| کد مطلب: ۲۳۹۱۱
شباهت ظریف و ناصر حجازی/ تدارک پروژه حذف برای هر دو

شباهت ظریف و ناصر حجازی/ تدارک پروژه حذف برای هر دو

جواد ظریف سیاست‌مدار و کارگزار رسمی است و ناصر حجازی ستارۀ فوتبال ملی و باشگاه استقلال (تاج) بود و میانه‌ای با قدرت نداشت.

به گزارش هم‌میهن آنلاین، سایت خبری عصر ایران در یادداشتی به بیان شباهت های محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه با ناصر حجازی دروازه بان اسطوره ای فوتبال ایران پرداخته است.

در این یادداشت آمده است: 

 اگر از عنوان این یادداشت شگفت‌زده شوید حق دارید چرا که در نگاه اول و حتی عمیق‌تر هیچ شباهتی میان محمد جواد ظریف معاون راهبردی کنونی رییس جمهوری و وزیر خارجه ایران در سال های ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ و امضا کننده توافق هسته‌ای (برجام) در سال ۱۳۹۴ یعنی ۴ سال بعد از درگذشت ناصر حجازی با دروازه‌بان فقید دیده نمی‌شود.

جواد ظریف سیاست‌مدار و کارگزار رسمی است و ناصر حجازی ستارۀ فوتبال ملی و باشگاه استقلال (تاج) بود و میانه‌ای با قدرت نداشت. چه در عصر پهلوی ولو برای بازی به کاخ شاه هم دعوت شده بود و چه در جمهوری اسلامی که از سیاسیون فاصله می‌گرفت. حجازی بلندبالا بود با چهرۀ سینمایی و آقای ظریف مانند بیشتر مردان ایرانی قامتی متوسط دارد و از این حیث هم شبیه نیستند. یا ظریف شاید جاهایی حرص درآر باشد اما هرگز غُدّی (‌یک‌دندگی) حجازی را ندارد.

شاید تصور شود به خاطر زبان‌دانیِ هر دوست ولی حجازی به رغم آن که از معدود فوتبالیست‌های تحصیل‌کرده در دهۀ ۵۰ خورشیدی بود و دانش‌آموختۀ مدرسۀ عالی ترجمه ولی هرگز تسلط جواد ظریف به انگلیسی را نداشت و گمان نمی‌کنم به آمریکا هم رفته بود.

جواد ظریف مادری متمول داشت و به لطف اموال و املاکی که از او و در واقع از بازرگان مشهور کاشی به او به ارث رسیده بود در عین کارمندی وابسته به حقوق بخور و نمیر نبود اما حجازی از جوانی به همین درآمد فوتبال اتکا داشت و این حکایت را می‌توان ادامه داد و در باب تفاوت‌ها گفت خاصه این که ناصر حجازی زبان تند و تیزی داشت و آقای ظریف به رغم اشتهار به اتخاذ مواضع متفاوت اتفاقا در کلیات و راهبردها کاملا هماهنگ است و این را از تغییر مدل ریش و یقۀ پیراهن او در هنگام مسؤولیت‌های رسمی و ادبیات او در بزنگاه‌ها هم می‌توان دریافت در حالی که ناصرخان حجازی کراوات می‌بست.

شاید تصور شود اشتراک این دو به خاطر رؤیای ریاست جمهوری است و این که ناصر حجازی فقید نامزد انتخابات ریاست جمهوری هم شده بود و صلاحیت او را چون رجل سیاسی مذهبی نبود تأیید نکردند و جواد ظریف تاکنون کاندیدا نشده اما برخی نگران نامزدی او بودند و هنوز هم هستند!

یا شاید تصور شود که زنده یاد حجازی یک بار گفته بود "تمام ملت ایران یک بار سرمربی تیم ملی فوتبال ایران شده‌اند الا من" و البته جواد ظریف هم هیچ گاه سرمربی تیم ملی فوتبال نشده چون در این یک فقره حداقل تخصص رعایت می‌شود! مدعیان ارزش ها در هر کاری سرک می کشند ولی ندیده‌ایم مربی فوتبال شوند چون به آسانی محک می‌خورند.

جدای این سطور غیر جدی هدف از تمثیل بالا این است که برای حذف ناصر حجازی از دروازه‌بانی و کاپیتانی تیم ملی فوتبال ایران و به خاطر این که استقلال و سر خم نکردن او را برنمی‌تافتند طرحی موهوم و موهن به نام ۲۷ ساله‌ها را اجرا کردند تا هر ورزشکار ملی که سنی بیشتر از آن دارد به سود جوانان کنار برود و این در حالی بود که دروازه‌بانان گاه تا ۴۰ سالگی دروازه‌بانی می‌کنند. (عدد ۲۷ را از کجا آورده بودند خدا داند!) در واقع حجازی نشانه بود و ۲۷ ساله‌ها بهانه. مثل حالا که پزشکیان نشانه است و ظریف و قانون مشاغل حساس بهانه.

