| کد مطلب: ۶۲۰۷
اتحادیه‌‏ای برای مهار ایران

اتحادیه‌‏ای برای مهار ایران

بازخوانی روابط تهران و اتحادیه عرب و بررسی دسته‌بندی‌های درون آن

بازخوانی روابط تهران و اتحادیه عرب و بررسی دسته‌بندی‌های درون آن

هفته گذشته و با پایان سی‌ودومین نشست سران اتحادیه عرب که برای اولین‌بار پس از یک دهه با حضور بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه برگزار شده بود، خبری در فضای مجازی منتشر شد که در اقدامی بی‌سابقه، مسئله ادعای مالکیت جزایر سه‌گانه از سوی امارات و همچنین، آنچه به‌عنوان فعالیت‌های مخرب جمهوری اسلامی در منطقه از آن یاد می‌شد، از متون پایانی این نشست حذف شده است و بیانیه پایانی بدون هیچگونه اشاره سلبی یا ایجابی به نام ایران، صرفاً به موضوعاتی همچون تنش بین اسرائیل و فلسطین، درگیری در سودان، روند صلح در یمن، بی‌ثباتی در لیبی و وضعیت سیاسی لبنان اشاره داشته است. در حالی‌که در پیش‌نویس بیانیه، بیش از ۳۰ موضوع مرتبط با امور جهان عرب از موضوع فلسطین و بحران سوریه گرفته تا وضعیت لبنان را در بر داشت، اما متن نهایی با یازده بند به تصویب رسید. در پیش‌نویس بیانیه به ادعای حاکمیت امارات بر جزایر سه‌گانه ایران و همچنین برقراری مجدد روابط دیپلماتیک بین تهران و ریاض می‌پرداخت، اما در بیانیه پایانی، هردو بند حذف شده بود. پس از چند ساعت اما واقعیت مشخص و عنوان شد که هرچند در بیانیه ۵ صفحه‌ای که تحت عنوان «اعلان جده» منتشر شده، نامی از ایران نیست، اما متن قطعنامه که با عنوان «قرارات» منتشر شده، مفصل‌تر است و در ۱۰۹ صفحه به مسائل مختلف این اتحادیه پرداخته شده است.

در قطعنامه پایانی نشست سران اتحادیه عرب به موضوع ایران در دو سرفصل جداگانه پرداخته شده که در مجموع ۷ صفحه از این سند را به خود اختصاص داده است. بر این اساس؛ در صفحه ۷۰ این سند سرفصلی به نام «اشغال جزایر سه‌گانه تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی متعلق به امارات توسط ایران» وجود دارد که آنجا از جمهوری اسلامی خواسته شده، نسبت به تحویل این جزایر به امارات اقدام کند. همچنین درسرفصل دیگری با عنوان «مداخلات ایران در امور داخلی کشورهای عربی»، در ۴ صفحه و ۲۳ بند از ایران خواسته شده که به اقدامات مخرب خود پایان داده و از مداخله در امور داخلی کشورهای عربی پرهیز کند.

همچنین با مرور دوره‌های پیشین نشست سران اتحادیه عرب مشخص است که نام نبردن از ایران در بیانیه پایانی این نشست نیز مسبوق به سابقه است و پیش از این در نشست سال ۲۰۲۲، که پس از دو سال عدم برگزاری نشست اتحادیه عرب به‌دلیل شیوع کرونا برگزار شده بود، درمتن بیانیه پایانی به موضوع ایران و جزایر سه‌گانه اشاره‌ای نشده بود. این در حالی است که در سه نشست پیش از آن یعنی در سال‌های ۲۰۱۷تا ۲۰۱۹، بیانیه‌های شدیداللحنی علیه ایران صادر شده است؛ در سال ۲۰۱۹ که این نشست در تونس برگزار شد، در بند دهم بیانیه پایانی به مسئله جزایر سه‌گانه و همچنین اقدامات ایران در منطقه اشاره شده بود. در سال ۲۰۱۸ که آن سال هم این مجمع در عربستان سعودی برگزار شد، به شکل پررنگ‌تری به نقش ایران در بیانیه پایانی پرداخته شد. در این بیانیه در بندهای ۸، ۹، ۱۹ و ۲۴ چندین بار از مواضع ایران انتقاد شده و حتی از جامعه بین‌المللی خواسته شده به‌دلیل حملات نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی به شهرهای عربستان توسط پهپادها و موشک‌ها، تحریم‌های شدیدتری علیه ایران وضع شود. در بند نهم بیانیه نشست سال ۲۰۱۷ نیز که در اردن برگزار شده بود، به موضوع جزایر سه‌گانه اشاره و بر مالکیت امارات بر ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک تاکید شده است.

تاسیس نهادی برای کشورهای عربی

آرمان و وحدت اعراب یکی از جنبه‌های نیرومند ناسیونالیسم عرب است. پیش از شروع جنگ جهانی اول، طرفداران پان‌عربیسم، تبلور آرمان خود را در وجود اتحادیه‌ای مستقل از سرزمین‌های عربی در قلمرو امپراطوری عثمانی می‌یافتند. رواج اصطلاحاتی چون «هلال خصیب» و ادعای حسین بن‌علی، شریف مکه در خلال جنگ جهانی اول برای استقلال شبه‌جزیره عربستان مؤید این نظریه است. پس از شکست آمال مزبور برای وحدت اعراب، دولت‌های نیمه‌مستقل عرب تشکیل شدند بدون آنکه چارچوب سازمانی برای هدف‌های کوتاه‌مدت خود داشته باشند. پس از جنگ جهانی دوم و پس از آن، طرح‌های وحدت هاشمی احیاء شد. طرح ارائه‌شده در «کتاب آبی» نوری السعید (1943-1942) و«سوریه کبیر» ملک عبدالله که هر دو در محدوده هلال خصیب هستند، از آن جمله است. این طرح‌ها شدیداً توسط سایر دولت‌های عربی و خصوصاً مصر مورد مخالفت قرار گرفت، زمانی که قاهره در جنبش‌های ناسیونالیسم فعال شد، کوشش به عمل آورد تا با دولت‌های مستقل عربی همکاری کند.

همانطور که گفته شد از نخستین اقدام‌ها برای اتحاد عرب، اقدام نوری سعید، نخست‌وزیر وقت عراق بود. وی در سال ۱۹۴۲ یک کتاب آبی منتشر کرد که حاوی نقشه اتحاد عرب بود و طی آن تشکیل سوریه کبیر به وسیله اتحاد لبنان، فلسطین، عراق و اردن با انعقاد پیمانی در این خصوص تحت عنوان هلال الخصیب پیشنهاد شده بود. چنین اتحادیه‌ای می‌توانست نواحی دیگر عرب را به جود جلب کند و چون نسبتاً کوچک بود و انجام آن اشکالی نداشت، می‌توانست با اعتدال و حقیقت‌بینی قدم‌های تدریجی به طرف تشکیل اتحادیه عمومی عرب بردارد. این طرح از سه طرف با مخالفت شدید مواجه شد؛ مصر که می‌ترسید با تشکیل اتحادیه بزرگی در شمال نواحی عرب‌نشین وضع و مقام آن کشور به خطر بیفتد، عربستان سعودی که اساسا با هرگونه اتحادیه‌ای به ریاست خاندان هاشمی که رقیب وی بود، مخالفت می‌کرد و جهل خانواده حاکمه سوریه و لبنان که در بیداری عرب اسم و عنوان مهمی داشتند و حاضر نبودند مقام و مزایایی که در دستگاه جمهوری دارند تسلیم بساط سلطنت کنند.

به این ترتیب طرح نوری سعید به جایی نرسید و نحاس پاشا، نخست‌وزیر وقت مصر ابتکار عمل را به دست گرفت. ۱۸ ماه متوالی میان نحاس پاشا و نخست‌وزیران و وزیران امور خارجه دول عرب که هر یک به نوبه خود به قاهره آمدند، مذاکراتی جریان داشت و نظریه نحاس مبنی بر ایجاد اتفاق سستی بین رؤسای کشورهای عرب بیشتر از پیشنهاد نوری سعید مورد توجه قرار گرفت. در ۷ اکتبر ۱۹۴۴ که هفت کشور عرب شامل مصر، عربستان سعودی، عراق، سوریه، لبنان، یمن و اردن در قاهره جمع شده بودند، نظر اول یعنی اتحاد رؤسای کشورها تغییر کرد و اتحاد کامل‌تری که بیشتر مورد قبول عامه مردم بود، پیشنهاد شد. این مذاکرات در نهایت منجر به امضای موافقت‌نامه‌ای میان کشورهای مذکور با عنوان «موافقت‌نامه اسکندریه» شد. براساس مصوبات این موافقت‌نامه، مقرر شد کمیته‌ای مأمور تهیه متن اساسنامه اتحادیه عرب از سوی نمایندگان دولت‌های فوق شود.

پس از تصویب پروتکل اسکندریه در سال ۱۹۴۴، اتحادیه عرب در ۲۲ مارس ۱۹۴۵ تأسیس شد. مقر رسمی اتحادیه، کاخ بوستان در قاهره بود. هدف آن این بود که یک سازمان منطقه‌ای از کشورهای عربی با تمرکز بر توسعه اقتصاد، حل‌وفصل اختلافات و هماهنگی اهداف سیاسی باشد. این اتحادیه کنفدراسیونی آزاد از بیست‌ودو کشور عرب است که مأموریت گسترده آن بهبود هماهنگی بین اعضای خود در مورد موضوعات مورد علاقه مشترک تعیین شده است. این اتحادیه در پاسخ به نگرانی‌ها در مورد تقسیم اراضی استعماری پس از جنگ و همچنین مخالفت شدید با ظهور یک کشور یهودی در خاک فلسطین تاسیس شد.

کشورهای مؤسس؛ مصر، سوریه، لبنان، عراق، ماوراء اردن (اردن کنونی)، عربستان سعودی و یمن بودند. اعضای دیگر لیبی (۱۹۵۳)، سودان (۱۹۵۶)، تونس و مراکش (۱۹۵۸)، کویت (۱۹۶۱)، الجزایر (۱۹۶۲)، بحرین، عمان، قطر و امارات متحده عربی (۱۹۷۱)، موریتانی(۱۹۷۳)، سومالی (۱۹۷۴)، سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف، ۱۹۷۶)، جیبوتی (۱۹۷۷) بودند. همچنین کومور (۱۹۹۳) و یمن زمانی که یک کشور تقسیم شده بود، از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۰، به‌طور جداگانه نمایندگی داشتند. هر عضو دارای یک رأی در شورای اتحادیه است، تصمیمات فقط برای کشورهایی که به آنها رأی داده‌اند الزام‌آور است.

اهداف لیگ در سال ۱۹۴۵ تقویت و هماهنگی برنامه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی اعضای آن و میانجیگری اختلافات بین آنها یا بین آنها و اشخاص ثالث بود. امضای موافقتنامه همکاری مشترک دفاعی و اقتصادی در ۱۳ آوریل ۱۹۵۰ نیز امضاکنندگان را متعهد به هماهنگی اقدامات دفاعی-نظامی کرد.

تحت رهبری محمود ریاض، سومین دبیرکل (۱۹۷9-۱۹۷2)، فعالیت سیاسی افزایش یافت. با این حال، لیگ به دلیل اختلافات داخلی در مورد مسائل سیاسی، به‌ویژه مسائل مربوط به اسرائیل و فلسطین، ضعیف شد. پس از امضای معاهده صلح مصر با اسرائیل در ۲۶ مارس ۱۹۷۹،سایر اعضای اتحادیه عرب به تعلیق عضویت مصر و انتقال مقر اتحادیه از قاهره به تونس رای دادند. مصر در سال ۱۹۸۹ به عضویت اتحادیه عرب بازگردانده شد و مقر اتحادیه در سال ۱۹۹۰ به قاهره بازگشت.

این اتحادیه گرچه به موفقیت‌های بزرگی در طول حیات خود دست نیافته است اما ارزش معنوی آن به‌عنوان سمبل وحدت اعراب درخور تأمل است. از لحاظ تقسیم‌بندی، اتحادیه عرب جزو نادر سازمان‌های بین‌المللی است که به‌جای توجه به بُعد جغرافیایی همکاری، از عنصر مشخص دیگری بهره جسته است. این عنصر اشتراکات قومی، نژادی و زبانی است. همچنین اتحادیه عرب نخستین سازمان بین‌المللی است که بین مجموعه کشورهای عربی- اسلامی تاسیس شده است.

اتحادیه عرب و ایران

کشورهای عضو اتحادیه عرب را نمی‌توان با یک معیار واحد، سنجش و ارزیابی کرد؛ این کشورها حوزه یکپارچه‌ای نیستند و به بخش‌های مختلف تفکیک می‌شوند. برای مثال، به‌طور طبیعی منافع کشورهای حاشیه خلیج‌فارس با کشورهای شمال آفریقا متفاوت است. به لحاظ اهمیت و تاثیرگذاری غیرملموس این اتحادیه در حل‌وفصل بحران‌ها و نیز مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی، عمدتاً روابط ایران و اتحادیه عرب به موضع‌گیری از طریق صدور بیانیه در مسائل منطقه‌ای به‌ویژه در جنگ ایران و عراق، جزایر سه‌گانه و موارد دیگر محدود شده است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران ضمن فراخواندن کشورهای جهان سوم و در حال توسعه به مقابله با سیاست‌های استعماری ابرقدرت‌ها، از ملت‌های ستمدیده خواست تا برای مقابله با حکومت‌های مستبد خود به پاخیزند. سیاست‌های ایران در این مقطع موجب هراس رژیم‌های غیردموکراتیک عربی و رواج اندیشه‌های آزادیخواهانه و به‌تبع آن روند رو به افزایش اعتراضات مردمی شد. این نگرانی‌ها، خصمانه شدن مناسبات دولت‌های عربی و تهران را در پی داشت. عربستان، کویت و بحرین از جمله کشورهای عرب بودند که هزینه‌‌های مالی لجستیکی عراق در جریان تهاجم به ایران را تأمین می‌کردند. این جنگ همچنین فرصت مناسبی را در اختیار مصر قرار داد تا از انزوا خارج شود. قاهره قصد داشت ضمن رهایی از پیامدهای منفی قرارداد کمپ دیوید، فاصله خود را با کشورهای عرب که در نتیجه امضای توافق مذکور ایجاد شده بود، کم کند. به همین دلیل به‌عنوان یک کشور حامی و کمک‌کننده در ابعاد سیاسی، تسلیحاتی، تبلیغاتی و حتی نیروی انسانی در جبهه عراق علیه ایران قرار گرفت.

در اکثر بیانیه‌های اتحادیه عرب، ضدیت با ایران مشاهده می‌شود و این ضدیت به‌ویژه تا زمان جنگ دوم خلیج‌فارس یعنی اشغال کویت توسط عراق ادامه داشت تا اینکه به دلیل مواضع درست و عقلایی ایران، در این مرحله اوضاع به نفع تهران تغییر یافت. از این پس بیانیه‌های ضدایرانی اتحادیه عرب بیشتر حول محور جزایر سه‌گانه ایرانی دور می‌زند. ایران پس از خاتمه جنگ تحمیلی و به‌ویژه پس از حمله صدام به کویت تلاش کرد تا برای رفع مواضع غیردوستانه اتحادیه عرب از طریق گسترش تعاملات با برخی از کشورهای عضو شاخص و برجسته این اتحادیه از جمله سوریه، عربستان، عمان، قطر و کویت، اهداف سیاست خارجی خود را در این اتحادیه دنبال کند؛ با این حال اما هیچ‌گاه این ارتباط‌ها، مانع از بیان ادعاهای مختلف علیه تهران در بیانیه‌های اتحادیه عرب و اظهارات دبیران کل این اتحادیه نشده است.

احمد ابوالغیط، دبیرکل فعلی اتحادیه عرب نیز به واسطه تنش سالیان اخیر در روابط ایران و عربستان و به‌تبع آن سردی روابط تهران با بخش قابل‌توجهی از اعضای اتحادیه عرب، ید طولایی در بیان اظهارات ضدایرانی دارد. دبیرکل اتحادیه عرب در مصاحبه‌ای از جنبش‌های موسوم به«بهار عربی» با عنوان ویرانی عربی یاد کرد چراکه موجب شد تا ایران در کشورهای عربی نفوذ پیدا کند. همچنین پس از اعلام غنی‌سازی ۶۰ درصدی اورانیوم علیه ایران، یک منبع مسئول در دبیرخانه عمومی اتحادیه عرب مدعی شد: «احمد ابوالغیط» معتقد است که این تصمیم تحولی خطرناک و گامی روشن به سمت توسعه سلاح هسته‌ای است و تردیدها در قبال اهداف واقعی برنامه هسته‌ای ایران به‌ویژه در سایه عدم نیاز به سطح بالای اورانیوم غنی‌شده جهت استفاده صلح‌آمیز هسته‌ای را افزایش می‌دهد.»

ابوالغیط که بارها ایران را به ایجاد ناامنی و تلاش برای سیطره بر کشورهای عربی محکوم کرده است، پس از توافق تهران و ریاض برای ازسرگیری روابط، در اظهاراتی از این توافق استقبال و عنوان کرد که «این توافقنامه به رویارویی میان دو کشور در بازه بیش از هفت سال، پایان می‌دهد و گامی است که می‌تواند بیانگر فاز مثبت جدیدی در روابط دوجانبه باشد که چه‌بسا به تحقق بخشی از ثبات منطقه‌ای، کمک کند.»

روابط خارجی ایران با کشورهای حوزه جنوبی خلیج‌فارس به‌عنوان بخش مهمی از اعضای اتحادیه عرب در دوره پهلوی دوم تحت تأثیر مجموعه تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی دارای فرازونشیب‌های زیادی بوده است. تا قبل از اعلام سیاست شرق سوئز انگلیس مبنی بر خروج نیروهای انگلستان از مناطق شرق سوئز و از جمله منطقه خلیج‌فارس؛ روابط ایران با کشورهای حوزه جنوبی خلیج‌فارس از جمله عربستان و کویت به رفت‌وآمدهای اتباع این کشورها به ایران و اعزام حجاج ایرانی به عربستان و تأمین امنیت حجاج و اتباع ایرانی در این کشورها محدود بود و دیگر سرزمین‌ها و شیخ‌نشین‌های این منطقه تحت‌الحمایه انگلستان محسوب می‌شدند ولی با اعلام سیاست شرق سوئز انگلستان و همچنین مطرح شدن سیاست دوپایه آمریکا، ایران و عربستان به‌عنوان دو قدرت برتر منطقه هر کدام یک پایه این سیاست را برعهده گرفته و همکاری‌های گسترده‌ای را در جهت اهداف غرب و آمریکا در منطقه انجام دادند.

همچنین اعلام سیاست شرق سوئز انگلستان و نگرانی شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس از این سیاست، باعث استقلال این شیخ‌نشین‌ها از انگلستان شد. با استقلال این شیخ‌نشین‌ها، ایران که همواره در جهت گسترش روابط با همسایگان خود بود؛ به ایجاد ارتباط با این کشورها از جمله قطر، بحرین، امارات متحده عربی و عمان مبادرت ورزید و با هر یک از این کشورها روابط گسترده سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برقرار کرد.

در ارتباط با کشور عمان؛ روابط ایران با این کشور بیشتر نظامی و تحت تأثیر نبرد با چریک‌های ظفار بود که روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دو کشور را تحت تأثیر خود قرار داده بود. در قضیه بحرین نیز که ایران همیشه آن را جزء جدایی‌ناپذیر خاک خود می‌دانست، ولی با چشم‌پوشی شاه از آن باعث اعلام استقلال این سرزمین شد و بعد از استقلال آن روابط بین دو کشور رو به گسترش نهاد و دو کشور در برقراری روابط مستحکم سیاسی تلاش کردند. روابط ایران با امارات متحده عربی و قطر نیز بعد از استقلال این کشورها به علت قدرت برتر ایران در منطقه بدون مشکل خاصی در این دوره شکل گرفت و ادامه یافت.

