| کد مطلب: ۸۲۷۷

آرزوهای بزرگ بریکس

آرزوهای بزرگ بریکس

محقق کردن دو هدف بریکس برای افزایش تعداد اعضا و ارائه ارز واحد چقدر عملی و واقع‌بینانه است؟

محقق کردن دو هدف بریکس برای افزایش تعداد اعضا و ارائه ارز واحد چقدر عملی و واقع‌بینانه است؟

اعضای گروه بریکس این روزها در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی گردهم آمده‌اند. قرار است در این نشست دو موضوع مهم و کلیدی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. نخست افزایش تعداد اعضای بریکس و دوم امکان پذیرش یک واحد پول مشترک. هر دو موضوع برای آینده این گروه که در حال حاضر ۵ عضو اصلی برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی را در خود جای داده، حیاتی هستند.

بحث و مذاکره درباره این دو موضوع از آن جهت مهم است که می‌تواند اعتبار ویژه‌ای به این گروه ببخشد و این گروه را به یک بازیگر نیرومند بین‌المللی تبدیل کند. البته تاکنون پیشرفت کمی در خصوص این دو موضوع حاصل شده است. دیدگاه‌ها در مورد مسیری که قرار است بریکس در آینده طی کند، متفاوت است. برخی معتقدند با افول قدرت غرب، بریکس نقش پررنگ و فزاینده‌ای در امور بین‌الملل ایفا خواهد کرد اما برخی دیگر با استناد به فقدان همگرایی در میان اعضای این گروه در خصوص مسائل کلیدی سیاسی و اقتصادی، معتقدند که در خصوص میزان و پتانسیل نقش‌آفرینی بریکس در عرصه بین‌المللی، بیش از حد غلو شده است.

اما چطور می‌توان دریافت که آیا بریکس در آینده می‌تواند روند توسعه و افزایش نقش‌آفرینی‌اش را طی کند یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش در ابتدا باید به آغاز شکل‌گیری این گروه، دلایل شکل‌گیری‌اش و روندی که تاکنون طی کرده، رجوع کنیم. نام‌گذاری بریکس براساس حرف اول اسم لاتین پنج کشور عضو این گروه است. سال ۲۰۰۱، جیم اونیل، یکی از اقتصاددانان ارشد مؤسسه گلدمن ساکس، برای اولین بار از اصطلاح BRIC (بریک) استفاده کرد. او در آن زمان آفریقای‌جنوبی را در این نام‌گذاری دخیل نکرد. اونیل از این کلمه برای توصیف بازارهای رو به رشدی استفاده کرد که به عقیده او در آینده قرار است از بازارهای غربی پیشی بگیرند. در آن زمان، هنوز این کشورها نیازی نمی‌دیدند که برای ارتقای همکاری بین خود، اقدام به تشکیل یک بلوک کنند. اما در سال ۲۰۰۹ بود که روسیه میزبان اولین نشست BRIC بود، اعلام شد که بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ ثابت می‌کند که اقتصادهای نوظهور جهان برای جلوگیری از کنترل غرب بر سرنوشت اقتصاد جهانی و توسعه اقتصاد خود نیاز به همکاری با یکدیگر دارند و این همکاری باید در چارچوب یک نقشه‌راه مدون انجام شود. البته به این نکته نیز باید اشاره کرد که سال ۲۰۰۸ همان سالی بود که روسیه به گرجستان حمله کرده و به این ترتیب مسیر خود را از نظام ارزش‌های غربی جدا و تلاش کرد تا قدرت مسکو را بار دیگر در کشورهای عضو شوروی سابق مسلط کند. روسیه همچنین تلاش می‌کرد تا در آسیا و مناطق دیگر، متحدانی برای خود دست و پا کند. از دیدگاه روسیه، BRIC باید به یک پلتفرم سیاسی ضدغربی تبدیل می‌شد برای همین قصد داشت از چنین ایده‌ای حمایت کند.

در آن سو و در میانه رکود اقتصاد جهانی، چین نیز رفته‌رفته احساس کرد که نیاز دارد وابستگی خود به بازارهای غربی و به‌ویژه دلار آمریکا را کاهش دهد. از نظر پکن، BRIC ساختاری بود که چین می‌توانست از طریق آن سبد تجارت بین‌المللی‌‌اش را تنوع بیشتری ببخشد. برزیل و هند نیز رفته‌رفته احساس کردند که فرصتی ایجاد شده و آنها نیز می‌توانند با استفاده از این فرصت، تاثیرگذاری بیشتری بر سیاست‌ها و ساختارهای جهانی داشته باشند و دیدگاه‌های خودشان را در عرصه جهانی ترویج کنند. هر یک از این چهار کشور، به‌ویژه چین و روسیه، معتقد بودند که آفریقا قاره‌ای مهم و کلیدی است. آنها معتقد بودند از طریق نزدیک‌شدن به آفریقا و استفاده از پتانسیل‌های دست‌نخورده این قاره می‌توانند از غرب فاصله بگیرند. اینگونه بود که این کشورها در سال ۲۰۱۰، از آفریقای‌جنوبی دعوت کردند به BRIC بپیوندد و اینگونه بود که BRICS شکل گرفت.

با گذشت زمان، تمرکز چین به‌طور فزاینده‌ای بر روی سیاست‌های پولی معطوف شد. در سال ۲۰۱۵، چین از ایجاد دو ساختار اقتصادی در بریکس، به نام‌های «ترتیبات ذخیره احتمالی» و «بانک توسعه جدید» حمایت کرد. از دیدگاه چین این دو ساختار قرار بود به‌عنوان جایگزین‌هایی برای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی عمل کنند. چین منبع اصلی بودجه ترتیبات ذخیره احتمالی به شمار می‌رود و ۴۰ درصد از حق رای این ساختار را در اختیار دارد. علاوه بر این در سال ۲۰۱۵، چین با هدف کاهش استفاده از دلار در اقتصاد خود و ترویج یوان به‌عنوان یک ارز بین‌المللی، سیستم پیام‌رسان و تسویه بین بانکی، مشابه سوئیفت را مبتنی بر یوان و با نام «سیستم پرداخت بین‌بانکی فرامرزی» راه‌اندازی کرد.

در سال ۲۰۲۲ و با افزایش تجارت بین روسیه و چین و راه‌اندازی یک سیستم تجاری موازی توسط روسیه، تمرکز بر دلارزدایی بیشتر شد و سهم یوان در بازارهای مالی روسیه افزایش یافت. روسیه هم که توسط غرب تحریم شده بود، به سمت چین حرکت کرد و یوان را به‌عنوان یکی از ارزهای اصلی خود برای ذخایر بین‌المللی، تجارت با خارج از کشور و حتی ارائه برخی خدمات بانکی پذیرفت. در همان زمان، روسیه برای دسترسی به مسیرهای تجاری جایگزین مجبور بود نفوذ خود در خارج از مرزهایش را گسترش دهد. می‌توان گفت که چین رهبر اقتصادی بریکس است و روسیه به نحوی رهبر سیاسی این گروه محسوب می‌شود. بنابراین طبیعی است پس از گذشت بیش از یک سال از آغاز جنگ اقتصادی به واسطه حمله روسیه به اوکراین و اعمال تحریم‌های شدید غرب علیه مسکو، حالا بریکس بخواهد بحث درباره ایجاد یک ارز مشترک و افزایش تعداد اعضا را روی میز بگذارد.

با این حال، باید به یک نکته توجه کرد و آن هم اینکه کاهش استفاده از دلار در روسیه در طول یک سال گذشته لزوماً به دلیل تصمیم روسیه برای استفاده از یوان به جای دلار نبود، بلکه دلیل اصلی‌اش این بود که ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفت دسترسی روسیه به دلار را به شدت کاهش دهد. بنابراین اگر روسیه بخواهد به سمت دلارزدایی پیش برود و این تصمیم را به‌عنوان یک سیاست و نه صرفاً واکنشی به تحریم‌های غرب دنبال کند، تنها در صورتی می‌تواند موفق شود که بریکس بتواند ایده ارز مشترک را ارائه داده و عملی‌اش کند. این ارز مشترک می‌تواند چیزی شبیه به یورو باشد که در سال ۱۹۹۹ توسط اعضای اتحادیه اروپا معرفی شد.

فقدان همگرایی در بریکس

با این حال، صرفاً با انتشار اسکناس و اعلام آمادگی اعضا برای استفاده از آن، نمی‌توان یک ارز جدید به دنیا معرفی کرد. اجرایی کردن چنین تصمیمی نیازمند همگرایی واقعی اقتصاد‌های کشورهای عضو بریکس در چارچوب یک بازار مشترک است. اما اقتصادی کشورهای عضو بریکس به جای همگرایی دچار واگرایی عمیق میان خود هستند، بنابراین شکل‌دادن چنین بازار مشترکی بسیار دشوار خواهد بود. کشورهای عضو بریکس ساختار اقتصادی و نظام حکومتی مشترک ندارند. آنها حتی در یک قاره نیز واقع نشده‌اند، بنابراین مرز مشترک نیز ندارند. اگر قرار باشد این کشورها یک بازار مشترک کارآمد، نظیر آنچه در اروپا راه‌اندازی شد را ایجاد کنند، باید زیرساخت‌های جدیدی نظیر سیستم‌های امنیتی و بیمه برای حفاظت از مسیرهای تجاری داشته باشند. این کاری بود که اتحادیه اروپا برای معرفی یورو انجام داد. اما برای کشورهای عضو بریکس انجام چنین کاری غیرممکن است چراکه هیچ‌یک از آنها، قدرت‌ دریایی بزرگ جهان محسوب نمی‌شوند.

یکی دیگر از ضروریات و پیش‌نیازهای ارائه یک ارز مشترک از سوی چند کشور این است که آن کشورها اعتماد بالایی به یکدیگر داشته باشند تا بتوانند قوانینی را برای صادرکننده آن ارز وضع کنند. برای مثال کشورهایی که از دلار و یورو برای تجارت میان خود استفاده می‌کنند این اعتماد را دارند که صادرکنندگان این ارزها به اندازه کافی اسکناس چاپ می‌کنند تا پرداخت‌ها و دسترسی به این ارزها و قابلیت تبدیل آنها به ارزهای دیگر تضمین شود. هنوز نمی‌توان این سطح از اعتماد را در میان اعضای بریکس مشاهده کرد و مشخص نیست که چگونه این کشورها با چنین سطح نازلی از اعتماد میان خود می‌خواهند یک ارز مشترک صادر کنند.

علاوه بر این کاملاً واضح به نظر می‌رسد که بریکس با پذیرش ارز رایج یکی از اعضای خود به‌عنوان ارز مشترک بریکس موافقت نخواهد کرد. برای مثال اگرچه هند از یوان چین در تجارتش با روسیه استفاده کرده اما تاکنون تنها برخی از پالایشگاه‌های نفتی ابراز تمایل کرده‌اند که با استفاده از یوان پرداخت‌هایشان را انجام دهند. توانایی تبدیل‌پذیری یوان به ارزهای دیگر در بازارهای جهانی پائین است و در دسترس بودن این ارز نیز بستگی مستقیمی به نوع سیاست‌های اقتصادی چین دارد. بنابراین اگر اعضای بریکس، یوان را به‌عنوان ارز واحد بپذیرند آن‌وقت اقتصادهایشان به‌طور مستقیم به سیاست‌های اقتصادی چین وابسته می‌شود. برای مثال در حال حاضر اگر بانک مرکزی روسیه بخواهد از یوان برای انجام تراکنش‌های بزرگ استفاده کند باید اجازه پکن را کسب کند. اما بعید است بانک مرکزی هند مایل باشد زیر بار انجام چنین کاری برود و از چین اجازه بخواهد. اختلافات دامنه‌دار و مداوم بین پکن و دهلی‌نو بر سر برخی مسائل، موجب خواهد شد هماهنگی میان این دو غول اقتصادی عضو بریکس بر سر هر مسئله‌ای دشوار شود.

بنابراین از آنجایی که یوانی شدن برای بریکس امکان‌پذیر نیست، معرفی یک ارز جدید تنها راه پیش پای اعضای بریکس برای حذف دلار است. در رسانه‌های بین‌المللی، چه در غرب و چه در شرق و چه حتی در ایران، احتمال ارائه ارز بریکس بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و در خصوص وقوع این رخداد صحبت شده است اما در عرصه عمل هیچ پیشرفتی دیده نمی‌شود.

چالش‌های ارائه ارز واحد

در این روند چند سوال کلیدی وجود دارد که هنوز پاسخی به آنها داده نشده است. مثلا اینکه چه انگیزه‌ای می‌تواند چین و هند را به‌عنوان دو اقتصاد بزرگ عضو بریکس، آنقدر به هم نزدیک کند تا این دو کشور تمایل داشته باشند اقتصاد بزرگ خود را با دیگری یکپارچه کنند؟ اگر قرار باشد اقتصاد روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی با اقتصادهای هند و چین ادغام شود، چه گام‌هایی باید برداشته شود؟ این کشورها چه منافع اقتصادی مشترکی دارند؟ و در نهایت، از آنجایی‌که هیچ‌یک از کشورهای عضو بریکس ارزهای قابل تبدیل ندارند، چگونه یک ساختار مالی می‌تواند یک ارز بریکس ایجاد کند و در دسترس بودن آن را برای مشاغل و شرکت‌های بین‌المللی تضمین کند؟

از همین روست که حتی روسیه که بزرگترین حامی بریکس بوده و به واسطه جنگ اقتصادی‌اش با آمریکا و اروپا انگیزه‌های زیادی برای ایجاد یک ارز واحد در بریکس دارد، صراحتاً اعلام کرده که ایجاد یک ارز واحد در بریکس، هدفی است که تنها در بلند‌مدت ممکن است محقق شود. البته حتی این اظهارنظر هم بیشتر شبیه به آرزو است تا واقعیت. هر ناظری که اندکی روندهای سیاسی میان کشورهای عضو بریکس را بررسی کرده باشد و به روابط خارجی‌ این کشورها با قدرت‌های بزرگ اقتصادی دقت کرده باشد، احتمالاً از نظرگاهی واقع‌بینانه، اذعان خواهد کرد که بعید است اعضای بریکس بتوانند اختلافات خود را حل کرده و میان خود اعتماد کافی برای انتشار یک ارز واحد ایجاد کنند. در واقع، اینگونه می‌توان گفت که انگیزه اصلی اعضای بریکس برای گرد هم جمع شدن، بی‌اعتمادی‌ شدیدشان به غرب و ساختارهای اقتصادی غربی است درحالی‌که در میان خودشان به یکدیگر اعتماد ندارند و حتی می‌توان گفت که در فرم و محتوای بی‌اعتمادی‌شان به غرب هم کاملاً با یکدیگر متحد نیستند.

چالش‌های افزایش تعداد اعضا

افزایش تعداد اعضای بریکس موضوع دیگری است که این گروه دنبال اجماع بر سر آن است. اعضای بریکس از سال ۲۰۱۷ درباره امکان افزایش تعداد اعضا بحث کرده‌اند و سال گذشته به هنگام میزبانی نشست بریکس این موضوع را عنوان کردند. رویترز به نقل از یکی از مقامات آفریقای‌جنوبی خبر داده که ۲۳ کشور رسماً خواستار پیوستن به بریکس هستند و ۴۰ کشور نیز به‌طور غیررسمی علاقه خود را برای عضویت در این گروه ابراز کرده‌اند. در نگاه اول ممکن است اینطور به نظر برسد که تعداد قابل‌توجهی از کشورهای جهان خواهان عضویت در بریکس هستند، بنابراین ممکن است برخی بگویند که این گروه قرار است یکی از بازیگران اصلی در عرصه بین‌المللی شود. اما روی دیگر سکه این است که الحاق رسمی این تعداد از کشورها به بریکس بسیار پیچیده است و هیچ فرآیند رسمی برای پیوستن آنها به بریکس وجود ندارد مگر اینکه همه اعضای اصلی بریکس با پیوستن کشوری به این گروه به‌صورت متفق‌القول، موافق باشند. در سال ۲۰۱۰ هم آفریقای جنوبی با طی کردن همین روند به بریکس ملحق شد. البته با توجه به اینکه جنگ در اوکراین همچنان در جریان است، کشورهای عضو بریکس به این نتیجه رسیده‌اند که افزایش تعداد اعضا بیش از هر زمان دیگری ضروری است. کشورهای غربی، دیگر تمایلی به تجارت با روسیه ندارند، بنابراین مسکو به دنبال آن است که نفوذ خود را در کشورهایی گسترش دهد که در این جنگ بی‌طرف مانده‌اند. بریکس برای تحقق این هدف، ابزار خوبی برای مسکو محسوب می‌شود. چه اینکه از ابتدا نیز قرار بود بریکس پلتفرمی باشد که اعضا با استفاده از آن نفوذ خود را در سطح بین‌المللی گسترش دهند. در چنین شرایطی، کشورهای بی‌طرف در جنگ اوکراین سعی کرده‌اند در لابی‌هایی که با آنها می‌شود، از هر دو طرف سود خود را بجویند و در مواضع شفاهی نیز صرفاً به نیاز بر حفظ آرامش در اوکراین تاکید می‌کنند. به موازات این اقدامات آنها از این شرایط به عنوان فرصتی برای پیشبرد منافع استراتژی خود استفاده می‌کنند.

مسکو لابی‌های خود را با اعضای فعلی بریکس آغاز کرد. این کشور تجارتش با چین را افزایش داد و روابط خود با برزیل را نیز بهبود بخشید. در حال حاضر برزیل به بازاری بالقوه برای کود شیمیایی و فرآورده‌های نفتی روسیه تبدیل شده است. تجارت بین برزیل و روسیه در سال ۲۰۲۲ دست‌کم ۷ درصد رشد داشته است. این تجارت تا حدودی با کمک چین تسهیل شده است و چین در حمل و نقل کالا بین برزیل و روسیه نقش واسطه را داشته است. طی پنج سال گذشته، تجارت بین برزیل و چین نیز افزایش یافته است. برزیل از تنش‌های تجاری چین با آمریکا استفاده کرده و با افزایش صادراتش به چین به‌ویژه در حوزه محصولات غذایی سود خود را درو کرده است. با این حال، برزیل همچنان به‌شدت به ایالات متحده وابسته است. آمریکا بازار بزرگ و عمده‌ای برای فروش کالاهای باکیفیت برزیل است. آمریکا همچنین بزرگترین خریدار خارجی در بخش صنعت و معدن برزیل است. ۵۰ درصد از کل صادرات برزیل در بخش معدن به آمریکا فروخته می‌شود و این رابطه تجاری باعث شده که حدود ۳ درصد از کل نیروی کار برزیل در بخش معدن مشغول به کار باشند.

در عین حال، روسیه یک بازار جایگزین و کلیدی برای نفت خود در هند پیدا کرده است. هند برای مصارف داخلی خود نفت روسیه را با تخفیف بالا خریداری کرده و در عین حال با وجود تحریم‌ها، به نوعی به مسیر صادرات انرژی روسیه برای رسیدن به بازارهای غربی تبدیل شده است. برنامه‌های مسکو برای سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های بندری هند که در چارچوب اجرایی کردن بخشی از کریدور حمل و نقل شمال-جنوب است می‌تواند به این رابطه تجاری کمک کند.

اما هر چقدر هم که روسیه برای توسعه روابط اقتصادی خود با هند تلاش کند، هند نیز مانند برزیل همچنان به‌عنوان شریک تجاری اصلی و همچنین متحد استراتژیک اصلی، به ایالات‌متحده آمریکا متکی است. دهلی‌نو یکی از اعضای گروه امنیتی Quad متشکل از ایالات متحده، ژاپن و استرالیا است. بنابراین، از منظر امنیتی، روابط هند با روسیه می‌تواند تا حدی پیش برود. هند برای حفظ امنیت خطوط کشتیرانی در اقیانوس هند، به آمریکا و به‌طور کلی به غرب وابسته است. حفظ امنیت این خطوط کشتیرانی رابطه‌ای بسیار حیاتی با امنیت اقتصادی هند دارد.

نکته دیگر این است که پنج کشور عضو بریکس درباره افزایش تعداد اعضا، نظر واحدی ندارند. به‌عنوان مثال، هر پنج کشور توافق کرده‌اند درباره عضویت بالقوه آرژانتین بحث کنند، اما اخیراً گزارش شده برزیل با بحث در مورد هرگونه افزایش بیشتر اعضا مخالف است. برزیل نیز مانند هند می‌خواهد روابط نزدیک خود با ایالات‌متحده را حفظ کند و به موازات آن به‌دنبال بهبود روابط خود با اروپا است. این کشور از بریکس برای بیان موضع خود در عرصه جهانی استفاده می‌کند، اما گویی از استراتژی عدم‌تعهد پیروی می‌کند. در واقع برزیل به دنبال محقق کردن مهمترین الزام استراتژی و ژئوپلیتیک خود است و آن چیزی نیست جز ادغام مناطق شمالی و جنوبی خود و دستیابی به ثبات اجتماعی و اقتصادی. در نتیجه از اتخاذ هر سیاستی که این الزام مهم را زیر سوال ببرد، خودداری خواهد کرد.

برزیل، هند و دیگر کشورهای جنوب جهانی به وضعیت موجود بین آمریکا، روسیه و چین می‌نگرند و فرصتی را برای بهبود وضعیت خود در سطح جهانی مشاهده می‌کنند. با این حال، بی‌ثباتی داخلی این کشورها موجب می‌شود که ظرفیت‌شان برای سرمایه‌گذاری بر روی فرصت‌های فعلی محدود شود و فرصت‌های فعلی هم برای همیشه در اختیار نیستند و با توجه به سرعت تحولات، این فرصت‌ها نیز به لحاظ فرمی و محتوایی به سرعت تغییر می‌کنند.

در پایان بیایید فرض را بر این بگیریم که بریکس در حال حاضر به شکلی فعال‌تر به‌دنبال هماهنگی بین اعضای خود باشد. حتی در چنین شرایطی نیز باید گفت که احتمال اینکه بیشترین تعاملات و همکاری میان اعضای بریکس به‌صورت دوجانبه و نه چندجابنه صورت بگیرد، بسیار بیشتر است. در چنین وضعیتی و با در نظر گرفتن محدودیت‌ها و نگرانی‌های هر یک از این کشورها در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی، چشم‌انداز افزایش تعداد اعضا و ایجاد و معرفی یک واحد پولی مشترک در عرصه عمل، عضویت، درست مانند امکان ایجاد یک واحد پولی مشترک، دور به نظر می‌رسد.

منابع: Reuters ، CNN ، WorldBank.org

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی