هموطن! به جنبش «ما خشونت پرهیزیم» بپیوند!
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
آنچه را «نیروی چهارم» نامیده بودم (نیرویی متفاوت از اصلاحطلب، اصولگرا و برانداز که شاخصهها و معیار فکر و عمل خاصی از جمله اینکه «مردم» را مفهوم قدسی و انتزاعی و خطاناپذیر نمیداند)، از استعداد لازم و کافی برای تأسیس جنبشی قدرتمند و تأثیرگذار و خشونتپرهیز در ایرانِ امروز برخوردار است. نیروی چهارم یک خطکشی سیاسی نیست. تنها نامی است برای همۀ ایرانیان دردمند از هر قشر و طبقه و گروه و جناح با هر نوع گرایش اعتقادی و سیاسی به شرط اعلام برائتشان از بهکارگیری ابزار خشونتآمیز علیه هموطنان و همنوعان خود.
ایرانیان شرافتمند! دو نیروی خشونتگرا در درون و بیرون نظام، حیات و بقای کشور ما را هدف گرفتهاند. اگر مرعوب و مقهور آنها شویم، کشورمان ویران میشود، حمام خون به راه میافتد و نسلهای آیندهمان یا به کلی میسوزند یا اسیر و آواره میشوند.
از همین روست که سلاح خشونتگرایان دوسوی ماجرا، ایجاد رعب و وحشت از طریقِ تهدید و اهانت برای سکوت و فرار ماست. باید به آنان نشان دهیم که ما فرزندان رستم دستانیم، از ترسِ نعرۀ دیوان و زوزۀ گرگان، ساکت نمیشویم و فرار نمیکنیم. شجاعانه میایستیم و با جنبشی خشونتپرهیز، آنان را سر جای خود مینشانیم.
این وطنِ زخمخورده و دلشکسته از جور روزگاران، با یک چشم خون و با یک چشم اشک، دست تمنایش را به سوی فرزندان شریف خود دراز کرده و آنان را به قیام و جنبشی برای نفی خشونت فرا میخواند.
جنبش خشونتپرهیز بنا به ماهیت و هدف خود، از سازمان و رهبر و رسانۀ فراگیر و پشتوانۀ مالی بینیاز است. کافی است خود را عضو این جنبش اعلام کنیم و در دایرۀ آن قرار گیریم؛ دایرهای که پَست و بالا و رئیس و مرئوس ندارد و همگان در حلقۀ آن، برابر و همسطح و همراه یکدیگرند. این جنبش محتاج گردهمآیی هم نیست. پیوندی است بین قلبها که «روحیۀ جمعی» میسازد و چون شبحی بر فراز جامعۀ ما به پرواز در میآید و سرنوشت را تغییر میدهد.
میهن خستۀ ما با زبانِ بیزبانی از تمامی فرزندان دلنگرانش، از کوچک و بزرگ و نامآور و گمنام درخواست دارد با هر وسیله که در دست دارند، حضور خود در جنبش خشونتپرهیز را اعلام کنند، برایش هشتگ بزنند، هشتگش را ترند کنند، برایش شعر و سرود سرایند، بنویسند و تبیین کنند، سمبل و نماد و پرچم بسازند و جای جای وطن را از بوی خوش آن عطرآگین کنند.
ما سینههایمان را در چشمههای مهر از کین و نفرت میشوئیم، سنگوارههای ذهنیمان را در برابر نور آسمانها ذوب میکنیم، بندهای خمودگی و افسردگی و ترس را از وجودمان میگسلیم، مردهریگِ خشونت را در دل خاک مدفون میسازیم و با وجدانی آسوده و آرام، بر هر نوع ظلم و جور و ستم و اجحاف و تبعیض و اهانت، تحت هر عنوانی، متمدنانه میشوریم و مغلوبش میکنیم.
ما به داد وطن میرسیم، آن را در برابر هجوم خشونتگرایان تنها نمیگذاریم، عزیزترین میراثهای آن را جانی دوباره میبخشیم، در دنیا سربلند و سرافرازش میکنیم و روح مفاخرش را از خوارزمی و رودکی و فرودسی و بیرونی و فارابی و بوعلی و نظامی و سهروردی و سنایی و رازی گرفته تا خیام و عطار و مولانا و سعدی و حافظ و... آرامش میدهیم. با پایبندی کامل به اصول جنبش ضدِخشونت، گاندی و لوترکینگ و ماندلا را هم در گور شرمنده میسازیم!
بوی عفونتِ خشونت و خصومت و بدخواهی و خودخواهی، خود رسواگر خویش است. دهانی که گشوده شود، افشاگر نیات درون است، چرا که به قول مولانا:
«بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
گر خوری سوگند من کی خوردهام
از پیاز و سیر تقوی کردهام
آن دم سوگند غمازی کند
بر دماغ همنشینان بر زند»
ما چون نسیم بهاری بر این سرزمین خواهیم وزید و بوی عفن خشونت و ستایش خشونت و تقدیس خشونت را از آن خواهیم زدود.
وعدۀ همۀ ما اعلامِ پیوستن به «جنبش خشونتپرهیز» از همین لحظه، با هر ابزاری که در اختیار داریم.
خواهشمندم از کمک به بازنشر این نوشته دریغ نکنید. خداوند این سرزمین و مردماش را برکت دهد.