| کد مطلب: ۱۰۳۱۵
پرهیز از دام جنگ

پرهیز از دام جنگ

بررسی استراتژی بازدارندگی ایران در قالب حمایت از گروه‌های منطقه‌ای

بررسی استراتژی بازدارندگی ایران در قالب حمایت از گروه‌های منطقه‌ای

احتمالات مرتبط با ورود ایران به جنگی تمام‌عیار یا آنچه در سال‌های اخیر از آن با عنوان «سایه جنگ» یاد می‌شود، موضوع جدیدی نیست و البته طرفداران داخلی اندک، اما پر‌های‌وهویی دارد. انگشت اتهامی که بلافاصله پس از آنکه نیروهای حماس در بامداد ۷ اکتبر حصار مرزی اطراف نوار غزه را ویران کرده و وارد اسرائیل شدند، به سوی ایران نشانه رفت نیز بار دیگر فضا را برای نقش‌آفرینی بازیگران جنگ‌طلب داخلی مهیا کرد چراکه بسیاری از تحلیلگران غربی با این استدلال موافق بودند که حماس به‌عنوان دریافت‌کننده کمک‌های نظامی و مالی ایران، موظف بوده تا خواسته‌های ایران را اجرا کند؛ با این حال، تحولات روزهای پس از آغاز عملیات طوفان‌الاقصی این ادعا را مورد تردید قرار داد.

مقام معظم رهبری در روز ۱۸ مهرماه، سه روز پس از عملیات حماس، در سخنانی گفتند: «حامیان رژیم و بعضی از افرادِ خودِ رژیمِ غاصب، یاوه‌گویی‌هایی در این دو سه روز کرده‌اند و ادامه دارد، از جمله اینکه ایران اسلامی را پشت این حرکت معرّفی می‌کنند؛ اشتباه می‌کنند. البتّه ما از فلسطین دفاع می‌کنیم، ما از مبارزات دفاع می‌کنیم، ما پیشانی و بازوی طرّاحان مدبّر و هوشمند و جوانان شجاع فلسطینی را می‌بوسیم، ما به آنها افتخار می‌کنیم؛ این هست، امّا آن‌هایی که می‌گویند کار فلسطینی‌ها ناشی از غیرفلسطینی‌ها است، ملّت فلسطین را نشناخته‌اند، ملّت فلسطین را دست‌کم گرفته‌اند؛ اشتباه‌شان در همین است؛ اینجا هم محاسبه‌ غلط می‌کنند. البتّه همه‌ دنیای اسلام موظّف است که از فلسطینی‌ها حمایت کند و به‌اذن‌الله حمایت هم خواهد کرد، امّا این کار، کار خود فلسطینی‌ها است؛ طرّاحان هوشمند، جوانان شجاع، فعّالان ازجان‌گذشته توانسته‌اند این حماسه را به وجود بیاورند و این حماسه ان‌شاءالله گام بزرگی برای نجات فلسطین خواهد بود.»

درحالی‌که در ساعات پس از آغاز تنش در اراضی اشغالی، مقامات آمریکایی نیز از عدم وجود شواهد مبنی بر اطلاع تهران یا نقش‌آفرینی آن در آنچه حماس رقم زده بود، سخن گفته بودند اما سخنان آیت‌الله خامنه‌ای این اطمینان را در داخل کشور نیز به وجود آورد که نظام نه‌تنها از این عملیات اطلاعی نداشته، بلکه خواهان ورود به آن نیز، نیست. با این حال اما تبادل آتش عمدتاً توپخانه‌ای میان حزب‌الله لبنان (به‌عنوان اصلی‌ترین گروه مقاومت مورد حمایت ایران) و نیروهای اسرائیلی مستقر در شمال فلسطین اشغالی از ۸ اکتبر، نگاه افکار عمومی را به سمت فرماندهی حزب‌الله معطوف کرد که تا ۳ نوامبر برای سخنرانی در جمع هواداران این حزب حاضر نشد.

سخنان حسن نصرالله نیز با وجود آنکه پس از تبلیغات گسترده چندروزه ایراد می‌شد اما چهارچوبی مشابه با سخنان رهبر انقلاب ایران داشت. دبیرکل حزب‌الله نیز تصمیم عملیات طوفان‌الاقصی را تصمیمی کاملاً فلسطینی دانست و گفت:«عملیات بزرگ و گسترده حماس تنها نتیجه برنامه‌ریزی و اجرای فلسطینی‌ها بود. این رازداری بزرگ باعث شد تا این عملیات، بسیار موفقیت‌آمیز باشد.»

سخنان آیت‌الله خامنه‌ای و سخنان تکمیلی آن از سوی رهبر حزب‌الله لبنان با واکنش تند دو گروه داخلی و خارجی در فضای رسانه‌ای و مجازی روبه‌رو شد که اگرچه اهداف متفاوتی را دنبال می‌کنند اما درخواست بر شکل‌گیری جنگی تمام‌عیار در منطقه که یک طرف آن جمهوری اسلامی ایران است، اتفاق‌نظر دارند.

قدرت بازدارندگی

بررسی عوامل اجتناب ایران از ورود به جنگ را باید در دکترین دفاعی ایران جست‌وجو کرد؛ امیرمحمدرضا آشتیانی، وزیر دفاع در جریان سخنرانی در جمع وابستگان نظامی خارجی در ایران این دکترین را این‌چنین تعریف می‌کند که «مهم‌ترین اصل در دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران، اصل دفاع بازدارنده است. براساس این اصل، جمهوری اسلامی ایران به تمامی اصول انسانی و اخلاقی مورد احترام جهانی پایبند بوده و اقدام نظامی را تنها در مقابل تجاوز، اشغالگری و توسعه‌طلبی مجاز می‌داند. علاوه بر این اصل، آنچه که از تجربه ارزشمند انقلاب اسلامی به‌دست آمد، توجه و تأکید بر امنیت مردم‌پایه است که جزء اصول خدشه‌ناپذیر نظریه دفاعی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران به‌شمار می‌رود.»

این دکترین، نحوه نقش‌آفرینی حزب‌الله لبنان در تحولات پس از ۷ اکتبر را توجیه می‌کند چراکه این گروه سیاسی-نظامی در سال‌های اخیر تلاش کرده است تا با بالابردن قدرت نظامی خود، نه‌تنها در مرحله نخست برای لبنان که برای جمهوری اسلامی ایران نیز به‌عنوان سدی بازدارنده به ایفای نقش بپردازد. جمهوری اسلامی ایران همزمان با عدم تمایل برای ورود به درگیری نظامی، همزمان با بالا بردن قدرت دفاعی خود و کمک به افزایش این توان در گروه‌های مقاومت (که غرب آن‌ها را گروه‌های نیابتی تهران می‌داند) بر این تهدید تاکید دارد که «حمله علیه ایران، کل منطقه را درگیر جنگ خواهد کرد» یا «آغازگر جنگ علیه ایران، پایان‌دهنده آن نخواهد بود».

بازدارندگى یکى از موضوعات روابط بین‌الملل است که در حوزه‌‌های استراتژى و دیپلماسى کاربرد دارد. بازدارندگی را فرهنگ سیاسی آکسفورد این‌چنین تعریف می‌کند: «سیاستِ مبتنی‌بر تلاش برای کنترل رفتار بازیگران دیگر با استفاده از تهدید.» بنابراین بازدارندگى عبارت‌ است از اقدام یا مجموعه‌اى از اقدامات که برای پیشى‌جستن از اقدامات خصمانه‌ دشمن صورت مى‌گیرد. تئورى بازدارندگى یعنى کوشش یکى براى اعمال نفوذ در دیگرى تا او را از اقدام به عملى بازدارد که متضمن خسارت یا هزینه‌اى براى اولى است. نظریه‌ بازدارندگی به‌طور ناگهانی ظهور نکرد، بلکه به‌تدریج و با طی مراحلی تکامل یافت.

بازدارندگی یکی از شعب مکتب رئالیسم است که دست‌کم درطول نیم‌قرن گذشته با تعریف جدید خود و تکیه‌بر سلاح‌های غیرمتعارف توانسته تبیین‌کننده‌ عرصه‌ روابط بین‌الملل باشد. این دیدگاه با تاکید بر اصالت قدرت در روابط انسان‌ها، مسلح بودن را عامل آرامش و برقراری صلح می‌داند. طی دورانی که ایالات‌متحده سلاح اتمی را در انحصار خود داشت، هیچ‌نظریه‌ استراتژیک منظمی در مورد بازدارندگی وجود نداشت. قبل از آن به پیشنهاد جورج کنان، اندیشمند روابط بین‌الملل سیاست تحدید یا سد نفوذ پدید آمد. درواقع کنان نه بر ابزارهای سد نفوذ تاکید و نه آنها را رد می‌کرد، بلکه اعتقاد داشت این ابزارها درکنار اهرم‌های سیاسی و اقتصادی موجود بخشی از ابزارهای دیپلماتیک را تشکیل می‌دهند.

تدبیر در مقابل جنگ‌طلبی

سیر تحولاتی که از ۱۵ مهرماه به بعد موجب شدند تا بار دیگر خطر بالقوه جنگ به سمت بالفعل شدن حرکت نکند، همان تدبیر از سوی رأس نظام است که پیش از این نیز بارها کشور را از جنگ‌طلبی مصون نگاه داشته است.

محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین ایران ضمن تاکید بر این گزاره که «‌واقعاً ورود ایران و حزب‌الله به این جنگ، منتهای آمال اسرائیل است»، خطر حضور این جنگ‌طلبان را در جمله «تلاش بی‌وقفه طیفی برای وارد کردن ایران به جنگ، ازجمله نوشتن نامه به رهبری و تحلیل‌های آن‌چنانی» تعریف می‌کند. غلامعلی حدادعادل، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از نزدیکان به دفتر رهبر انقلاب نیز با بیان اینکه «به اشخاصی که خواهان ورود ایران به جنگ غزه هستند، باید گفت شاید این، همان چیزی باشد که رژیم صهیونیستی می‌خواهد، یعنی تبدیل نبرد غزه به جنگ ایران و آمریکا» بر نگرانی مجدد از فعال شدن طیف جنگ‌طلب داخلی صحه گذاشته است.

از جدیدترین مصادیق تلاش‌ها برای ورود ایران به جنگی که نفعی برای کشور ندارد، می‌توان به جنگ روسیه علیه اوکراین نام برد که بسیاری از تندروهای داخلی نزدیک به کرملین با بهانه قرارگیری ایران در یک جبهه استراتژیک با این همسایه شمالی در صدد آن بودند تا پای تهران را به جنگی علیه غرب و ایالات متحده باز کنند.

رهبر ایران در تاریخ ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۰ یعنی ۶ روز پس از آغاز لشکرکشی روسیه به اوکراین، ضمن آنکه جنگ را ناشی از سیاست‌های آمریکا دانستند، تاکید کردند که «ما با جنگ، کشته شدن مردم و تخریب زیرساخت‌های متعلق به ملت‌ها در هر جای دنیا مخالفیم. این حرف ثابت جمهوری اسلامی است و سیاست ما مانند غربی‌ها دوگانه نیست که بمب انداختن بر سر کاروان عروسی در افغانستان و کشتن مردم عراق، مبارزه با تروریسم نام بگیرد». آیت‌الله خامنه‌ای همچنین پس از آنکه روسیه با استفاده از پهپادهای شاهد ساخت ایران تلاش کرد تا غرب را مجاب کند که تهران نیز در جبهه مسکو قرار دارد، در سخنرانی‌هایی تاکید کردند که «حضور در جنگ اوکراین را رد می‌کنیم».

جنگ اول خلیج‌فارس یا یورش نظامی عراق علیه کویت، دیگر آزمون قوه عاقله کشور در برابر افرادی بود که روزهای سخت ۸ساله تجاوز صدام علیه کشور را فراموش کرده و بار دیگر بر طبل جنگ می‌کوبیدند؛ در جریان این جنگ دو گروه طرفداران ورود ایران به جنگ را تشکیل می‌دادند؛ گروه نخست معتقد بودند که کشور باید از شرایط حساس عراق که درگیر جنگ دیگری شده بود، استفاده نماید و با حمله همه‌جانبه در مرز مشترک خود با این کشور وارد خاک عراق شده، نه‌تنها انتقام تجاوزات بی‌رحمانه رژیم صدام را از او بگیرد، بلکه با قرار گرفتن در موضعی قوی‌تر خواست‌های خود را بر دولت عراق تحمیل کند. گروه دیگر اما تمایل داشتند تا جمهوری اسلامی خصومت و دشمنی 8ساله با دولت عراق را به فراموشی بسپارد و اینک که دولت صدام در مقابل «شیطان بزرگ» یعنی آمریکا قرار گرفته، به کمک وی شتافته، با ایجاد اتحادی میان دو دولت در مقابل تجاوزات آمریکا به منطقه مقاومت کند.

صادق خلخالی از طرفداران کمک به صدام در جنگ اول خلیج‌فارس، معتقد بود: «جنگ ما با عراق یک مسئله است و اینجا سرنوشت اسلام مطرح است» یا «این جنگ یک جنگ صلیبی علیه مسلمان‌ها است». حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب با خطاب قرار دادن رهبر انقلاب گفت: «ای آیت‌الله، رهبر عالی‌قدر زمان، آقای خامنه‌ای، «سلّمکم‌اللّه تعالی»، دستور بفرمایید، همان‌طور که گفتید جهاد، کشته شدن در راه اسلام است...، ما باید در اینجا آمریکا و بوش و فهد و دولت‌های انگلی مانند حسنی مبارک و اوزال را در سنگر‌ها به‌نابودی بکشانیم، غرق خون کنیم تا این‌ها بدانند حریم اسلام حریم بزرگی است...». سیدعلی‌اکبر محتشمی‌پور در نطقی آتشین، صدام را به «خالدبن ولید» سردار جنگ‌های صدر اسلام تشبیه کرد و گفت: «مسلمانان جهان با پذیرش رهبری اسلامی ایران توقع دارند پرچمداری جهاد و مبارزه با آمریکا در دست ایران و انقلاب ایران باشد. حوادث و بحران اخیر یادآور رویارویی و صف‌آرایی خالدبن ‌ولید در برابر ابرقدرت‌های صدر اسلام است. او که عمری در صف کفر، شمشیر به‌روی پیامبر(ص) و مسلمانان کشید، ولی در ‌‌‌نهایت فاتح بزرگی برای مسلمانان گشت. امروز دنیای کفر در مقابل ملت مسلمان عراق و فلسطین به‌عنوان خاکریز اول قرار گرفته است و‌ به‌یقین خاکریز بعدی، انقلاب و ملت مسلمان ایران است...».

با این حال اما شورایعالی امنیت ملی ۲۹ دی‌ماه ۶۹ در حضور رهبر انقلاب تشکیل جلسه داد. در این جلسه که با حضور ریاست شورایعالی امنیت ملی و سایر اعضای این شورا و مشاورین و فرماندهان عالی نظامی برگزار شد،‌ بررسی جامعی از اوضاع متشنج منطقه به‌عمل آمد و سیاست جمهوری اسلامی ایران مبنی بر بی‌طرفی در درگیری مورد تأیید قرار گرفت.

۱۷ مرداد ۱۳۷۷، در بحبوحه نبردهای داخلی افغانستان و در پی ورود نیروهای طالبان به شهر مزارشریف، به نمایندگی کشورمان در این شهر حمله شد و دیپلمات‌ها و خبرنگار جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسیدند؛ این واقعه دیگر آزمون ایران برای کنترل افکار عمومی و سیر تحولات بود. جو ایجادشده در کشور و حتی در میان مسئولین در پی قساوت نیروهای طالبان و همچنین نقض تعهدات اخلاقی، انسانی و بین‌المللی موجب شده بود تا بسیاری خواهان برخورد با این گروه و ورود به جنگی تمام‌عیار با طالبان شوند.

سیدحسین موسویان، رئیس وقت کمیته سیاست خارجی شورایعالی امنیت ملی شرایط را اینگونه تشریح می‌کند که «آن زمان بحث‌های خیلی فشرده‌ای در دبیرخانه شورای امنیت داشتیم. عجیب این بود که اکثر دستگاه‌ها نظرشان این بود که ارتش ما باید برای انتقام از طالبان وارد خاک افغانستان شده و طالبان را تعقیب کند...، موضوع به شورایعالی امنیت ملی رفت. در آن‌جا هم اکثریت رأی به حمله نظامی دادند...، معمولاً دأب (روش) آقا حداقل براساس تجربه ۸ساله‌ای که خودم از نزدیک داشتم این نبود که مصوبات
شورایعالی امنیت ملی را وتو کند، خیلی وقت‌ها هم نظر موافق نداشتند اما اگر نظر اکثریت بود اجازه می‌دادند نظر اکثریت اجرا شود، ضمن این‌که ملاحظه خود را هم می‌نوشتند، این یکی از موارد نادری بود که با حمله نظامی به افغانستان برای جنگ با طالبان مخالفت و مصوبه را وتو کردند».

علی ربیعی مسئول اجرایی وقت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نیز خاطره مخالفت رهبری با تصمیم ورود به جنگ را این‌گونه روایت می‌کند که «من ساعت ۱ یا ۲ نصف‌شب بود، جمع‌بندی را امضا کردم و فرستادم و صبح زود سر کار آمدم، نماز خواندم و به سر کار رفتم. ۷ صبح نامه روی میز من بود، ظاهراً (ساعت) ‌۵ نوشته شده بود که «ما وارد این دام نمی‌‌شویم»».

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
آخرین اخبار