هفته گذشته فائزه هاشمی، نامه یا بیانیهای از زندان منتشر کرد که پایانش را با این جمله تمام کرده بود: «دختر عمویم که به تعبیر خوابهایش باور جدی دارد، چندی پیش در خواب دیده که در زندان توسط همبندیها کشته میشوم. از ما گفتن بود، خود دانید.» و عملاً در سرتاسر نامه از چنددستگیها و اختلافات در زندان و فضای تند و مستبدانه میان زندانیان (نه رابطه زندانیان و زندانبانان) انتقاد و با وصفی از اتفاقات درون زندان به آن وضعیت اعتراض داشت؛ موضوعی که شاید کمتر کسی از زندانیان سیاسی پس از پیروزی انقلاب با این شدت و حدت در فضای سیاستمداران درون زندانها به آن پرداخته باشد و مشابه آن را در خاطرات زندانیان پیش از انقلاب بهویژه در چنددستگیهای پس از تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق که در نهایت با افزایش اختلافات به فتوا یا اعلام موضع چهرههای مذهبی در زندان و نجس دانستن آنها ختم شد، خواندهایم.