| کد مطلب: ۳۱۱۸

تغییر موضع برلین ریشه در اهداف بلند‌مدتش دارد

تغییر موضع برلین ریشه در اهداف بلند‌مدتش دارد

علی ماجدی سفیر سابق ایران در آلمان در گفت‌وگو با هم‌میهن:

علی ماجدی سفیر سابق ایران در آلمان در گفت‌وگو با هم‌میهن:

علی ماجدی سفیر سابق ایران در آلمان در زمان امضای برجام در گفت‌وگو با روزنامه هم‌میهن، مواضع کنونی آلمان و ریشه این مواضع خصمانه را مورد بررسی قرار داده است.

چرا آلمان چنین مواضع تندی علیه ایران گرفته است؟

زمانی که من ماموریتم را به‌عنوان سفیر در آلمان شروع کردم، کشور در حال گفت‌وگوهایی بود که به توافق برجام منتهی ‌شد. در این مذاکرات نقش آلمان در میان سه کشور اروپایی به‌مراتب پررنگ‌تر بود و سعی می‌کرد اختلافات موجود را با واسطه‌گری حل کند. موضع آلمان نسبت به انگلیس و فرانسه شفاف‌تر و روشن‌تر و در جهت حل مسئله بود. به‌همین جهت بعد از اینکه برجام امضا شد، اولین کشوری که هیئت اقتصادی به ایران اعزام نمود معاون صدراعظم و وزیر اقتصادی آلمان، آقای گابریل بود که رئیس حزب سوسیال‌دموکرات هم بود. درطول سال نخست امضای برجام هر ۱۶ ایالت آلمان هیئت‌های اقتصادی خود را به ایران گسیل نمودند و برخی از ایالت‌ها نظیر بایرن دفتر خاص خود را برای توسعه روابط اقتصادی گشودند. در اولین ماه اجرای برجام آقای نهاوندیان که در آن زمان رئیس دفتر آقای روحانی به همراه هیئت کوچکی با مدیران عامل شرکت‌های بزرگ آلمانی نظیر زیمنس و مدیرعامل مهمترین بانک آلمان، دویچه بانک در سوئیس در جهت توسعه روابط اقتصادی دیدار داشتند. در آن زمان سفارت ایران به‌طور مستمر با شرکت‌هایی نظیر زیمنس، دایملر، فولکس واگن، BASF، لینده و غیره تماس داشت. جو کایسر، مدیرعامل وقت شرکت زیمنس می‌گفت اتحادیه اروپا باید قدرت سوم اقتصادی جهان شود. آنها می‌دانستند آمریکا و چین قدرت‌های جهانی هستند و آلمان فکر می‌کرد به‌تنهایی نمی‌تواند در مقابل چین و آمریکا قد علم کند. در نتیجه اتحادیه اروپا با سرکردگی آلمان به‌عنوان موتور اقتصادی اتحادیه باید حرفی برای گفتن می‌داشت. در جلساتی که با شرکت‌های بزرگ اروپایی از جمله زیمنس داشتیم، آنها چهار موئلفه را به‌عنوان مؤلفه اصلی تبدیل شدن به قدرت اقتصادی مطرح می‌کردند: اول، داشتن پول قدرتمند، دوم، تولید ناخالص داخلی و تکنولوژی، سوم، مواد اولیه و انرژی و چهارم، بازار مصرف. از نظر شرکت‌های بزرگ اروپایی دو عامل پول قدرتمند به واسطه یورو و تولید ناخالص داخلی و تکنولوژی فراهم بود، اما در دو فاکتور بازار مصرف و انرژی دچار کمبود بودند. اروپایی‌ها و به‌طور خاص، آلمان برای جبران این دو فاکتور به روسیه و خاورمیانه اتکا کرده بودند و در میان خاورمیانه به این نتیجه رسیدند که ایران و مصر پتانسیل بالایی دارند. لذا وقتی آنگلا مرکل به مصر سفر کرد، 10 میلیارد دلار پروژه تعریف کرد و پشت سر مرکل، مدیرعامل زیمنس و دویچه‌بانک حضور داشتند. پروژه‌های مصر در زمان من در آلمان منعقد شد. من از طرف آلمانی پرسیدم چرا آنگونه که با مصر عمل کردید، با ایران وارد کار نشدید؟ آنها می‌گفتند شما نوعی دشمنی همیشگی با آمریکا دارید که برای ما قابل‌توجیه نیست. دوم اینکه شما نابودی اسرائیل را می‌خواهید و این هم از نظر ما پذیرفته نیست. به‌رغم این دو محدودیت، بعد از برجام آلمان اولین کشوری بود که به ایران آمد. یک سال و اندی بعد از برجام پروژه‌های نفتی توسط غول صنایع شیمیایی آلمان BASF تعریف شد. این شرکت معمولا تکنولوژی‌اش را به کسی نمی‌دهد، اما در پتروشیمی خلیج‌فارس قراردادی به ارزش شش‌میلیارد دلار تنظیم کرد. قرار بود 60 درصد سهم توافق برای BASF باشد و 40 درصد برای ایران. مذاکرات برای دو پروژه نفتی بالادستی هم با یک شرکت وابسته به همین شرکت BASF و شرکت نفت انجام شده بود.

