دلسردی جمعی/هشداری تکراری درباره وضعیت کنونی
گرهی که بهراحتی و با سرانگشت تدبیرِ مسئولان مملکت میتوانست باز شود، سرانجام با زورِ زیادِ فرنگیان باز شد تا آن مثال کهن بار دیگر تحقق یابد که: ما زیر بار زور نمیرویم، مگر آنکه خیلی پر زور باشد.
گرهی که بهراحتی و با سرانگشت تدبیرِ مسئولان مملکت میتوانست باز شود، سرانجام با زورِ زیادِ فرنگیان باز شد تا آن مثال کهن بار دیگر تحقق یابد که: ما زیر بار زور نمیرویم، مگر آنکه خیلی پر زور باشد.
جوادی یگانه، رئیس مرکز ارتباطات مردمی ریاستجمهوری، همزمان با استعفایش از این سمت، آماری را منتشر کرد که بهشدت قابلتأمل است. البته این آمارها چیز جدیدی را به ما نشان نمیدهد.
کافی است اسامی اینهایی را که میخواهند برای فضایمجازی، رسانهها و پلتفرمها تعیینتکلیف کنند را ببینی تا حدس بزنی چه فاجعهای در راه است. رسماً کمر بستهاند به نابودی هر چیزی که میتواند اندک بهانهای برای زیستن به این مردم بیپناه و خسته بدهد.
سنگبنای جشنواره شعر فجر از ابتدا کج گذاشته شد و بههمیندلیل هیچوقت نتوانست در حد و اندازههای یک جشنواره درستوحسابی و معتبر ظاهر شود. درست برخلاف جشنواره فیلم فجر که چون پایه و مایه درستی داشت، با همه افت و خیزهایش هنوز هم قابل تحمل است.
احمد بالدی، جوان اهوازی که هفته گذشته در اعتراض به تخریب مغازه پدرش خودسوزی کرده بود، درگذشت.
مردمی که زیر بار تورمی لجامگسیخته و کمرشکن در حال لِهشدن هستند، از دیدن عروسی دختر شمخانی در یک هتل مجلل به فغان میآیند. حق هم دارند. نمیشود که اقتصاد مقاومتی و تابآوری در مقابل امپریالیسم جهانی مختص فرودستان، پابرهنهها و گرسنگان باشد و بریزوبپاش و لاکچریبازیهای افسانهای در انحصار صاحبان قدرت.
مملکتت در آستانه یک اَبربحران هولناک قرار گرفته و آنوقت تو دستافشانی و پایکوبی کنی که رقیب سیاسیات ضایع شده؟ میشود؟ این میزان تنفر از روحانی، ظریف، اعتدالیون و اصلاحطلبها از کجا میآید؟ اصلاً در همه موارد حق با شما، اما این چطور نفرتی است که حاضرید کل این سرزمین به باد فنا رود، ولی حریفتان در چشم دیگران ضایع و تباه شود؟
هرجا که پای اغراض در میان آید، ایدئولوژی سر و کلهاش پیدا میشود و هرجا که پای ایدئولوژی در میان باشد، از انصاف و مروت و حقیقت کمتر نشانی میتوان یافت.
«مردم گرسنهاند و آب و برق ندارند و شماها به فکر کنسرتید؟ آی جماعت! حواستان باشد که این مرفهان بیدرد میخواهند حواس شما را از مصیبتهای اصلی پرت کنند. اصلاً مگر چندنفر خواهان رفتن به کنسرتند؟»
اعلام جرم علیه زینب موسوی، دیگر از آن حرفهاست. حرف بیخود زده، حد و حدود خودش را نشناخته، عفتکلام را رعایت نکرده، همه اینها درست. اما مردم هم حسابی از خجالتاش درآمدند و همین بزرگترین تنبیه برای او محسوب میشود.