| کد مطلب: ۲۴۲۹

لهستان عامل شکاف در اروپا

اتحادیه اروپا در شرایط فعلی تمایلی ندارد به خاطر لهستان دست به خطری نظامی-امنیتی بزند

اتحادیه اروپا در شرایط فعلی تمایلی ندارد به خاطر لهستان دست به خطری نظامی-امنیتی بزند

دو ماه پیش ماتئوس موراویسکی، نخست‌وزیر لهستان، به هنگام افتتاح یک کانال جدید به دریای بالتیک گفت: «ما به روسیه وابسته بودیم، اما امروز در حال قطع این وابستگی هستیم. سهم این کانال در برآورده کردن این هدف هنوز مشخص نیست، اما کشتی‌ها را قادر می‌سازد بدون نیاز به عبور از آب‌های سرزمینی روسیه در اطراف کالینینگراد به بندر البلاگ لهستان بروند یا از آن خارج شوند. جالب‌تر، اظهارات بعدی موراویسکی بود که گفت:«ما وابستگی خود را به روسیه و آلمان قطع می‌کنیم.»این اظهارات فقط چند هفته پس از آن صورت گرفت که لهستان یک تریلیون و 300 میلیون دلار غرامت جنگ جهانی دوم را از آلمان طلب کرد.

دلایل ورشو برای فاصله گرفتن از مسکو که یک قدرت متخاصم با سابقه حمله به همسایگانش است، کاملا واضح است، اما چرا ورشو باید از برلین فاصله بگیرد. آلمان قوی‌ترین کشور اروپای مرکزی است که توانایی تسلط بر بیشتر قاره سبز را دارد. استراتژی قدرت‌های غربی در قبال آلمان از زمان جنگ جهانی دوم تا‌کنون این بوده است که این کشور را در ساختار روابط دوستانه کنترل کنند، همراهی امروز آلمان با غرب در برابر حمله روسیه، نشان می‌دهد که استراتژی غرب در خصوص آلمان کاملا موفق بوده است. وقتی صحبت از تهدید فوری برای لهستان می‌شود، برلین دوست ورشو است. در چنین شرایطی سوال این است که چرا رئیس‌جمهوری لهستان برنامه‌هایی عجیب را برای کاهش روابط با آلمان در بوق و کرنا می‌کند؟ پاسخ این سوال به سیاست داخلی و تا حدودی اروپایی لهستان باز می‌گردد.

مسئله آلمان

ریشه‌های اتحادیه اروپا عمدتا در تلاش‌های آمریکا در یافتن راهی برای آزادسازی پتانسیل اقتصادی آلمان و در عین حال آرام کردن نگرانی‌های آلمان در مورد محاصره احتمالی‌‌‌اش نهفته است. به دلایلی که به جغرافیا، آب و هوا، فرهنگ، تاریخ و احتمالاً عوامل کم‌اهمیت‌تر بیشتری مربوط می‌شود، آلمانی‌ها در تولید کالاهای صنعتی پیچیده تخصص بالایی دارند و تولید این کالاها آنقدر زیاد است که بسیار بیشتر از نیاز مردم آلمان است. این مسئله دو مشکل ایجاد می‌کند: نخست اینکه، منابع لازم برای تولید همه این کالاهای بی‌نظیر از منابع در اختیار خود آلمان بیشتر است. بنابراین اقتصاد آلمان مجبور است این منابع را از جای دیگری تامین کند، چه از طریق تجارت و سرمایه‌گذاری ارزان یا فتح سرزمینی. دوم اینکه جمعیت تقریباً 80 میلیونی آلمان نمی‌تواند تمام کلاهای تولیدی این کشور از قبیل وسایل نقلیه، ماشین‌آلات و... که صنعت آلمان توان تولیدش را دارد، به‌تنهایی مصرف کند. اقتصاد آلمان نیاز به دسترسی آسان به مصرف‌کنندگان خارجی دارد تا بتواند مازاد تولید خود را در خارج به فروش برساند و این فروش از طریق ترتیبات تجاری حاصل می‌شود. استراتژی ایالات متحده در قبال آلمان که واشنگتن آن را، با وجود بی‌میلی فرانسه و انگلیس، از طریق دیپلماسی ماهرانه، فعال کردن انگیزه‌های اقتصادی و تضمین‌ به پیش برد، هر دو مشکل آلمان را با موفقیت حل کرد. در نتیجه این استراتژی بازار مشترک اروپا در چارچوبی سیاسی متولد شد که باید ذیل یکپارچگی اقتصادی اروپا رشد می‌کرد.

نتیجه این اتحادیه همان چیزی است که لهستان و دیگر اقمار و جمهوری‌های تازه‌استقلال‌یافته شوروی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به دنبال آن بودند. اتحادیه اروپا رشد اقتصادی بالا را تضمین کرد و نشان داد که می‌تواند درها را برای عضویت در ناتو باز کند. لهستان در سال 1994 برای عضویت در اتحادیه اروپا درخواست داد و در سال 2004 همراه با 9همسایه خود به اتحادیه اروپا پیوست. همانطور که انتظار می‌رفت، ناتو در سال 1997 ورشو را به صفوف خود دعوت کرد و این عضویت کمتر از دو سال بعد رسمی شد. اقتصاد لهستان قبل از اینکه در سال 2020 برای مدت کوتاهی در رکورد فرو شود، شاهد رشد اقتصادی 28ساله بود و حتی در دوران رکود اقتصادی سال 2008 و بحران متعاقب آن در اروپا نیز این رشد اقتصادی متوقف نشد.

اما این اتفاقات درست زمانی در حال وقوع بود که جهان پس از جنگ سرد نیز آرام‌آرام در حال شکل گرفتن بود. ایالات متحده آمریکا که در آن سال‌ها از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی در صحنه جهانی رقیبی نداشت، تلاش کرد تا از مزیت قدرت خود استفاده کند. آمریکا با مطرح کردن الزامات سیاسی و اقتصادی بیشتر، برای جهانی‌سازی بیشتر اقدام کرد. در حوزه نظامی، آمریکا اتحاد ترانس-آتلانتیک را گسترش داد و پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، کمپین بدفرجامی را برای گسترش دموکراسی با توسل به زور در جهان اسلام آغاز کرد. شوک رکود بزرگ سال 2008 نه‌تنها به انسجام اجتماعی در ایالات متحده، آسیب جدی وارد کرد، بلکه سوالاتی جدی در مورد جذابیت و دوام نظم و شیوه رهبری اقتصادی آمریکا در جهان ایجاد کرد. در عین حال، جنگ‌های فاجعه‌بار آمریکا در عراق و افغانستان و مداخلات فاجعه‌بارش در لیبی و نقاط دیگر، حمایت داخلی از ماجراجویی نظامی دولت آمریکا در خارج از کشور را تضعیف کرد. تا سال 2022، پس از حدود سه دهه برتری ایالات متحده، جهان همچنان پر از بحران است و تمایل آمریکایی‌ها برای پرداخت هزینه پلیس جهان بودن کاهش یافته است.

مسئله حاکمیت

روابط لهستان و آلمان در کجای این تاریخ قرار می‌گیرد؟ همانطور که آمریکایی‌ها پس از جنگ سرد در فاز حرکت رو به جلو بودند، اروپایی‌ها نیز از جمله لهستانی‌ها و دیگر کشورهای تازه‌استقلال‌یافته شور و هیجان داشتند. در آن زمان گسترش اتحادیه اروپا چندان سخت نبود. گنجاندن اقمار فقیرتر شوروی سابق و کشورهای آسیب‌پذیر در اتحادیه اروپا گران تمام می‌شد، اما بازده احتمالی این اقدام هم وسوسه‌انگیز بود. سرمایه‌گذاران اروپای غربی می‌توانستند زمین، منابع و شرکت‌های ارزان‌قیمت را در اختیار گرفته و سود زیادی به جیب بزنند. درحالی‌که کارگران اروپای شرقی نیز می‌توانستند اتحادیه اروپا را از نیروی کار ارزان برخوردار کنند. بروکرات‌ها در بروکسل برای ادغام سیاسی دولت‌های کمونیستی سابق شوروی به بهترین نحو، استراتژی طرح کردند.

بسیاری از اروپایی‌ها و اکثر آلمانی‌ها از تجربه دو جنگ جهانی آموخته‌اند که ناسیونالیسم اروپایی باید با افسار صلح مهار شود. در طول جنگ سرد، اعضای اولیه اتحادیه اروپا، چندین دهه تمرین کردند که به یکدیگر اعتماد کنند و برای منافع متقابل همکاری کنند. اما در آن سوی پرده آهنین، مسکو به روش خودش ناسیونالیسم اروپایی را از بین می‌برد. درحالی‌که اروپای غربی در اواخر دهه 1980 درباره یکپارچگی سیاسی، اقتصادی و پولی عمیق‌تر بحث می‌کرد، وضعیت اقتصادی وخیم شوروی آنها را از توانایی مهار ناسیونالیسم در اروپای شرقی ناتوان می‌کرد. تا سال 1990، ناسیونالیسم و دموکراسی در اروپای مرکزی و شرقی جریان غالب بودند.

اما دموکراسی به تنهایی کافی نبود. درحالی‌که هویت جمعی اروپای غربی در طول دهه‌ها بر چندجانبه‌گرایی و سازش متمرکز شده بود، همسایگان شرقی آزاد شده از یوغ شوروی، ارزش انسجام، غرور ملی و حاکمیت را دریافته بودند. آنها می‌دانستند که بدون آن ارزش‌ها، استقلال خود را باز نمی‌یافتند. در جایی که شهروندان آلمان غربی واگذار کردن برخی از مولفه‌های حاکمیت ملی به بروکسل را بهای رفاه و صلح می‌دانستند، لهستانی‌ها نسبت به هرگونه درخواست برای واگذار کردن قدرت به اتحادیه اروپا، بی‌اعتماد بودند.

هویت‌ ملی در طول نسل‌ها شکل می‌گیرد و تغییر آن سخت است. حزب قانون و عدالت که در حال حاضر قدرت را در لهستان در دست دارد، به ناسیونالیسم لهستانی و ارزش‌های محافظه‌کار متعهد است. بزرگترین مخالفان سیاسی این حزب لیبرال‌ها و میانه‌روهای طرفدار اروپا هستند که به سیاست‌های غالب در اروپای غربی نزدیک‌ترند. محافظه‌کاران ملی‌گرای لهستانی با تکیه بر حافظه فرهنگی و تاریخی‌شان بیگانه‌هراس و اسلام‌هراس هستند و به‌طور کلی نسبت به تکثر اجتماعی مدارایی ندارند. ایدئولوژی غالب در لهستان، درحالی‌که به روسیه بدبین است، نسبت به لیبرالیسم اجتماعی آلمان نیز به‌شدت بی‌اعتماد است.

مهمتر از آن، حزب قانون و عدالت می‌خواهد تغییرات اساسی در سیستم قضایی لهستان ایجاد کند، اما نتوانسته اکثر اعضای اتحادیه اروپا را متقاعد کند که نیاتش خوب و نگرانی‌هایش مشروع است. بروکسل و بیشتر پایتخت‌های اروپای غربی گمان می‌کنند که حزب قانون و عدالت در حال تلاش برای تضعیف یا ریشه‌کن کردن لیبرالیسم سیاسی و اجتماعی در لهستان است.

میدان اصلی نبرد بین حزب قانون و عدالت و بروکسل بر سر اجرای برخی اصلاحات قضایی لهستان و تحویل 35 میلیارد یورو پول اتحادیه اروپا برای بهبود اقتصادی لهستان از پاندمی کووید 19 است. کمیسیون اروپا نقاط عطفی را برای اجرای اصلاحات قضایی توسط حزب قانون و عدالت تعیین کرد که می‌گوید ورشو قبل از انتقال وجوه باید آن را برآورده کند. بدیهی است که حزب قانون و عدالت می‌خواهد کمترین میزان ممکن از قدرت‌اش را واگذار کند، اما رکود اقتصادی، افزایش نرخ‌های بهره و جنگ در همسایگی این حزب را تحت فشار قرار می‌دهد تا به هر نحوی و در اسرع وقت این وجه را دریافت کند. علاوه بر این، لهستان قرار است انتخابات پارلمانی را تا نوامبر 2023 برگزار کند و اگر تا قبل از آن، این کمک را دریافت نکند، حزب قانون و عدالت مجبور است دست خالی وارد انتخابات شود.

بنابراین، حمله لفاظی دولت لهستان به آلمان، بخشی از جنگ قدرت این کشور با اتحادیه اروپا و همچنین یک استراتژی کمپین پشتیبان است. آلمان با نفوذترین عضو اتحادیه اروپا است، اما نمی‌تواند به تنهایی تصمیم بگیرد که آیا لهستان 35 میلیارد یورو دریافت خواهد کند یا خیر. نخست‌وزیر لهستان هم این را می‌داند. اما برلین یک هدف محبوب برای پایگاه رای او محسوب می‌شود، بنابراین بهتر است به جای هدف قرار دادن خود اتحادیه اروپا که بین لهستانی‌ها بسیار محبوب است، به آلمان حمله کند. لفاظی‌های ضدآلمانی نشان‌دهنده عزم حزب قانون و عدالت برای تحت فشار قراردادن غیرمستقیم اروپا است. اگر اتحادیه اروپا کوتاه نیاید، حزب قانون و عدالت به عنوان آخرین چاره، می‌تواند در انتخابات شرکت کند و آلمان‌ها را به خاطر اجازه دادن به روسیه برای حمله به اوکراین، انجام ندادن وظایف‌شان برای توقف جنگ و خودداری از ارسال کمک‌های مالی مورد نیاز که حق لهستانی‌ها است، سرزنش کند.

اینکه آیا این استراتژی کارآمد خواهد بود یا نه بستگی به چگونگی تحول وضعیت اقتصادی در لهستان و همچنین فشارهای سیاسی و اجتماعی در اروپا دارد. در حال حاضر، نشانه‌های اندکی برای بهبود چشمگیر وضعیت اقتصادی در ماه‌های آینده وجود دارد و نهادهای اتحادیه اروپا، با حمایت کافی از سوی کشورهای عضو، روحیه سازشکاری ندارند. ایالات متحده می‌تواند مداخله کند، اما واشنگتن معمولاً از مداخله در سیاست داخلی اتحادیه اروپا دوری می‌کند و دولت بایدن احتمالاً دولت لیبرال‌تر در ورشو را ترجیح می‌دهد. مهمتر از همه، ایالات متحده نمی‌خواهد خطر گسترش شکاف در اروپا را در این بازه زمانی خاص بپذیرد. اگر ایالات متحده قصد دارد تعهدات ترانس آتلانتیک خود را کاهش دهد و در عین حال اروپا را دست‌نخورده باقی بگذارد و بتواند از خود دفاع کند، در این صورت به آلمان‌ها نیاز دارد که سکان هدایت را در دست بگیرند. آلمان یعنی اروپا و در چنین شرایطی بعید است که اروپا به خاطر لهستان وارد تنشی بزرگ‌تر با روسیه شود.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی