| کد مطلب: ۹۷۰۲

غزه و ناچاری آنکارا

غزه و ناچاری آنکارا

حمله حماس و واکنش اسرائیل، بازی‌های ترکیه در خاورمیانه را به هم زد

حمله حماس و واکنش اسرائیل، بازی‌های ترکیه در خاورمیانه را به هم زد

Kamran Bokhari 600x600

کامران بخاری

استاد امنیت بین‌الملل دانشگاه اُتاوا

جنگ اسرائیل و حماس معمایی بغرنج برای ترکیه است. حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل و درگیری‌های پس از آن، تلاش‌های آنکارا برای دوری از درهم‌تنیدگی‌های خاورمیانه را به هم زده است و ترک‌ها را مجبور کرده به صحنه منطقه‌ای برگردند؛ اما گزینه‌های ترکیه، معدود هستند و محدود به اقدامات رقیب تاریخی‌اش ایران که نفوذ بسیار بیشتری روی حماس و در نهایت روی نتیجه این درگیری دارد.
۲۵ اکتبر، رجب‌طیب‌اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه گفت: «حماس یک سازمان تروریستی نیست، گروهی از مجاهدین هستند که از سرزمین‌هایشان دفاع می‌کنند.» این رهبر ترکیه که در جمعی از نمایندگان حزب حاکمش، عدالت و توسعه، صحبت می‌کرد، اعلام کرد به‌خاطر جنگ «غیرانسانی» اسرائیل، برنامه‌اش برای سفر به اسرائیل را لغو می‌کند. همزمان، در نشست خبری مشترکی با همتای قطری‌اش در دوحه، هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه اسرائیل را متهم کرد در ضدحمله‌اش در غزه، مرتکب «جنایت علیه بشریت» شده است. پیشتر، فیدان به ابوظبی رفته بود تا با رهبران امارات در این باره مشورت کند که کمک‌های انسان‌دوستانه را چگونه می‌شود به غیرنظامیان فلسطینی در نوار غزه رساند.
وقتی حماس حملات بی‌سابقه‌اش علیه اسرائیل را کلید زد، ترکیه روی شمال متمرکز بود. آنکارا امیدوار بود از پیروزی بزرگ متحدش، [جمهوری] آذربایجان، بر رقیبش ارمنستان، در منطقه موردمناقشه ناگورنو-قره‌باغ، منافع ژئوپلیتیکی برداشت کند. همچنین در حال بررسی فرصت‌ها جهت گسترش نفوذش در حوضه دریای سیاه، در سایه تضعیف روسیه در نتیجه جنگ اوکراین بود. تا جایی که به خاورمیانه مربوط می‌شد، سیاست ترکیه در سال‌های اخیر دچار تغییراتی مهم شده بود که در آن آنکارا تلاش کرده بود، روابطش را با اسرائیل و نیز با کشورهای عربی بهبود بخشد.
این چرخش سیاست، بعد از چندین ناکامی در رویکرد پیشین آنکارا بود. اول، نیروهای نیابتی ترکیه، عمدتاً نیروهایی از جنس اخوان‌المسلمین، نتوانستند از قیام‌های بهار عربی سودی ببرند. عربستان سعودی و امارات متحده عربی به کشورهای عربی و جناح‌های ضداسلام‌گرا کمک کردند تا روند صعودی اولیه اخوان را پس بزنند. دوم، ایران و روسیه به رژیم اسد کمک کردند شورشی‌هایی را که عمدتاً حمایت ترکیه را داشتند، شکست دهد و نفوذ ترکیه به درون سوریه را محدود کند به حضوری منحصر به شمال سوریه. سوم، حمایت واشنگتن از نیروهای کُرد در شمال شرق سوریه به‌عنوان مانع عمده‌ای دیگر برای آنکارا عمل کرد. در نهایت، یک بحران سیاسی‌اقتصادی داخلی برای آنکارا در میانه کودتای ناکام ۲۰۱۶، از عوامل یک بحران مالی شد.
این عوامل، ترکیه را مجبور کردند در ۲۰۲۱ در راهبردش تجدیدنظر کند. دولت اردوغان به سمت عادی‌سازی روابط با اسرائیل رفت؛ روابطی که در ۲۰۱۰ خراب شده بود، بعد تلاش ناوگان ترکیه برای عبور از محاصره اسرائیلی در غزه که منجر به درگیری با ارتش اسرائیل شد و در آن ۱۰ فعال ترک کشته و چندین نفر مجروح شدند. ترکیه و تنها متحد عربش، قطر، به سمت بهبود روابط با عربستان سعودی، امارات متحده عربی و مصر رفتند، بعد از سال‌ها تنش بر سر حمایت ترکیه از اخوان‌المسلمین و حماس، به‌ویژه در جنگ‌های ۲۰۰۹، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ غزه. برای ترکیه، روابط بهتر، برای بقای اقتصادی‌اش لازم بود و دریافت که در مسیرش برای تبدیل شدن به یک رهبر در خاورمیانه، موانع موجود، بیش از حد هستند.
در همین حال، شرایط منطقه‌ای هم به نظر روبه‌ثبات بود. به‌‌رغم جنگ دیگری در غزه در سال ۲۰۲۱، درگیری اسرائیل و حماس مهار شد. مهم‌تر از همه اینکه کشورهای عربی به رهبری امارات متحده عربی، توافقات ابراهیم را امضا کردند و با اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار کردند. ایران در موضع دفاعی بود، به‌خاطر به‌هم‌خوردن توافق هسته‌ای‌اش، همزمان با تحریم‌های بیشتر، حملات اسرائیل به برنامه هسته‌ای‌اش، حذف ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدسش در حمله هوایی ایالات متحده و ناآرامی‌های روبه‌تشدید داخلی. به عبارت دیگر، وضعیت منطقه‌ای به ترکیه اجازه داد روی بازسازی اقتصاد سیاسی‌اش تمرکز کند که با توجه به نزول محبوبیت اردوغان، اهمیت خاصی داشت.
ایران و حماس فوریتی مشترک برای متوقف‌کردن این چینش در حال شکل‌گیری در منطقه داشتند، به‌خصوص در شرایطی که عربستان سعودی و اسرائیل در حال پیشرفتی سریع به سمت عادی‌سازی روابط بودند. حمله ۷ اکتبر طراحی شده بود تا به منطقه شوکی بدهد و سهام‌داران کلیدی‌اش را مجبور کند، رفتارشان را به‌خصوص نسبت به اسرائیل تغییر دهند تا در نتیجه آن، راهبرد آمریکایی برای مدیریت منطقه را تخریب کنند. حماس، با حمایت تهران، به‌خوبی پیامدهای حمله‌ای در این ابعاد را می‌دانست. در واقع، آن‌ها به دنبال تلافی گسترده اسرائیل بودند که کار را برای ترک‌ها و کشورهای عربی برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل سخت می‌کرد.
از بسیاری جهات، حماس و ایران احتمالاً موفقیتی کسب کردند، بسیار بزرگتر از آنچه امیدوارش بودند. بازیگران منطقه‌ای را مجبور کردند، نه‌تنها بین خودشان و اسرائیل فاصله بیندازند، بلکه موضعی محکم هم علیه‌اش بگیرند. عربستان سعودی، مصر و اردن، انتقادهایی تند از اسرائیل داشته‌اند و موضع واشنگتن را هم به صراحت رد کرده‌اند اما اینکه دولت‌های عرب تا چه حد موضع خودشان را تغییر خواهند داد، محدودیت دارد. از طرف دیگر ترکیه با توجه به تاریخ و مواضعش در دوران رژیم اردوغان که به دنبال جایگاهی برجسته در دنیای عرب و گسترده‌تر از آن، دنیای اسلام است، نمی‌تواند موضع میانه بگیرد.
در نتیجه، ترکیه لازم دارد که موضعی محکم اتخاذ کند تا اعتبارش را به‌عنوان حامی آرمان فلسطینی‌ها و جایگاهش در دنیای عرب، حلقه‌های اسلام‌گرا و فضای اجتماعی جهانی مسلمانان حفظ کند. معمای بغرنجی که با آن مواجه است این است که ابعاد بحران، احتمالاً فراتر از توانایی‌های دیپلماتیکش است. بعید است ترکیه مانع از اجرای عملیاتی نظامی از سوی اسرائیل با هدف برداشتن رژیم حماس از غزه شود. در نتیجه مجبور خواهد بود به لحاظ دیپلماتیک موضعی حتی محکم‌تر علیه اسرائیل و ایالات متحده بگیرد. این، وضعیت را برای جایگاه ژئوپلیتیک آنکارا تشدید خواهد کرد.
چنین سناریویی به نفع تهران عمل می‌کند؛ تهرانی که به‌عنوان یک بازیگر رویزیونیست، به دنبال کسب منفعت از تشدید بحران فعلی است. برعکس ترکیه که از ریسک پرهیز می‌کند، طبع راهبردی ایران روبه‌جلوست. از طریق اقدامات حماس، ایرانی‌ها تا همین جا هم ترک‌ها را مجبور کرده‌اند به موضعی بروند که برنامه نداشتند آن را اتخاذ کنند. ترکیه برای رهاکردن خود از بندهای دام ایران به تقلا خواهد افتاد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی