| کد مطلب: ۳۳۰۷۸

سیدجواد میری جامعه‌‏شناس: اجماع ملی با اقناع شکل می‌گیرد نه تبلیغات

سیدجواد میری، جامعه‌شناس سیاسی در گفت‌وگو با هم‌میهن درباره رویکردهای حاکمیت در اعتمادسازی و اعتمادزدایی در بین ملت و دلایل کاهش اعتماد ملت به حاکمیت و همچنین راهکارهایی که حاکمیت برای اعتمادسازی باید در پیش بگیرد توضیحاتی داده است که در ادامه می‌خوانید.

سیدجواد میری جامعه‌‏شناس: اجماع ملی با اقناع شکل می‌گیرد نه تبلیغات

سیدجواد میری، جامعه‌شناس سیاسی در گفت‌وگو با هم‌میهن درباره رویکردهای حاکمیت در اعتمادسازی و اعتمادزدایی در بین ملت و دلایل کاهش اعتماد ملت به حاکمیت و همچنین راهکارهایی که حاکمیت برای اعتمادسازی باید در پیش بگیرد توضیحاتی داده است که در ادامه می‌خوانید. 

‌رابطه بین اعتمادسازی و اعتمادزدایی حاکمیت و ملت نسبت به همدیگر در کشور ما چگونه است؟ 

در حالت ایده‌آل و به معنای جامعه‌شناختی اساساً تمامی حکومت‌های مشروع برآمده از اراده ملی یک ملت هستند. حال سوال اینجاست که چرا این دیالکتیک بین حاکمیت و ملت در برخی از ادوار تاریخی دچار خدشه و نقصان می‌شود. اگر بخواهیم در باب این مسئله در ایران صحبت کنیم که چه عواملی باعث می‌شود اعتماد و اساساً ضداعتماد ملت نسبت به حاکمیت و نسبت به تمامی اجزای دولت از قوه مجریه گرفته تا مقننه و قضائیه و تمامی ارکان دولت به معنای استیت (state) در نظر مردم احساس می‌شود که اینها کار خود را انجام نمی‌دهند و یا کارکرد درستی ندارند، یکی از عوامل آن حوزه اقتصاد است.

یعنی ملت زمانی که می‌بیند برای مثال سرمایه‌ها و دستاوردهای مادی و اقتصادی‌اش به سادگی به تاراج می‌رود، دیگر این فرد نسبت به سرمایه‌دار اعتمادی نخواهد داشت. تورم و کاهش ارزش پول ملی به صورت سیستماتیک جایی برای اعتماد نمی‌گذارند. اگر بخواهیم در باب مفهوم فی‌مابین حاکمیت و ملت صحبت کنیم، باید روی ساحات عینی تمرکز کنیم و نگاه‌مان صرفاً به ساحت‌های سیاسی و ایدئولوژی نباشد.

حتی اگر ایدئولوژی بسیار بالا و عالی باشد اما کارکرد حاکمیت صفر باشد و نتواند مایحتاج زندگی و امور کشور را تمشیت کند، حتی اگر بهترین قانون اساسی دنیا را هم داشته باشند فایده‌ای ندارد. اگر حاکمیت می‌خواهد امنیت و اعتماد مشترک ایجاد کند باید به سمتی برود که ببیند چه سیاست‌گذاری‌هایی موجب می‌شود که حس ‌عدم اعتماد در جامعه افزایش پیدا کند. 

‌پس آیا درست است که بگوییم در حال حاضر  بخش‌هایی از حاکمیت تمایلی ندارند که اعتماد ملت را جلب کنند؟ 

حاکمیت باید بتواند تمامی نیروهای مولد در جامعه، چه مورد فکری، مولد تجاری، یدی و.. را در ساحات گوناگون و برای ارتقای وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور به کار بگیرد. اگر عزمی برای این کار نداشته باشد و یا به نیروهایی قدرت تصمیم‌گیری بدهد که به روش‌های گوناگون در صحنه عمل مردود هستند، بدین معنی که شایستگی ندارند، نمی‌توانند تصمیم درست بگیرند اما ظاهرا اولویت این است که وفاداری مهم است، اما وفاداری بدون شایستگی خودِ وفاداری را بی‌معنا می‌کند. 

‌یعنی اعتماد لازم به مردم وجود ندارد؟

این نگرانی وجود دارد و موجب وفاداری بدون شایستگی می‌شود. یعنی باید حوزه اقتصاد، امنیت، سیاسی و تجاری کشور بر مبنای شاخص‌های توسعه و پیشرفت به صورتی که وضعیت عمومی مردم را مبتنی بر خیر عمومی ارتقا دهد، انجام گیرد. اگر حاکمیت به این سمت حرکت کند، اعتماد بالا می‌رود و مشارکت نیز بالا می‌رود.

برای مثال چند وقت پیش یکی از نمایندگان مجلس براساس برخی آمارها و اطلاعات مرکز پژوهش‌ها به این مضمون گفته بود که چندهزار میلیارد دلار در دست مردم و در خانه‌های آن‌ها نگهداری می‌شود و برای اینکه بتوانیم امورات کشور را به پیش ببریم باید این دلارها را از دست‌شان بگیریم و این نشانه بی‌اعتمادی مردم به حاکمیت است. مردم می‌بینند تومانی که در دست‌شان است مانند کاغذپاره در حال از بین رفتن است و نماینده به جای اینکه بگوید فکری کنیم و دلارها را از دست مردم بگیریم باید به این فکر کند که چرا به چنین وضعی دچار شدیم که حفظ اعتماد در مردم تقریباً نسبت به سیاست‌ها و سیاست‌گذاری‌های حاکمیت به زیر صفر رسیده است.

نکته مهم این است و باید دید چرا این حس تعلق جمعی این‌قدر ضعیف شده است؟ یک علت این است که سیاست‌ها درست نیست، مبتنی بر واقعیات زندگی روزمره مردم نیست و نسبتی با تحولات جهانی ندارد. اگر بخواهید نسبت برقرار کنید باید درکی از واقعیات زندگی روزمره ایران و جهان داشته باشید. سیاست عرصه رسیدن به مطالبات حداکثری نیست، بلکه ساحتی است برای ایجاد اجماع مبتنی بر اقناع برای رسیدن به مطالبات حداقلی معطوف به خیر عمومی. ما اگر توانستیم سیاست را بر این مواضع تعریف کنیم، آن زمان هم وضع ما در داخل و هم نسبت به پیرامون بهتر خواهد شد و سیاست‌ها نیز به سمتی خواهد رفت که وضعیت مردم ارتقا پیدا کند.

‌با کاندیدا شدن و رئیس‌جمهور شدن آقای پزشکیان برخی معتقد بودند که این روند تغییر خواهد کرد، نظر شما چیست؟ 

به نظر من بهترین روش برای ایجاد اعتماد شفافیت است؛ شفافیت اقتصادی، شفافیت اجتماعی، شفافیت سیاست‌گذاری و قانون‌گذاری و اینگونه نباشد که مردم همیشه این حس را داشته باشند که حاکمیت دو قدم به جلو می‌آید و شش قدم به عقب بر می‌گردد. یعنی باید اساساً رابطه ملت و قدرت یا رابطه جامعه و سیاست یک بازتعریف و بازسازی جدی شود که مردم بدانند قیم امورات جامعه ملت هستند و حکومت به عنوان کارگزار آن‌ها است.

کارگزاری که هر گاه حس کنند کار خود را به درستی انجام نمی‌دهند، آن‌ها را کنار می‌زنند. اگر این حس در جامعه نهادینه شود بسیاری از مشکلات ما در داخل و نسبت به مسائل خارجی و بین‌المللی می‌تواند تغییر کند و باید دائم و همیشه این را تکرار کنیم که اساس سیاست جمعی باید مبتنی بر صیانت و ارتقای خیر عمومی باشد. مجمع تشخیص مصلحت، اگر می‌خواهد قانونی بگذارد و رویه‌ای را ایجاد کند و سیاستی را اعمال کند باید مبتنی بر خیر عمومی باشد و یکی از برون‌دادهای خیر عمومی این است که وضعیت و معیشت مردم دائم در وضعیت سخت‌تر قرار نگیرد.

بخشی از این حرف‌ها شاید مربوط به سیاست روزمره نباشد و باید در بنیان‌ها اندیشید که اساساً زندگی خوب و مبتنی بر خیر عمومی چیست؟ اجماع ملی با تبلیغات شکل می‌گیرد یا زمانی شکل می‌گیرد که نوعی اقناع در میان ملت وجود داشته باشد و این اقناع زمانی شکل می‌گیرد که حس تعلقی وجود داشته باشد و زمانی این حس تعلق به وجود می‌آید که مشارکت عمومی در حفظ امورات زندگی ممکن و محقق باشد. ما نیازمند بازتعریف‌های بنیادین در وضعیت خود هستیم. این را هم می‌دانیم که معادلات قدرت در جهان نیز در حال تغییر و تحول است و ما در میانه این تغییرات قرار داریم و زمانی می‌توانیم از این تونل وحشت عبور کنیم که حفظ مشارکت، حفظ تعلق، حفظ باهم‌بودگی و حفظ اعتماد متقابل در کشور نهادینه شود و پالس‌های مثبت به جامعه داده شود.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
آخرین اخبار