روایت مهرداد خدیر از عشق رادیکالها از تبدیل استثنا به قاعده
مهرداد خدیر نوشت: دوست داشتند صحنه انتخابات ۱۴۰۳ به گونهای چیده میشد که سعید جلیلی به سبک مرحوم رییسی به ریاست جمهوری میرسید زیرا خود میدانند وقتی رقابت و مشارکت باشد بختی ندارند و تازه این بار مشارکت هم زیاد نبود و رأی نیاوردند!

به گزارش هممیهن آنلاین، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت:
صراحت مسعود پزشکیان در واکنش به پرسش و نقدی از جانب یکی از حاضران نشست دیدار اصحاب رسانه با رییس جمهوری (گویا آقای حسین شریعتمداری) چنان بر اصولگرایان رادیکال گران افتاده که رییس جمهور پزشکیان را متهم به پاس گل به دشمن میکنند چون گفته «اگر بسازیم باز هم میزنند!» یا چرا گفته «مذاکره نکنیم چه کنیم، بجنگیم؟»
البته خود آقای شریعتمداری نه بحث عدم کفایت سیاسی را مطرح کرده و نه به اولین رییس جمهوری تشبیه کرده بلکه بر مشاوران خرده گرفته و برخی هم از انتشار صحبتها انتقاد کردهاند و لاید انتظار دارند اول آنها ببینند بعد منتشر شود و در این میان ناگهان برخی خواستار طرح عدم کفایت سیاسی و تکرار سرنوشت اولین رییس جمهور ایران در ۴۴ سال قبل برای رییس جمهور فعلی شدهاند.
با این حال اولبار نیست که یک رییس جمهوری را به اولین رییس جمهوری تاریخ ایران - ابوالحسن بنیصدر - متهم میکنند. پیشتر با سید محمد خاتمی و حسن روحانی نیز همین کار را انجام داده بودند هر چند بعد از بنیصدر تنها رییس جمهوری که با رهبری زاویه آشکار پیدا کرد اتقاقا عزیز دل خود این جماعت بود: محمود احمدینژاد که اصرار داشتند به مرحوم رجایی تشبیه کنند و اگرچه در نگاه لیبرال و سابقه انقلابی و نظریه پردازی هیچ شباهتی به بنیصدر نداشت اما شاید در این یک فقره - زاویه با رهبری- او بود که به بنیصدر شباهت داشت!
به این بهانه ۱۰ نکته قابل ذکر است:
۱. اصولگرایی رادیکال ایرانی علاقه وافری دارد استثنا را به قاعده تبدیل کند یا بر آن ترجیح دهد. از ۹ رییس جمهوری تاریخ ایران تنها یکی با طرح عدم کفایت سیاسی برکنار شده و این استثنا را نباید قاعده کرد و چماق برکناری را بر سر هر رییس جمهوری بالا گرفت و کوفت. این جماعت اما به استثنا علاقه دارند. کما اینکه جنگ هم باید استثنا باشد نه قاعده اما دلشان برای جنگ غنج میرود. جنگی که البته وقتی درمیگیرد معلوم نیست کجای آن هستند! تمام که میشود لحاف و تشک خود را به صدا و سیما میبرند و از این کانال به آن کانال هل من مبارز میطلبند!
۲. طرح برکناری بنیصدر در سال ۱۳۶۰ به خاطر مخالفتهای او با سران حزب جمهوری اسلامی نبود یا دست کم دلیل مخالفت نکردن رهبر انقلاب این نبود. تنها دلیلی که امام حمایت خود را از روی او برداشت ائتلاف با مجاهدین خلق بود وگرنه منهای این موضوع اتفاقا رابطه عاطفی عمیقی با او داشت که در پیام بعد از نجات از سانحه سقوط هلی کوپتر نمود دارد. به عبارت دیگر اگر سراغ مجاهدین نرفته بود یا به عبارت درستتر به آنان پاسخ مثبت نداده بود به صرف اختلاف با دولت رجایی و سران حزب و حتی انتقاد به خود امام موافق حذف اولین رییس جمهور با پشتوانه ۱۱ میلیون رأی از جمعیت آن روز و آن هم در وضعیت جنگی نبود در حالی که فرمانده کل قوا هم بود. قصه مجاهدین اما جدا بود. حالا مگر پزشکیان با مجاهدین خلق یا سازمان مشابه آن ائتلاف کرده؟! یا به عکس تتمه آنان هر بار که روزنهای گشوده می شود ناراضیتریناند؟
۳. این تلقی بیرونی که هر رییس جمهوری که از دل رقابت (و نه مثل مرحوم ابراهیم رییسی با حذف پیشاپیش رقیبان) روی کار میآید با نظام مشکل پیدا میکند زیبنده نیست چون به یک روال بدل میشود و نزد دیگران نیز پذیرفتنی نیست زیرا رییس جمهوری یعنی رییس آن جمهوری و رییس که نمیشود با دشتگاه خودش مشکل داشته باشد! جدای این مگر حذف اولین رییس جمهوری کمهزینه بود؟ آن همه ماجرایی که مجاهدین خلق بعد از آن ایجاد کردند بعد از عزل بنیصدر رخ داد و هنوز درگیر پرونده هستهاییی هستیم که سال ۸۱ مطرح کردند تا بوش پسر را از حمله به عراق منصرف و به جانب ایران معطوف کنند و اگر آقای خاتمی با آن محبوبیت بینالمللی و داخلی رییس جمهور نبود چه بسا اتفاق میافتاد. مجاهدین/ منافقین با یک تیر دو نشان را هدف داشتند: از یک سو حمله به عراق اتفاق نیفتد تا خودشان آسیب نبینند و از سوی دیگر حکومت ایران را ساقط کنند.
۴. آنچه رادیکالها و تندروها در نظر نمیگیرند این است که پزشکیان در وضعیتی آمد که نرخ مشارکت در انتخابات یک رقمی شده بود. دو وزیر دولت رییسی درگیر بزرگترین پرونده فساد اقتصادی بودند. نیمه دوم سال ۱۴۰۱ بعد از ماجرای مهسا کشور دستخوش اعتراض بود و محاسبات دولت خالص سازان از تغییر هندسه جهانی بعد از حمله روسیه به اوکراین در اسفند ۱۴۰۰ هم درست درنیامده بود و نزدیکی به روسیه باعث دوری اروپا از ایران شد و حاصل آن را در موضع آنها در قبال مکانیسم ماشه داریم میبینیم.
رییس جمهور سابق درباره بحران ۱۴۰۱ و بر سر حجاب اجباری هم ابتکاری نداشت و جز تکرار مواضع کلی سخنی برزبان نمیآورد و بیشتر سرگرم سفر استانی و وعده احیای هزار کارخانه بود. توپ را به زمین مجلس انداختند تا موهنترین طرح در تاریخ پارلمان در ایران را تصویب کنند و اگر پزشکیان نیامده بود و آن طرح که بر خلاف موارد نقض قانون اساسی تایید و قانون شده بود اجرا میشد چنان نفرتی را در جامعه دامن میزد که بعید نبود در جریان جنگ ۱۲ روزه شاهد رویکرد دیگری از جانب مردم میبودیم و رؤیای نتانیاهو محقق میشد. همان مردمی که مقامات به خاطر آن که به خیابان نریختند مدام از آنها تمجید میکنند.
پزشکیان نیامده از نمد ریاست جمهوری و یک دولت بیول و فربه از کارمندان مازاد و در جاهایی ورشکسته کلاهی بدوزد. آمده مملکت را از ناترازی در همه چیز نجات دهد. رفتار استثناگرایان با ناجی اما شگفتآور است و شاید دوست دارند با لحن رییس جمهور سابقا محبوب خودشان بر سرشان فریاد بزند: چه تونه؟ جای تشکرتونه؟!
۵. سخن صریح رییس جمهور صادق کنونی پاس گل به دشمن نیست. پاس گل واقعی ادعای نفی هولوکاست از جانب رییس جمهور شهره به بی صداقتی خودشان بود که نپرسیدند به شما چه و به ما چه؟ هیتلر یا یهودیها را در کوره آدمسوزی انداخته یا نینداخته. اگر انداخته که اقدام آلمان است علیه یهودیان و هر دو زبان درازی دارند و اگر نینداخته ما چرا از آدولف هیتلر رفع اتهام کنیم؟ پاس گل آنجا بود که رسما از آن بهره برداری میکردند. چشم خود را بسته اند و بر چهره رییس جمهوری و رییس شورای عالی امنیت ملی که در جنگ ۱۲ روزه تا پای مرگ رفت و جراحت مختصری هم دید چنگ میاندازند.
۶. گیرم طرح عدم کفایت سیاسی تصویب شود. خیال کردهاید پزشکیان مینشیند و تماشا میکند؟ اتفاقا بنیصدر نیست که به مجلس نیاید. میآید و پاسخ میدهد. ترس بنیصدر از مجلس واقعی بود که بدون نظارت استصوابی شکل گرفته و اکثریت مردم آن زمان را نمایندگی میکرد. این مجلس اما بیشتر حاصل اراده شورای نگهبان با مشارکت اندک مردم است. کافی است به نامه دلایل رد صلاحیت آقای لاریجانی از دوبار انتخابات ریاست جمهوری نگاه کنیم تا دریابیم نامزدهای بالقوه در مجلس را چگونه رد کردند تا مجلسی شکل گیرد که شباهتی به خواست و زیست و گرایش اکثر مردم ندارد.
۷. برخی از چهرههای جریان پایداری علاقه مفرطی به شبیه سازی تاریخی دارند. گاهی دور می روند و دو تن از یاران مشهور امام را به دو نفر از نزدیکان پیامبر تشبیه میکنند و گاهی دوست دارند پزشکیان بنیصدر شود تا لابد امیر حسین ثابتی جوان هم مثلا دیالمه نماینده جوان مشهد در مجلس اول باشد که ضد بنیصدر بود. در حالی که بعد از آن دوران به دنیا آمده اما پزشکیان آن زمان دانشجو و احتمالا علیه بنیصدر فعال بوده! به بیان روشنتر آقای پزشکیان با لحن خودش میتواند خطاب به امثال ثابتی بگوید: آنچه برای تو آرزوست برای ما خاطره است! البته آقای ثابتی خواستار بحث عدم کفایت نشده اما به این جریان تعلق دارد.
۸. واکنش سید مهدی طباطبایی معاون اطلاع رسانی دفتر رییس جمهور به توصیه به تعویض بازیکن قبل از دقیقه ۹۰ به خاطر پاس گل به حریف صریح و حاوی نکتهای است. آنجا که گفته منتظر بازی برگشت باشید. یعنی نه تنها ۹۰ دقیقه این بازی که بعدی هم در کار است. منتها این که رییس جمهور را یکی از بازیکنان بدانند که قابل تعویض است هم از نگاه آنان به رییس جمهوری حکایت میکند که مطابق قانون اساسی عالیترین مقام رسمی البته بعد از مقام رهبری است.
۹. اگر واقعا لحن آقای پزشکیان را دیپلماتیک و پروتکلی ندانستهاند سخنان رییس جمهور سابق آقای روحانی را بخوانند که بر خلاف رییس جمهور فعلی خطیبی زبردست است و آن قدر آشنا با قواعد دیپلماسی که به شیخ دیپلمات شهرت داشت. جان کلام او نیز همین است: استراتژی ملی باید تغییر کند تا جنگ دوباره درنگیرد. در فیلم «پیام» - در ایران مشهور به محمد رسولالله در جنگ بدر یکی از مشرکان (عتبه) میگوید: اینها در شأن ما نیستند و ناگاه حمزه عموی پیامبر که وزن و اعتبار فراوان داشت (با بازی آنتونی کویین) وارد میشود و میپرسد: آیا ما در شأن شما هستیم؟ حالا حکایت دو رییس جمهوری فعلی و قبلی است. لحن پزشکیان را نپسندیدند. تحلیل روحانی چطور است؟ نکند دلشان برای خندههای تحقیرآمیز او تنگ شده که ملاحظات پزشکیان را تاب نمیآورند؟!
۱۰. از یک نظر البته جریان پایداری حق دارد. در ۱۴۰۰ و آغاز خالص سازی چی فکر میکردند و چی شد! تازه پزشکیان بنای تقابل با اینها را ندارد و واقعا میخواهد به فکر ناترازیها باشد. گرانشدن بنزین در دولت او یک بحث است و در دولت قبل بدون پایگاه اجتماعی فراگیر بحثی دیگر. بنا بر این قوه عاقله نظام به سخنان این جماعت اعتنا نمیکند و پشت سر پزشکیان را خالی نخواهد کرد. بعید است این را ندانند و از همین میتوان نتیجه گرفت که مشکلشان با جای دیگری است و دوست داشتند صحنه انتخابات ۱۴۰۳ به گونهای چیده میشد که سعید جلیلی به سبک مرحوم رییسی به ریاست جمهوری میرسید زیرا خود میدانند وقتی رقابت و مشارکت باشد بختی ندارند و تازه این بار مشارکت هم زیاد نبود و رأی نیاوردند!