آیا میتوان تصور کرد که در گوشهای از دنیا درحالیکه رئیسجمهور کشور مشغول برگزاری مصاحبۀ مطبوعاتی است، دستگاه رسانۀ رسمی کشور که بودجهاش از سوی دولت تأمین میشود، سرگرم نظرسنجی با جهتگیری منفی آشکار علیه شخص رئیسجمهور و کابینۀ او باشد؟ بدون تردید چنین پدیدهای در دنیا بیسابقه است اما چرا در کشور ما به رفتاری عادی تبدیل شده است؟
اگر قرار به تبدیل سیاست «وفاق» به گفتمان دولت چهاردهم و رویکرد عملی آن باشد، لاجرم باید در این باره مفهومسازی کرد و پارهای از مفاهیم مرتبط با آن را در نظام یا مجموعهای به هم مرتبط و منسجم در اختیار عموم گذاشت تا بار دیگر منازعه بر سر الفاظ و واژههای چندپهلو یا توخالی، کار دست حکومت و مردم ندهد.
در سطح زندگی فردی هم دروغ امری رایج است. دروغها گاهی بیضررند و آسیبی به کسی نمیرسانند، اما گاه حیثیت دیگران را به خطر میاندازند.
طالقانی ۴۵ سال است که از میان ما رفته است، اما برخلاف پسرعمویش جلال آلاحمد، دیگر در این جامعه انگار حضور ندارد. خشمها و کینهها و بدزبانیها و بدسگالیها و هتاکیها و بداخلاقیها و بدخواهیها، چنان بر همه جا مسلط شده است که طالقانی به نظرمان غریب و ناآشنا میآید. او دیگر حضوری در بین ما ندارد. گویی قرنها پیش مرده و اثری از او نمانده است!
الگوی بیحیثیتساز و تهاجمی و تمسخرآمیز جلال آلاحمد امروزه در سطحی وسیع توسط بسیاری از سیاستورزان و روشنفکران، بهخصوص آنها که از در دشمنی با جلال درآمدهاند، به کار گرفته میشود. وقتی به گفته یا نوشتهای از آنان برمیخوریم گویی مرحوم آلاحمد از گور درآمده و واژهها را با درشتی و غلظتی بیش از آنچه خود به کار میبرد، در دهان یا روی نیش قلم آنان گذاشته است. از این رو، آلاحمد همچنان زنده است و حضور پررنگی در بین ما دارد.
شیخ مهدی کروبی از احتمال رفع حصر خود بدون رفع حصر میرحسین موسوی و خانم زهرا رهنورد اظهار ناخشنودی کرده و آن را نپذیرفته است. واکنش آقای کروبی به خبر رفع حصرش اقدامی اخلاقی و خیرخواهانه و لوتیمنشانه است هرچند که اگر حکومت تصمیم قطعی به آزادکردنش بگیرد، کافی است نیروهای امنیتی مستقر در منزل او، آنجا را ترک کنند که در آن صورت حصر عملاً به پایان میرسد و رضایت و یا عدم رضایت آقای کروبی هم تأثیری بر آن ندارد.
قاعدتاً ریاستجمهوری آقای پزشکیان در درجۀ نخست فرصتی برای از میان برداشتن محدودیتهای امنیتی و انتظامی بیمورد و بیدلیل، کمک به ایجاد فضای شاداب سیاسی، برانگیختن حس مشارکت عموم اقوام ایرانی و به فعل درآوردن استعدادهای منطقهای برای رشد و توسعۀ سرتاسر کشور و دستیابی هر شهر و دیاری به جایگاه طبیعی و متناسب با استحقاق آن است. امیدوارم آقای پزشکیان به این موضوعات به طور خاص توجه کند؛ بخصوص اینکه خاستگاه تبریزی او، شور و شوق سیاسی تازهای در سراسر آذربایجان از جمله شهر تبریز به وجود آورده است.