برای حذف ظریف هم درگیر و دار و زیر سایۀ جنگ در منطقه و برای این که مسعود پزشکیان دچار مخمصه شود برخی نمایندگان مجلس گیر داده‌اند به مصوبه مشاغل حساس دایر بر منع به کارگیری مدیرانی که فرزندان آنها کارت اقامت در کشورهای غربی دارند.  در حالی که به روح همین قانون هم اگر توجه شود مشخص است که فرزندان جواد ظریف در دوران مأموریت او در آمریکا به دنیا آمده اند و گناهی متوجه او نیست.  

 اگر بگویی فرزند معاون مطبوعاتی دولت احمدی‌نژاد هم متولد آلمان بود می‌گویند قبل از تصویب این قانون بود. اگر بگویی با این قانون دکتر مصطفی چمران با همسر و فرزندان متولد آمریکا هم نمی‌توانست وزیر شود می‌گویند بله.

اگر بگویی چگونه یادشان نبود فرزند آقای میرسلیم متولد فرانسه است و نامزد ریاست جمهوری شد می‌گویند قبل از این مصوبه بود و راز شباهت در همین است.

ناصر حجازی فقید گرفتار قانون مضحک ۲۷ ساله‌هایی شد که مرحوم مصطفی داوودی نوشت و حالا همه او را فراموش کرده‌اند ولی نام ناصر خان در همین تهران بر خیابانی نشسته و تندیس او هم نصب شده و از هر که بپرسی مصطفی داوودی که بود بعید است به خاطر بیاورد.

حجازی بنده خدا دستش به جایی بند نبود و به تبع تیم ملی از استقلال هم کنار گذاشته شد و سر از بنگلادش درآورد و روزهایی را با موز به جای صبحانه و ناهار سپری کرد تا باور کردند او همان ستاره فوتبال ایران است و مربی محمدان و تیم ملی بنگلادش شد و با محمدان پرسپولیس ایران را هم شکست داد. 

ظریف اما هنوز شاید دستش به جاهایی بند باشد و دست کم هنوز سر به بیابان نزده اما می‌توان حدس زد در خلوت دلِ خونی دارد از این همه خصومت‌های جاهلانه و شاید اگر این یادداشت را بخواند سر مزار ناصر خان یا به کنار تندیس او در غرب تهران برود. چرا که بازیکن و ستاره فقید گرفتار و قربانی طرحی شد که هدف آن ابتدا و بیش از هر کسی دیگر حذف او بود و ظریف هم باید بابت قانونی پاسخ‌گو باشد که اگر هم در ابتدا علیه او نبود ابراز فشار به رییس جمهور شده.

از نمایندگانی که قانون‌قانون می‌کنند البته می‌توان پرسید یک آدم در حال مأموریت چگونه می‌تواند جلوی زایمان همسر خود در محل اقامت را بگیرد؟ یا طرف چگونه می‌تواند از مهاجرت فرزند به خارج از کشور جلوگیری کند یا آن دیگری که دخترش به تبع همسر به کشوری دیگر رفته.

 بله. اگر پول دزدی را برده باشند یا خود شخص اقامت جای دیگر را داشته باشد قابل قبول است اما گیر دادن به برخی و نادیده انگاشتن دیگران یادآور همان طرح موهن ۲۷ ساله‌هاست. چرا؟ چون نخبه‌کشی در این دیار رسم است و حالا که یادی از زنده یاد ناصر حجازی شد از زنده یادی دیگر - علی‌رضا قلی- هم یاد شود که جامعه شناسی نخبه‌کُشی را نوشت.

خدای ناکرده اگر حادثه‌ای رخ دهد از این جماعت مدعی جنگ ندیده که تئوریسین جنگ شده‌اند و به بهانۀ یک مصوبه خواستار تضعیف دولت‌اند کاری برنمی‌آید و امثال ظریف شاید راهکاری بیابند کما این که محمد علی فروغی هم آماج تهمت‌ها بود و تماشاگری با سنگ بر سر او کوفت در حالی که اگر تدبیر فروغی نبود و ایران به متفقین نمی‌پیوست چه بسا بعد از جنگ ایران هم به اتهام همکاری با آلمان دوپاره می‌شد.

 

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
آخرین اخبار