مشترک» یا «نژاد مشترک» یا «زبان مشترک.» «حاکمیت ملی» که یکی از اصول تردیدناپذیر منشور ملل متحد است، براساس یک سابقه تاریخی مشخص و پیوسته و تنها با رای اکثریت هر ملت تعین پیدا میکند و نه صرفاً با به رسمیت شناختن یک حاکمیت سیاسی توسط دیگر دولتها یا سازمانهای بینالمللی. از این رو، ضرورت دارد که هرچه زودتر با بهرهگیری از ابتکار عمل و ظرفیتهای مندرج در منشور ملل متحد و دیگر ارکان این سازمان مانند مجمع عمومی و شورای امنیت، زمینه برگزاری «رفراندوم» در سرزمینهای اشغالی فراهم آید تا یکی از دو گزینه «تشکیل یک دولت فراگیر و دموکراتیک سکولار» که متضمن تحقق آزادی، عدالت، حقوق اساسی و دموکراسی برای تمام ساکنان این سرزمین باشد و یا طرح «تشکیل دو دولت» و به رسمیت شناختن «دولت مستقل فلسطین» در راستای استقرار صلح پایدار امکان عملی پیدا کند.»