BASF نیاز به گاز داشت و باید از میان ایران، قطر و الجزایر، گاز پروژه‌هایش را تامین می‌کرد. در آن زمان ایران را در نهایت انتخاب کردند. قرار بود گاز را به مواد شیمیایی تبدیل کنند و از طریق ایران صادر کنند. شرکت بوش دفترش را در ایران تاسیس کرد. شرکت لینده هم که قبلا پروژه‌های پتروشیمی زیادی در ایران انجام داده بود، به ایران برگشته بود. در همان سال بانک KFW آلمان و 5 بانک دیگر سه‌میلیارد و 52 میلیون دلار تسهیلات برای پروژه‌های زیمنس و شرکت‌های دیگر آلمانی در نظر گرفتند. در مجموع پنج تا شش میلیارد دلار پروژه‌های پتروشیمی را شامل می‌شد و 5/1 تا دومیلیارد دلار پروژه‌های نفتی مورد توافق ایران و شرکت‌های آلمانی بود. شرکت بوش تولید ترمزهای ای‌بی‌اس را در ایران شروع کرده بود و قرار بود لوازم خانگی هم در ایران تولید کند. فولکس‌واگن با ماموت قرارداد بست و قرار بود نه‌تنها در ایران اتومبیل‌هایش را مونتاژ کند، بلکه تولید را هم آغاز کند و میزان تولید خودرو را بعد از پنج سال به 400 هزار خودرو در سال برساند. شرکت «وینترز هال» آلمان وابسته به شرکت BASF دو پروژه نفتی با ایران تعریف کرد. شرکت لوفت‌هانزا تکنیک هم قرار بود کارهای اورهال هواپیما را در ایران انجام دهد. این هم کار بزرگی بود. شرکت کونتینانتال هم دفترش را در ایران افتتاح و تولید قطعات خودرو و لاستیک ماشین را آغاز کرد. دلیل این همه شتاب در سرمایه‌گذاری در ایران فقط برجام بود. آلمانی‌ها قرار بود با این پروژه‌ها نیازشان به نفت را تامین کنند.

روابط سیاسی ایران با آلمان چطور بود؟

روحانی در آن زمان هم به فرانسه رفت و هم به ایتالیا. آن زمان آقای اشتان‌مایر، وزیر خارجه آلمان بود. ما همه سعی‌مان را کردیم که آنگلا مرکل هم دیداری با روحانی داشته باشد. آن دیدار انجام نشد، دلیل‌اش هم مشکلات تشریفاتی بود. ما اصرار داشتیم غذا سرو شود، اما آنها می‌گفتند سر میز مشروب هم سرو می‌کنیم، شما نمی‌خورید، خب نخورید، اما به ما دیکته نکنید شما هم نباید میل کنید. ما راه‌حل‌هایی پیدا کرده بودیم که این مشکلات تشریفاتی را حل کنیم که با آمدن ترامپ این فرصت هم از بین رفت. با این همه، اروپایی‌ها بعد از خروج ترامپ از برجام ژست سیاسی خوبی گرفتند. برخورد مرکل با ترامپ از نظر آلمانی‌ها توهین‌آمیز بود. آلمانی‌ها عاقلانه رفتار کردند و می‌خواستنند راه‌کارهایی برای کار با ایران پیدا کنند، اما به این ضعف پی بردند که دلار بسیار قوی‌تر از یورو است و لذا عملا مکانیزم‌شان به جایی نرسید ولی پشتیبانی سیاسی داشتند. بعد از ورود بایدن به کاخ سفید، او به صراحت اعلام کرد که می‌خواهد به برجام برگردد و اعلام کرد ترامپ اشتباه کرده، اما نه در دولت قبلی اجازه دادیم برجام احیا شود و نه در دولت جدید. آنقدر داستان را کش دادیم که این فرصت را از دست دادیم. رابطه ما صرفا اقتصادی نبود، بلکه امنیتی هم شده بود. روابط به جایی رسیده بود که وزیر اطلاعات ما به آلمان سفر کرد و وزیر اطلاعات آنها هم به ایران آمد. تا امروز فقط دو وزیر اطلاعات، یکی فلاحیان در زمان هاشمی و دومی علوی در زمان روحانی به آلمان سفر کرده‌اند. رئیس بخش اطلاعات داخلی و خارجی آلمان و مشاور صدراعظم در مسائل امنیتی به ایران سفر کردند. سردار اشتری هم در رأس هیئتی به آلمان رفت و همتای او رئیس پلیس فدرال آلمان هم به ایران سفر کرد.

در این سفرها تفاهم‌‌نامه‌هایی برای توسعه روابط اطلاعاتی و امنیتی دو کشور منعقد شده بود. بنا داشتیم دو کشور در صورت بروز مشکلات امنیتی، مسائل را بین دستگاه‌های امنیتی در ارتباط با هم حل کنند. مبارزه با جرائم بین‌المللی و مقابله با پولشویی در سطوح خیلی بالا بین دو کشور دنبال می‌شدند. همه این ارتباط‌ها امروز قطع شده است، درحالی‌که روابط امنیتی هم در بالاترین سطح دنبال می‌شد.

چرا آلمانی‌ها به این نتیجه رسیدند که موضع‌شان را علیه ایران سخت کنند؟

این تصمیم آلمانی‌ها ناشی از سه فاکتور اساسی است که مربوط به ماست. یک فاکتور فرعی هم هست که به آلمان مربوط است. فاکتور اول این است که برجام اجرا نشد. برجامی که آلمانی‌ها بیش از فرانسه و انگلیس به آن نیاز داشتند. به صحبت ظریف برگردیم که می‌گفت چه کسی در عکس برجام غایب بود و چه کسانی حضور داشتند. از همه بیشتر اروپایی‌ها برجام را می‌خواستند، اما ما آنقدر فرصت‌سوزی کردیم که به این روز افتادیم. فاکتور دوم این است که آلمانی‌ها و هر کشوری دنبال منافع خودشان هستند. آنها برای تامین انرژی، هم به روسیه نگاه می‌کردند هم به خاورمیانه. در خارومیانه هم به ما امید بسته بودند. بعد از حمله روسیه به اوکراین، پایگاه آنها در روسیه از دست رفت و همزمان ایران هم از روسیه حمایت کرد. در نتیجه مشکل دوم حمایت ایران از روسیه در جنگ اوکراین است. فاکتور سوم، اعتراضات داخل ایران است. برای آلمانی‌ها این سه فاکتور باعث شد روابطی را آغاز کنند که هیچ‌وقت بعد از میکونوس که دوره کوتاهی بود، با آن به این شکل مواجه نشده بودیم. فاکتور داخلی در آلمان هم روی کار آمدن دولت جدید است. دولت قبلی اسمش ائتلاف بزرگ شامل حزب دموکرات‌مسیحی و سوسیال‌دموکرات بود. بعد از انتخابات سوسیال‌دموکرات‌ها بیشترین رای را آوردند و ترکیب سه‌گانه ائتلاف را شکل دادند. مهمترین هدف حزب سبزها در آلمان، موضوع محیط زیست و حقوق بشر است و خانم آنالنا بائربوک هم از حزب سبز هم‌اکنون وزیر خارجه است؛ لذا نقش حزب سبز و خانم بایر قطعا در موضع آلمان برای تشکیل کمیته حقیقت‌یاب شورای حقوق بشر سازمان ملل تاثیر اساسی داشته است. همچنین حزب دموکرات شدیدا طرفدار آمریکا است. لذا شاید لازم بوده که کشور یا سفارت با توجه به دیدگاه‌های این دوحزب، رابطه قویتری با آنها برقرار می‌کرد.

در حزب سبز و حزب دموکرات آزاد دو ایرانی حضور دارند که زمان سفارت من ارتباط نزدیکی با ایران داشتند. امید نوری‌پور، رئیس بخش سیاست خارجی حزب سبز بود که الان رئیس حزب شده است. او تحصیلکرده مدرسه البرز است. این آدم در آن زمان می‌گفت در حزب خودمان می‌گفتیم با ایران باید بیشتر کار کنیم، هرچند انتقادات حقوق بشری هم به ایران داشتند. در حزب دموکراتیک آزاد هم بیژن جیرسرایی، رئیس گروه دوستی ایران و آلمان در پارلمان بود. او هم امروز رئیس سیاست خارجی حزب دموکرات آزاد شده است. این دو نفر هم بعد از اعتراضات داخلی ایران موضع‌شان تغییر کرد. این تغییر موضع، باتوجه به مولفه‌های سه‌گانه فوق‌الذکر صورت گرفته است اما شاید همانگونه که اشاره شد، اگر رابطه نزدیک‌تری با این دوحزب و دوایرانی عضو آنها داشتیم، می‌توانستیم از شدت موضع‌گیری آنها بکاهیم. قبلا ما با ارتباطات گسترده‌ای که با این افراد داشتیم، بعضا جلوی این مواضع تند علیه ایران را می‌گرفتیم، اما نتیجه سیاست خارجی کنونی ما این شده که الان آلمان به مرکز معترضان در اروپا تبدیل شده و چنین مواضع تندی علیه ایران می‌گیرد. در سیاست خارجی یک حرف را باید آویزه گوش کرد و آن حرف چرچیل است که می‌گفت در سیاست خارجی دوست و دشمن دائمی نداریم، اما منافع ملی همیشگی داریم. همه کشورها براساس همین فاکتور اساسی در عرصه بین‌الملل کار می‌کنند.

با این اوصاف آینده روابط ایران و آلمان را چطور ارزیابی می‌کنید؟ شما در اصل دیپلمات برآمده از بانک مرکزی و وزارت اقتصاد هستید. آیا راهی برای بهبود روابط اقتصادی با آلمان بعد از این موضع‌گیری‌های تند آلمانی‌ها وجود دارد؟

تغییر موضع آلمان با توجه به اهداف بلندمدت این کشور است. امضای برجام، پذیرش کنوانسیون‌های پالرمو و سی‌اف‌تی از سوی ایران و خروج از لیست سیاه گروه اقدام ویژه مالی FATF و سیاست بیطرفی در جنگ روسیه و اوکراین و پایبندی عملی با آن ضروری است. در مورد وضعیت داخلی هم باید با در نظر داشتن حق مردم از طریق گفت‌وگو، وضعیت را به نحو مسالمت‌آمیزی حل‌وفصل کنیم. کسانی که معتقدند بدون پیوستن به FATF می‌توانیم با جهان کار کنیم نه جهان را می‌شناسند نه اقتصاد را. این وضعیت داخلی هم نشان می‌دهد حتی از وضعیت کشور هم درک درستی ندارند.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی