| کد مطلب: ۵۰۹۸۹

رحیم ابوالحسنی استاد علوم سیاسی: افکار عمومی پزشکیان را مقصر نمی‌داند

سیدرحیم ابوالحسنی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی، در گفت‌وگویی که با هم‌میهن داشت، معتقد است در ماجرای فعال شدن مکانیسم ماشه، با وجود متغیرهای خارجی و داخلی؛ افکار عمومی مسعود پزشکیان را مقصر نمی‌دانند.

رحیم ابوالحسنی استاد علوم سیاسی: افکار عمومی  پزشکیان را مقصر نمی‌داند

سیدرحیم ابوالحسنی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی، در گفت‌وگویی که با هم‌میهن داشت، معتقد است در ماجرای فعال شدن مکانیسم ماشه، با وجود متغیرهای خارجی و داخلی؛ افکار عمومی مسعود پزشکیان را مقصر نمی‌دانند. او می‌گوید برای حل این مشکلات ابتدا باید به سمت برداشتن شکاف دولت – ملت حرکت کرد. 

‌وضعیتی که کشور از نظر سیاست خارجی در آن قرار گرفته، با فعال شدن مکانیسم ماشه نسبتی با شعارهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان و مسعود پزشکیان ندارد. تحلیل‌تان از موقعیت فعلی پزشکیان چیست؟

وضعیتی که برای آقای پزشکیان پیش آمد، تک‌متغیره نیست. یک متغیر مواضع داخلی است و یک متغیر بین‌المللی هم وجود دارد. از لحاظ بین‌المللی، مردم متوجه هستند که مواضع آقای ترامپ، مواضع متغیری است و طبیعتاً نمی‌توان روی آن مواضع حساب کرد. من فکر می‌کنم مردم از نظر بین‌المللی آقای پزشکیان را مقصر نمی‌دانند چون احساس‌شان این است که در عرصه بین‌الملل، رئیس‌جمهور آمریکا مواضع نامتوازنی دارد و شخصیتش غیرقابل محاسبه و مدیریت است. اما از جهت داخلی، مردم می‌دانند دولت نقش اول را در سیاست خارجی ندارد.

نقش اول را رهبری دارد و رهبری است که مدیریت استراتژیک سیاست خارجی را بر عهده دارد. با همین مواضع، مردم شاهد بودند که آقای پزشکیان توانست اجازه مذاکره ولو به صورت غیرمستقیم را با آمریکا بگیرد. احساس من این است که مذاکرات در حال به نتیجه رسیدن بود که لابی صهیونیست، تصمیم به حمله به ایران گرفت. فقط یک مسئله‌ای که می‌توان مطرح کرد این است که مثلاً بگویند شما که می‌دانستی در سیاست خارجی کاره‌ای نیستی، چرا کاندیدا شدی و رای آوردی. پاسخ هم این است که اگر نمی‌آمد، چه می‌شد؟ آیا وضع بهتر می‌شد؟ آقای جلیلی می‌آمد وضع بهتر بود؟ تعارف که نداریم، آقای جلیلی اگر می‌آمد شکاف حاکمیت – مردم را در حدی جلو می‌برد که کار از نظر داخلی بحرانی شود.

به نظرم، مردم در این فضا آقای پزشکیان را مقصر نمی‌دانند. پزشکیان آن جاهایی که به سهم خودش توانسته بود کار کند، به وعده‌هایش وفا کرد که می‌توان به تعلیق قانون عفاف و حجاب اشاره کرد. مذاکره را هم که انجام داد و اگر جنگ نمی‌شد، شاید به مذاکره مستقیم هم می‌رسید. شفافیت، صداقت و تلاش پزشکیان به مردم ثابت شده است و در جنگ 12روزه هم نشان داد که می‌تواند در شرایط بحرانی کشور را مدیریت کند.

هرچند مردم ایران، مردم بسیار بااصالتی هستند و وقتی که جنگ خارجی شروع می‌شود، به جای اینکه به فروشگاه‌ها حمله کنند، از خرید خودشان کم می‌کنند. مردم تاریخ را هم می‌دانند. تاریخ معاصر ما نشان داده که نیروی داخلی غالباً از سر حسادت، حاضر است رقیبش شکست بخورد ولی در یک مبارزه و چالش بیرونی به پیروزی نرسد. سر ماجرای نفت شاهد بودیم که مصدق و قوام توانسته بودند مشکل را با خارجی‌ها حل کنند اما نیروهای داخلی بودند که از پشت خنجر زدند. الان هم بحث نفوذ مشخص شده، همین ماجراست. کسی که در داخل کمک کرد که برجام به بن‌بست بخورد، نیروی بیگانه است. 

‌با توجه به وضعیتی که کشور در آن قرار گرفته، چه دورنمایی را می‌توان ترسیم کرد؟ 

ما در سیاست اساساً ترسیم دورنما نداریم. یک ساختار و یک کنش‌گر داریم. یک بازیگر قهار، توانمند و مبتکر می‌تواند کلاً صحنه را عوض کند. اینکه ما بگوییم آینده خوب است و یا در مقابل بگوییم آینده بد است، هر دو حرف بیهوده و بی‌اساسی است. در کنش‌های اجتماعی و به‌خصوص کنش‌های سیاسی، پیش‌بینی به این معنا شدنی نیست. تعدی به یک دستفروش در تونس منجر به آن انقلاب شد و یا در همین ایران، مرگ مرحومه مهسا امینی، منجر به آن شورش شد؛ یعنی یک حادثه می‌تواند صحنه سیاست را دگرگون کند.

این حادثه می‌تواند مرگ یک کنش‌گر اصلی باشد که می‌تواند مرگ ترامپ یا نتانیاهو باشد. اعتقاد من این است که اصولاً به جای اینکه پیش‌بینی کنیم، باید ببینیم چه می‌توان کرد. مشکل اصلی این کشور، شکاف بین دولت و ملت است. البته منظور من از دولت، قوه مجریه نیست، کل ساختار قدرت است. مشکل اصلی آن بحران مشروعیت سیاسی است. نظام از روزی که بحث خودی و غیرخودی را شروع کرد، دچار شکاف بین دولت - ملت شد. این شکاف را باید نظام سیاسی حل کند. اگر این شکاف حل شود، مشکل رفع خواهد شد.

اگر یک ملتی پشت سر نظام سیاسی‌اش باشد، آن کشور را نمی‌توان هیچ کاری کرد. چنانچه در جنگ هشت‌ساله دیدیم. این شکاف را باید حل کرد و این شکاف هم ناشی از بحران اعتبار است. بحران اعتبار هم در خیلی از نقطه‌ها وجود دارد. در بحث اقتصادی و در همین بحث فسادهای اقتصادی کار به جایی رسیده که مردم به بسیاری از مسئولان با چشم دزد نگاه می‌کنند. در بحث فرهنگی، نسل جدیدی که حضور دارند، اصلاً فرهنگ سیاسی گروه حاکم را قبول ندارد و در نتیجه ما دچار شکاف هویتی می‌شویم. شکاف سیاسی هم که مشخص است، اساساً در بخش‌هایی از ساختار مشروعیت سیاسی وجود ندارد.

نماینده‌های مجلس الان به نماینده‌های 4درصدی معروف شده‌اند. همین‌قدر که مردم احساس کنند اینها نماینده‌هایشان نیستند، دیگر قدرتی برای گروه حاکم نمی‌ماند. درباره بعضی جاهای دیگر مانند شورای نگهبان هم همین است. البته در این میان ممکن است که بحث جنگ 12 روزه به میان بیاید و خلط مبحث پیش بیاید. مشروعیت سیاسی، سطوح مختلفی دارد یکی از آن سطوح وطن است که جز یک عده‌ای اکثر مردم نشان دادند که وطن را چقدر قبول دارند ولی یک سطح دیگر ساختار قدرت و نظام است که این اصلاً موضوع دیگری است. سوم مشروعیت هیئت حاکمه است که مردم چقدر قبولش داشته باشند.

‌دولت و شخص مسعود پزشکیان باید چه کند که وضعیت بدتر نشود؟

ابتدا باید مسئله را تعریف کرد و بعد براساس آن مسئله یا مشکل دید که چه کار می‌توان کرد. اشاره کردم که مشکل اصلی شکاف دولت – ملت است. راه‌حل رفع این شکاف هم خیلی ساده است. افکارسنجی کنند و به افکار مردم بها دهند و مردم را صاحب و مالک قدرت بدانند. شخص رهبری می‌تواند این مشکل را حل کند. اگر ایشان نباشد حل این مشکلات خیلی سخت خواهد شد. 

‌مسعود پزشکیان گزینه اصلاح‌طلبان در انتخابات بود و با حمایت آنها رای آورد. اگر مشکلات حل نشود، تکلیف اصلاح‌طلبان و بدنه اجتماعی آنها چه می‌شود؟ 

الان فضا طوری شده که خیلی از اصول‌گراها هم به این نقطه رسیده‌اند که حرف‌های اصلاح‌طلبان درست بود. اعتقاد من این است که در فضای سیاسی فعلی ایران دیگر اصلاح‌طلب و اصول‌گرا نداریم. ما یک جریان پایداری داریم و در مقابل آنها هم جریان مردم هستند. این جریان پایداری، انجمن حجتیه و آقای جلیلی باید افشا شوند. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار