| کد مطلب: ۵۷۴۹۵

کاشی: با یخ زدگی قلمرو آرزوها رویارو شده‌ایم

محمد جواد غلامرضا کاشی نوشت: ما به امکان یک تصویر کلی از خودهای ناهمرنگ نیاز داریم. بوم خالی منتظر دیگران، می‌تواند جای خالی آرمان‌های پیشین را پر کند. آن تصویر کلی این امکان را فراهم خواهد کرد که آرزوهای خاص با تداوم هستی کل، همساز شود.

کاشی: با یخ زدگی قلمرو آرزوها رویارو شده‌ایم

به گزارش هم‌میهن آنلاین، محمد جواد غلامرضا کاشی در کانال تلگرامی‌اش نوشت: 

دخیره‌ همه آرمان‌‌های اتوپیایی به پایان رسیده است. نه دیگر کسی احیای شکوه ایرانشهری را باور می‌کند، نه احیای وحدت امت اسلامی را. نه کسی به وحدت زحمتکشان جهانی می‌اندیشد نه امکان تحقق یک جمهوری‌خواهی تام را باور دارد. سعید حجاریان از فقدان آرمان‌ها سخن گفت. باید دقیق‌تر مقصود خود را بیان کند. آیا  در رویای آرمان‌های اتوپیایی است که روزی روزگاری در عرصه سیاست ایرانی خلق نیرو و انر‌ژی جمعی می‌کرد؟ اگر چنین نیست، چه مقصودی از مقوله آرمان در حوزه سیاست دارد؟   

سعید حجاریان راست می‌گوید کنشگران شناخته شده سیاسی در ایران، قطب‌نمایی در دست ندارند. اصلاح طلبان قدیم اگر رادیکال شده باشند، میدان عمل و بازی را از دست داده‌اند اگر سر به راه‌ شده باشند، به گشودن روزنه‌ای دل بسته‌اند و پشت چراغ قرمز عرصه سیاست توقف کرده‌اند. در انتظار سبز شدن چراع‌اند. چراغی که ثانیه شمارش نزدیک به صفر می‌شود اما دوباره از شماره صد آغاز می‌کند و قرمز می‌ماند. صبر و انتظار یک چراغ سبز کوتاه اعصاب و روان و نگاه و زبان‌شان را تسخیر کرده است.  

آن سنخ از آرمان‌ها دیگر جان و توانی ندارند. اما بی‌جان شدن آرمان‌های بزرگ سد راه آرزوها نشده است. بلکه میدانی برای آرزوهای مردم گشوده است. 

گروه‌های گوناگون به انحاء مختلف حسرت و داغ دارند. متناسب با رنج‌ و آلامی که متحمل شده‌اند، آرزوهایی در دل می‌پرورانند. آرزوها از یک سنخ و جنس نیستند. بیش از آنکه میان مردم وحدت ایجاد کنند، اتفاقاً تمایز می‌آفرینند، گاه به حسب آرزوهاشان از هم بیگانه می‌شوند، گاه با یکدیگر در ستیز می‌افتند و گاه قرابتی با هم موقت پیدا می‌کنند. مساله پیش‌روی اهل فکر ایران، تلاش برای تولید حداکثر امکان توازن و همسازی میان آنهاست. 

جامعه ایرانی همراه با یاس و ترس از فردا، مملو از آرزوهای رنگارنگ است. طبقات تهی‌دست، اقشار متوسط شهری، گروه‌های سنت‌گرا، ملی‌گرایان، تعلقات دینی، جهانشهرگرایی نسل جدید، برآمدن سوژگی زنانه، قدرت‌یابی گروه‌های قومی، ظهور گرایش‌های جدی معنویت‌گرا و ده‌ها جریان دیگر، آرزوهایی متمایز از دیگران در سر می‌پرورانند. نظام مستقر نیز دیگر یک نظام آرمانگرا نیست. متعلق به یک گروه خاص است با آرزوهای خاص. آرزوهایی که هیچ‌گاه محقق  نشدند. 

ما امروز با زمستان و انجماد و یخ زدگی قلمرو آرزوها رویارو شده‌ایم. 

بهار قلمرو آرزوها، با یک بوم نقاشی بزرگ فراخواهد رسید. امکانی که هر کس نقش خود را بر آن بزند و همزمان در یک تصویر کلی، خود را در کنار سایر نقش‌ها و آرزوهای دیگران تجربه کند. ما به امکان یک تصویر کلی از خودهای ناهمرنگ نیاز داریم. بوم خالی منتظر دیگران، می‌تواند جای خالی آرمان‌های پیشین را پر کند. آن تصویر کلی این امکان را فراهم خواهد کرد که آرزوهای خاص با تداوم هستی کل، همساز شود. 

نه آزادی نه عدالت، هیچ‌کدام حوزه سیاست را اخلاقی نمی‌کنند. تعادل بخشی موقت میان قلمرو آرزوهاست که حیات سیاسی را اخلاقی می‌کند. آنگاه هم آزادی هم عدالت با معنای تازه چهره نشان خواهند داد. 

 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار