مأموریت آقای عراقچی برای دستیابی به فرمولی دیپلماتیک به منظور فرونشاندن بحران در خاورمیانه صورت بینهایت پیچیدهای پیدا کرده است. اگر قرار باشد روند تحولات در لبنان و نوارغزه، بر تصمیم دولت نتانیاهو برای حمله به اهدافی در خاک ایران بیاثر باشد، در آن صورت چه راهی برای کاهش تنش در منطقه قابل تصور است؟ هیچکدام از قدرتهای جهانی و کشورهای منطقه، راهحلی برای غلبه بر این معضل ارائه نکردهاند و در عین حال بعید است که آقای عراقچی جز تأکید بر پیامدهای خطرناک چنین حملهای برای کل خاورمیانه، چیز بیشتری در آستین داشته باشد.
درحالیکه آتش جنگ در خاورمیانه بهطور فزایندهای زبانه میکشد، از چینیها صدایی برنمیخیزد. در سالهای اخیر از چین بهعنوان یکی از بازیگران اصلیِ نظام بینالملل نام برده شده است، اما آنها از صحنۀ بحرانی که مهمترین منطقۀ نفتخیز جهان را در بر گرفته است، به کلی غایباند. جمهوری خلق چین با عموم کشورهای خاورمیانه روابط عادی و یا نزدیکی دارد، به همین دلیل تصور میشد که آنان به ابتکار خود یا به همراه آمریکا، طرحی را برای کنترل و مهار جنگ در خاورمیانه ارائه کنند.
هفتۀ پیش از شبکۀ خبر صداوسیما برای حضورم در یک برنامه به قصد مصاحبه دربارۀ اوضاع خاورمیانه تماس گرفتند. با آنکه در این وضعیت، بسیار علاقهمندم که به نحوی نظراتم را از یک تریبون عمومی برای مردم بیان کنم، اما از حضور در شبکۀ خبر عذر خواستم و گفتم که حضورم بهصلاح نیست.
اگر گزارش رسانۀ اسرائیلی دربارۀ مذاکرات کشورهای عرب و آمریکا با ایران برای آتشبس فراگیر در کل منطقه درست باشد، طبعاً بحثهایی شبیه آنچه مطرح شد، باید در دستور کار مذکرات آقای عراقچی و مقامهای سعودی قرار داشته باشد؛ هرچند که در حال حاضر به جای امید آتشبس فراگیر، بیشتر خطر جنگ فراگیر منطقۀ ما را تهدید میکند.
با آسیبی که به ساختار فرماندهی و ارتباطات و منابع تسلیحاتی حزبالله وارد شده است، بهرغم نبرد نیروهای آن در جنوب، خلأ قدرت در لبنان مضاعف شده است.
خانوادۀ ابوالفضل قدیانی از بازداشت وی خبر دادهاند حال اینکه تا لحظۀ نگارش این یادداشت، دستگاه قضایی هنوز دربارۀ دلیل این اقدام و نوع اتهام آقای قدیانی و محل نگهداری او هیچگونه اطلاعرسانی نکرده است.
در پی ترور سیدحسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان و شمار بسیاری از فرماندهان این گروه توسط اسرائیل، سه پرسش دربارۀ آیندۀ حزبالله و لبنان و خاورمیانه، به مسئلۀ روز در این بخش از دنیا تبدیل شده است.آیا حزبالله امکان تجدید سازمان در کوتاه مدت را دارد؟آیا تشدید جنگ و ویرانی تنها سناریوی پیش پای لبنان است؟پس از رهبر فقید حزبالله، خاورمیانه چه سمت و سویی در پیش دارد؟در حقیقت پاسخ روشن به پرسشهای اول و سوم، در گرو پاسخ به پرسش دوم و تبیین شرایط لبنان پس از ترور سیدحسن نصرالله و همکاران اوست.
مسعود پزشکیان از هر سو تحت فشار است. او که برای انجام گشایشی در «امرِ خطیرِ تحریم اقتصادی ایران» به نیویورک سفر کرده است، با جبهۀ متناقضی از مخالفان روبهروست. در نیویورک جمعی از حامیان براندازی درصدد برگزاری تجمعی علیه او هستند.
شوک ناشی از انفجار وسائل ارتباطی حزبالله لبنان همچنان پابرجا بود که ارتش اسرائیل محل تجمع فرماندهان یگان رضوان این گروه را در جنوب بیروت هدف قرار داد و سبب جان باختن شماری از آنها از جمله ابراهیم عقیل و احمد وهبی از فرماندهان بلندپایۀ آنان شد.
آیا میتوان تصور کرد که در گوشهای از دنیا درحالیکه رئیسجمهور کشور مشغول برگزاری مصاحبۀ مطبوعاتی است، دستگاه رسانۀ رسمی کشور که بودجهاش از سوی دولت تأمین میشود، سرگرم نظرسنجی با جهتگیری منفی آشکار علیه شخص رئیسجمهور و کابینۀ او باشد؟ بدون تردید چنین پدیدهای در دنیا بیسابقه است اما چرا در کشور ما به رفتاری عادی تبدیل شده است؟