عقل حکم میکند شرایط را تغییر دهیم
ابوالقاسم دلفی مقام ارشد سابق وزارت خارجه در گفتوگو با «هممیهن»:
ابوالقاسم دلفی مقام ارشد سابق وزارت خارجه در گفتوگو با «هممیهن»:
ابولقاسم دلفی، دیپلمات ارشد سابق وزارت امورخارجه، روابط ایران و غرب بر سر مسئله برجام را تنشآلود توصیف کرده و معتقداست که در اسرع وقت باید به مسیری بازگشت که شرایط برای تغییر فراهم شود. او احیای برجام را تنها ابزار ایران برای تغییر در مناسبات تنشآلود بین ایران و غرب و بهبود وضعیت داخل میداند.
وزیر خارجه ایران حسین امیرعبداللهیان اعلام آمادگی کرده که بهزودی نشست بعدی وین برگزار شود. او از مواضع غیرسازنده کشورهای اروپایی در هفت،هشت هفته اخیر انتقاد کرده. با این حال گفته در همین هفتههای اخیر گفتوگوها با آمریکا در دستور کار بوده است. چرا این اظهارات با مواضع تند کشورهای غربی علیه ایران و مواضع مسئولان ارشد نظام در قبال مذاکره با آمریکا همخوانی ندارد؟ آیا با این وصف باید مواضع ضدایرانی کشورهای منطقه و صحبتها درباره بیفایده بودن مذاکره با آمریکا را در چارچوب سیاست چماق و هویج تحلیل کرد؟
اسم این بازی دیپلماسی است؛ کشور در 15 ماه گذشته و در دولت جدید برنامهای را شروع کرده که اسمش را مذاکره رفع تحریمها گذاشته و این پیام را داده که میخواهد مذاکره ادامه داشته باشد. مذاکرات در ماههای آخر دولت قبل در آستانه تمام شدن بود؛ همانطور که روحانی گفت، اگر مصوبه مجلس نبود، تفاهم انجام شده بود و طرفین قرار بود طبق توافق تعهداتشان را انجام بدهند و تحریمها مرحلهای رفع میشد و اتفاقی شبیه توافق 2015 و حتی بهتر اتفاق میافتاد. این دولت به هر دلیلی نخواست و مذاکرات را با این کیفیت شروع کرد.
عقبه این مذاکرات را هم نباید نادیده گرفت. همه اینها در دولت قبل برجام را فاجعه میدانستند، بنابراین مذاکرات را کسانی شروع کردند که اعتقادی به برجام نداشتند ولی در عالم دیپلماسی نمیتوانند بگویند برجام را پاره کنیم. در آخرین مرحله دولت ایران سه شرط را مطرح کرد؛ بسته شدن پرونده پادمانی ایران در آژانس، رفع همه تحریمها و تضمین عدم خروج مجدد آمریکا.
دیپلماسی وزارت خارجه جدید را باید اینطور تفسیر کرد؛ تمایل به ادامه مذاکره درحالیکه میداند شروطاش قابل اجرا نیست و میداند که طرف مقابل هم این را میداند. لذا این بدهبستان ادامه پیدا کرده و کار به جایی رسیده که غربیها میگویند مذاکرات در نقطه صفر است و هیچ امیدی به آن نیست. اما ما در چارچوب دیپلماسی جدید نمیتوانیم این را بگوییم.
نتیجه اینکه از ماه ژوئن تا الان دو قطعنامه از آژانس گرفتهایم. اولین قطعنامه زمانی صادر شد که مذاکرات متوقف شده بود و سفر گروسی به تهران نتیجه نداد. قطعنامه دوم هم دو هفته پیش صادر شد. هرچند فکر میکنم اروپاییها و آژانس یک مقدار عجله کردند و باید میگذاشتند گروسی اول به تهران بیاید و نتیجه مشخص میشد بعد قطعنامه میدادند، ولی از آنجایی که ما بسته شدن پرونده مکانهای سهگانه در آژانس را بهعنوان شرط مطرح کردیم، اینها فهمیدند ما یک نقطه ضعف یا یک نقاط کوری داریم. فرض آنها این است که یک اتفاقی دارد میافتد وگرنه چرا ما مدام اصرار میکنیم پرونده از دستور کار خارج شود؟ بنابراین قطعنامه را صادر کردند و به نوعی تهدید کردند که اگر ایران همکاری نکند، به شورای امنیت میرود.
پارلمان اروپا ارتباط مستقیم خود را با ایران «تا اطلاع ثانوی» قطع کرده است. هرچند ظاهرا مذاکرات برجام از این تصمیم مستثناست، اما در این شرایط چطور میشود از سه کشور اروپایی که تندترین مواضع را علیه ایران داشتهاند انتظار داشت که میانجی قابل اعتمادی در مذاکرات هستهای باشند؟
اوضاع داخلی ایران کمی متلاطم است. از بیرون گمان بر این است که اوضاع بهشدت بههمریخته است و دولت کنترل را از دست داده است. به ادعای غربیها، درگیریها در کشور مسلحانه شده و تعداد کشتهها به 400نفر رسیده است. از طرفی شورای حقوق بشر ما را بهعنوان وضعیت ویژه بررسی کرده و گروه حقیقتیاب برای ما تعیین میکند. این وضعیت هشداردهنده است. ما نباید از کنار تصمیمات شورای حقوق بشر بهسادگی عبور کنیم. پاسخ گروه حقیقتیاب را نباید فقط با بیانیه و اظهارات تند سخنگوی وزارت خارجه بدهیم. شورای حقوق بشر به عنوان یک رکن سازمان ملل به نوبه خود میتواند موضوع را به شورای امنیت ببرد و برای رفع این مشکل باید تدبیر دیگری اندیشید. بنابراین ما وضعیت خوبی نداریم.
ضمن اینکه یک هفته قبل از این مسائل، یک قطعنامه در مجمع عمومی حقوق بشر گرفتیم. فشارها علیه ایران در حال افزایش است. اروپاییها هم به ابتکار سه کشور در اعتراض به وضعیت داخلی ایران یکسری تحریمهای جدید وضع کردهاند. ما در مقابل چه کردیم؟ یکسری افراد اروپایی از جمله اعضای اتحادیه اروپا را در فهرست تحریم گذاشتیم. عکسالعمل پارلمان اروپا این بود که ارتباط پارلمان را با مقامات ایران قطع کرد. این تصمیم ابتدا ارتباطی به مذاکرات هستهای ندارد و فقط جنبه حقوق بشری دارد، اما مسیر به سمتی است که روابط اتحادیه با ایران تغییر کند. پارلمان اروپا همان پارلمانی است که در دولت قبل ابتکار افتتاح نمایندگی اتحادیه اروپا در تهران را تصویب کرد و این مسئولیت را به موگرینی داد که سفارت اتحادیه در تهران را افتتاح کند. بهرغم اینکه وزارت خارجه و دولت موافق بودند، نهادهای بالادستی ما در ایران با این تصمیم مخالفت کردند؛ با این استدلال که اگر نماینده اتحادیه به تهران بیاید، در مسائل حقوق بشری ما دخالت میکند. بودجه افتتاح دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا در ایران هم هنوز در پارلمان اروپا بلوکهشده و به قوت خود باقی مانده است.
یعنی اینکه سیاستهای ما، پارلمان اروپا را از آن نقطه به جایی رسانده که ارتباطش را با مقامات ما قطع میکند و گروههای سیاسی را مکلف میکند که با مقامات ما ارتباط نداشته باشند. جایگاه اتحادیه اروپا در افکار عمومی و نقش آن در تصویب سیاستهای کلی اروپا مهم است؛ لذا وقتی ارتباطاش با ما قطع میشود، زمزمه این مسئله که باید اتحادیه اروپا تغییراتی در روابطاش با ایران ایجاد کند به وجود میآید و این مقدماتی است برای اعمال فشارهای بیشتر علیه ایران.
اروپا از سال 2013 با ما درگیر مذاکرات هستهای است. برجام اولین توافق عدم اشاعه با یک کشور غیردارنده سلاح هستهایست. بنابراین اروپا به عنوام مبتکر این مذاکرات به این توافق اهمیت زیادی میدهد.
حالا که ایران تمایل زیادی به مذاکرات ندارد، فشارهای جانبی را زیاد کردهاند. این فشارها هر کدام دلایل خودش را دارد، ولی دلایل این فشارها این است که مذاکرات هستهای به نقطه خطرناکی رسیده و احتمال اینکه اوضاع وخیمتر شود وجود دارد.
توجه داشته باشیم که در انتخابات میاندورهای آمریکا، دموکراتها برخلاف پیشبینیها کنگره را از دست ندادند و در مجلس نمایندگان هم جمهوریخواهان اکثریت ضعیفی دارند. اروپاییها انتظار داشتند بعد از انتخابات آمریکا مذاکره را پیش ببرند.
چرا امیرعبداللهیان سیگنال آمادگی برای دور جدید مذاکرات وین میدهد؟ آیا این اظهارات به آن معنی است که ایران در حال چانهزنی است یا واقعا برجام به بنبست رسیده است؟
در داخل این گمان وجود دارد که وقتی میگوییم پیام با آمریکا رد و بدل میشود، یعنی چراغ سبزی برای ادامه مذاکره نشان دادهایم در حالیکه با توجه به وضعیت ما در یک سال اخیر بهویژه عضویت در شانگهای و نزدیکی به روسیه و چین، نشان میدهد نباید امیدی به مذاکرات داشت.
بنابراین آنچه در داخل از جانب وزیر خارجه و بقیه مقامات گفته میشود با هدف تاثیرگذاری بر روند تحولات است اما نباید غافل شویم که افزایش فشار علیه ایران طراحی شده و این مسیر هم ادامه دارد.
در روزهای اخیر رسما گفته شد مذاکره با آمریکا بیفایده است و مشکلی را حل نمیکند، چون آمریکاییها به تعهداتشان پایبند نیستند و فقط از مردم ایران باج میخواهند. آیا این اظهارات بهمعنی به بنبست رسیدن مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا برای احیای برجام است؟
آنچه در مورد مذاکره با آمریکا گفته میشود الزاما مربوط به مذاکرات هستهای نیست. وزارت خارجه مسئول مذاکرات هستهای است. آنچه مقامات بالادستی کشور در مورد مذاکره با آمریکا میگویند، مربوط به مذاکرات اصولی ما با آمریکاست که یکی از موضوعات آن هم، بحث هستهای است.
همین الان بحث مربوط به دوتابعیتیها بین ایران و آمریکا در حال مذاکره است. فکر میکنید چرا وزیر خارجه عمان به ایران سفر کرده؟ ما برای چه با قطریها کار میکنیم؟ اینکه وزیر خارجه میگوید پیامها دارد رد و بدل میشود درست است، اما موضوعاش مختلف است. یکی از موضوعات بحث دوتابعیتیهاست. حتی امانوئل مکرون بعد از اینکه با آن چهار خانم دیدار کرد، مصاحبهای انجام داد و سعی کرد تبعات آن ملاقاتاش را کمرنگ کند. او در افتتاحیه گروه 20 گفت، من هم به مردم ایران و هم مقامات ایران احترام میگذارم و به اتباع فرانسوی در ایران بیمهری میشود و بیایید گذشته را فراموش کنیم و شروع به همکاری کنیم. بنابراین مسئله زندانیان اتباع غربی در ایران مشکل بزرگی است. یکی از موضوعات مذاکره ما با غرب و آمریکا بحث دوتابعیتیهاست.
ضمن اینکه در موضوع هستهای ما مستقیم با آمریکا مذاکره نمیکنیم درحالیکه در موضوعات دیگر بعضا ما گفتوگوی مستقیم هم داریم. زمانی که راجع به مذاکره با آمریکا حرف میزنند، یک کلیت را در نظر میگیرند و اگرچه مذاکرات هستهای قبلی را مورد انتقاد قرار میدهند، اما در بحث هستهای اخیر خیلی ورود نمیکنند.
یعنی به نظر شما منظور از مذاکرات مربوط به تبادل زندانی با آمریکا بوده است؟
قرار بود در ازای این دو نفری که اخیرا آزاد شدند، یک اتفاقاتی در حسابهای بانکی بلوکهشده ما در خارج بیفتد و رقمهایی آزاد شود، ولی این روند متوقف شد. بنابراین مسئله مذاکره با آمریکا، صرفا پرونده هستهای نیست. روابط ما و آمریکا صرفا هستهای نیست و مذاکرات دیگری هم هست که در حال انجام است. مثلا ناوهای آمریکایی و حضور آمریکا در خلیجفارس و مسئله آتشبس در یمن هم بخشی از مذاکرات ایران و آمریکا هستند. آمار و ارقام حضور قایقهای بیسرنشین و کنترل از راه دور در خلیجفارس خیلی عجیب است. حضور آمریکاییها در منطقه حسابی تقویت شده است. اخباری در مورد مشکلاتی که برای برخی نفتکشها در منطقه ایجاد شده و اینکه گفتهاند این نفتکش برای اسرائیلیها بوده، همه موضوعاتی است که ما و آمریکاییها در منطقه بر سر آن مذاکره میکنیم و درگیر آن هستیم.
آیا امیدی به احیای برجام هست؟ اگر برجام احیا نشود، گزینه جایگزین ایران چیست؟
طی یک سال اخیر دولت سعی کرده بگوید زندگی مردم را به برجام گره نمیزند و برجام مسیر خودش را میرود و زندگی مردم مسیر خودش را. اما عملا ارزیابی وضعیت عمومی اقتصاد کشور طی یک سال گذشته در حوزه ارز و سکه و افزایش قیمتها و تورم و گرانی نشان میدهد واقعیت چیست. بنابراین تحریمها همچنان روی کشور سایه انداخته است. درست است که ما داریم نفت میفروشیم، اما سطح فروش مشخص است. آنچه آمریکا و غرب با چین یا هند توافق کرده، چیزی زیر یک میلیون بشکه نفت در روز است، آن هم نه با قیمت بازار.
بنابراین نتایج عدم احیای برجام مشخص است. تجربه اداره کشور بدون رفع تحریمها نشان میدهد که راهحلی غیر از برگشت به برجام نیست. ما راهحل دیگری جز بازگشت به برجام و ادامه مذاکرات با دو هدف نداریم؛ یک، تغییر شرایط داخلی از نظر اقتصادی و مالی و دو، تاثیرگذاری در پروندههایی که در عرصه بینالملل برای افزایش فشار علیه ایران تدارک دیده شده است. مسیرهای دیگر هیچ نتیجهای ندارد و اوضاع طبیعتا بهتر نخواهد شد.
در یک سالونیم گذشته سعی کردیم بدون توسل به مذاکرات هستهای زندگی کنیم و نتیجهاش این شد که الان داریم میبینیم. بنابراین ذهن باز میگوید برگردیم به مسیری که میتواند این شرایط را تغییر دهد. غیر از برجام چیزی در دست نداریم، اما همه اینها به شرطی است که دیر نشده باشد. اگر برداشت جامعه بینالمللی این باشد که گزینه بازگشت به برجام را خط بزند، کار از کار خواهد گذشت. هنوز به آن نقطه نرسیدهایم، بنابراین برای حفظ منافع ملی، برجام دریچهای است که حداقل امتیاز را به ما میدهد.