ارتباط ایران با مصر در زمان پهلوی دوم نیز به دو دوره تقسیم می‌شود؛ در پی سقوط ملك فاروق در تابستان ۱۳۳۱ و به قدرت رسیدن نظامیان چپگرا از جمله ژنرال محمد نجیب و جمال عبدالناصر، روابط تهران و قاهره تیره شد. حكومت ایران دولت هم‌پیمان خود را در مصر از دست داده و دولت دیگری در ضدیت با نظام سلطنتی و انگیزه‌های سوسیالیستی و چپگرایانه به قدرت رسید. حكومت جدید مصر با مخالفان شاه از جمله مصدق، روابطی برقرار كرد. حكومت مصر پس از سقوط ملك فاروق، از مبارزات ملی شدن صنعت نفت ایران حمایت می‌كرد. به همین دلیل، سفر محمد مصدق ـ نخست‌وزیر وقت ایران ـ به قاهره با استقبال جمال عبدالناصر و دیگر مقامات مصری روبه‌رو شد. اما كودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ و بازگشت شاه بهبود مناسبات دو كشور را از بین برد. در تابستان ۱۳۳۹جمال عبدالناصر در پی نطق شدیداللحنی علیه حكومت شاه‌، دستور قطع رابطه سیاسی با تهران را به دلیل هم‌پیمانی شاه با اشغالگران صهیونیست صادر كرد. روابط مصر با تهران ۱۰ سال قطع بود. شهریور ۱۳۴۹، یك ماه پیش از مرگ ناصر و هنگامی كه سادات در دوره بیماری منجر به فوت ناصر زمام امور را به دست گرفته بود، رابطه دو كشور مجدداً برقرار شد.

افق روشن از سرگیری روابط ایران و ۴ کشور عربی

با توافق ایران و عربستان با میانجیگری چین برای از سرگیری روابط پس از هفت سال، امیدواری برای ازسرگیری روابط تهران با چهار کشور عربی شامل مصر، اردن، بحرین و مغرب بیش از پیش پررنگ شده است. پیش از این و با نزدیک شدن ایران و عربستان به نقطه توافق، امارات و کویت که در پی قطع روابط دیپلماتیک ریاض با تهران، سفرای خود را از پایتخت ایران فراخوانده بودند، بار دیگر به تهران بازگشتند. پس از توافق تهران با ریاض، منامه به‌عنوان نخستین کشور ابراز امیدواری کرد که با فاصله کمی، روابط خود با همسایه شمالی را از سر بگیرد. در روزهای گذشته نیز شاهد اخباری مبنی بر توافق ایران و مصر برای بازگشایی سفارت‌ها بودیم که در تازه‌ترین خبر پایگاه العربی الجدید از مذاکرات سلطان عمان با رئیس‌جمهور مصر در این خصوص پرده برداشت. سلطان هیثم بن‌طارق که روز یکشنبه به تهران سفر خواهد کرد، احتمالا در کنار تمام موضوعات دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی، حامل پیامی از سوی عبدالفتاح السیسی برای ابراهیم رئیسی باشد. با از سرگیری روابط ایران و مصر، این پیش‌بینی وجود دارد که امان نیز به‌عنوان کشور بعدی، برای از سرگیری روابط با ایران تمایل داشته باشد. طی شدن مسیر تحولات پس از توافق ایران و عربستان بدون انحراف آن از جاده اصلی، می‌تواند در آینده نزدیک، دور تازه‌ای از روابط تهران با کشورهای عضو اتحادیه عرب را رقم زده و از حرکت پرشتاب کشورهایی مانند عربستان، کویت و عمان به سمت اسرائیل جلوگیری کند.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
آخرین اخبار