| کد مطلب: ۲۶۴۱

در میـانـه تنش

در میـانـه تنش

فضای روابط غرب و ایران از مذاکره بر سر احیای برجام به سمت تنش کامل پیش می‌رود

فضای روابط غرب و ایران از مذاکره بر سر احیای برجام به سمت تنش کامل پیش می‌رود

اواسط تابستان امسال بود که موضوع مذاکرات هسته‌ای بر سر احیای برجام به گام‌های پایانی خود نزدیک شد. اتحادیه اروپا یک متن را به اسم متن نهایی توسط جوزپ بورل به طرف ایرانی و آمریکا ارائه و اعلام کرد که از نظر اتحادیه این متن نهایی توافق احیای برجام است و منتظر است که ایران و آمریکا به این طرح پاسخ دهند. ایران پاسخ خود را با برخی ملاحظات اعلام کرد که در ابتدا از سوی جوزپ بورل با عنوان «پاسخی معقول» توصیف شد. بعد از چند روز آمریکایی‌ها پاسخ‌شان را اعلام کردند که جوزپ بورل از این پاسخ هم به‌عنوان «پاسخی معقول» یاد کرد. در آن زمان تصور می‌شد که متن توافق نهایی با یکی دو دور مذاکره دیگر به سرانجامی خواهد رسید. اما صدای برخی در داخل بلند شد که «عجله نکنید. اروپا با زمستانی سخت مواجه است و اگر کمی صبر کنید اروپا و آمریکا مجبور خواهند شد امتیازات بیشتری بدهند». در گیرودار چنین تحلیل‌هایی اعتراضات و ناآرامی‌های پس از مرگ مهسا امینی آغاز شد و دستور مذاکره هسته‌ای به طور کلی از اولویت آمریکا و اروپا خارج شد. در عوض این کشورها به‌اعمال فشارهای گوناگون بر ایران از طریق اعمال تحریم‌های حقوق بشری، دیدار با اپوزیسیون خارج از ایران، بیان اظهارات تند به صورت علنی و صدور بیانیه‌های تهدید‌آمیز علیه ایران پرداختند. در ادامه ماجرا، تنها تحول در زمینه پرونده هسته‌ای ایران این بود که شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با صدور قطعنامه پیشنهادی کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، از ایران خواستند با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در تحقیقات خود همکاری بیشتری بکند. این سومین قطعنامه‌ای بوده که ایران از زمان خروج آمریکا از برجام از شورای حکام آژانس دریافت کرده است.
در سوی دیگر ماجرا مانور آمریکا و کشورهای اروپایی بر سر همکاری پهپادی ایران و روسیه مزید بر علت شده است. اروپایی‌ها با توجه به ذهنیتی تاریخی که از روسیه در سال‌های جنگ دارند، این همکاری ایران با روسیه را در میانه حمله روسیه به اوکراین، به عنوان قرار گرفتن ایران در جبهه روسیه معنا کردند و فشارهایی نیز از این جهت بر ایران وارد کردند. حالا سخن از این است که ایران قطعنامه سازمان ملل و تحریم‌های تسلیحاتی را نقض کرده است. حتی برخی از کشورهای اروپایی بحث نقش قطعنامه 2231 را مطرح کرده و از احتمال فعال شدن مکانیزم ماشه سخن به میان آوردند.
به ناگاه و در ظرف کمتر از دو ماه، اتمسفر مذاکرات هسته‌ای که زمانی معطوف به حل مشکل و احیای برجام بود، به اتمسفر تنش و فشار بر ایران تغییر کرد. در این میان، متغیرهای دیگری نیز به‌وقوع پیوست. نخست، انتخابات سراسری اسرائیل برگزار شد و بنیامین‌ نتانیاهو با آن مواضع تندش در خصوص برجام بار دیگر به قدرت رسید. در همان ابتدای کار اولویت سیاست‌خارجی دولت‌اش را ممانعت از احیای برجام اعلام کرد. در آمریکا نیز انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا برگزار شد و جمهوری‌خواهان توانستند در این انتخابات کنترل اکثریت سنا را به دست بگیرند. این دو متغیر به نوبه خود بر جو تنش حول و حوش مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب افزودند.
در چنین شرایطی، حتی خوش‌بین‌ترین تحلیل‌گران نیز احتمال آغاز دوباره مذاکرات هسته‌ای درباره احیای برجام را امری بعید می‌دانند. از نقطه‌نظر اروپایی‌ها دو مانع بزرگ بر سر راه آغاز دوباره مذاکرات است. نخستین مانع، همکاری دفاعی ایران و روسیه است. درست یا غلط، اروپایی‌ها به این موضوع بسیار حساس هستند. در زمانی که تمام غرب به صورت یکصدا در برابر تهاجم روسیه به اوکراین متحد شده‌اند و زمانی که حتی چین نیز به عنوان متحد روسیه حاضر نشده کمک تسلیحاتی به روسیه داشته باشد، فروش پهپاد از سوی ایران به روسیه که اصل آن توسط حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران تائید شده، پارامتری مهم در شیوه تحلیل کشورهای اروپایی از نیات و قصد ایران- فارغ از صحت و سقم تحلیل اروپا- است. وقتی این پارامتر در کنار پارامتر ناآرامی‌های داخلی قرار می‌گیرد، اروپایی‌ها نشان دادند، نسبت به حرکت براساس تحلیل‌های تند و رادیکال، بی‌تمایل نیستند. واکنش‌های دیپلماتیک اتحادیه اروپا در دو ماهه اخیر بسیار تند بوده است. از سوی دیگر مقامات کشورهای اروپایی در عرصه دیپلماسی عمومی و کار روی افکار عمومی، اقداماتی حداکثری به نمایش گذاشتند؛ دیدار امانوئل مکرون با چهره‌هایی نظیر مسیح علی‌نژاد و دعوت از چهره‌های اپوزیسیون خارج از کشور برای سخنرانی در پارلمان‌های کشورهای اروپایی یا سخنرانی مریم رجوی، سرکرده گروهک مجاهدین خلق در جمع برای نمایندگان پارلمان کانادا از این دست رفتارهای تند است. در چنین شرایطی که اروپا افکار عمومی خود را به‌شدت و حدت علیه ایران بسیج کرده‌است، بازگشت به میز مذاکره با ایران در این بازه زمانی خاص، به لحاظ تاثیر افکار عمومی برای اروپا ممکن
نخواهد بود.
از سوی دیگر شاهد تغییر بسیار محسوسی در تحلیل‌های اصحاب رسانه و تحلیل‌گران خارجی در خصوص ایران هستیم. تا پیش از رخدادهای اخیر در ایران، تحلیل‌گران غربی در تحلیل‌های خود اغلب به موضوع احیای برجام، به‌عنوان یکی از مهمترین موضوعات و اولویت‌های دیپلماتیک در روابط ایران و غرب می‌پرداختند و هر کدام به شکلی راه‌کارهایی برای حل‌وفصل اختلاف و احیای برجام ارائه می‌کردند. اما طی هفته‌های اخیر که یادداشت‌ها و تحلیل‌هایی در رسانه‌های آمریکایی و اروپایی درباره ایران منتشر می‌شوند، از دو ویژگی جدید برخوردار شده‌اند. نخست اینکه نویسندگانی که دیدگاه‌های تند و جنگ‌طلبانه درباره ایران دارند و به‌وضوح مخالف احیای برجام هستند، در این روزنامه‌ها و رسانه‌ها بیشتر مجال نوشتن و گفت‌وگو یافته‌اند. نویسندگان میانه‌روتر به واسطه جو غالب ضدایرانی که بر افکار عمومی غرب مستولی شده، دیگر مجالی برای بیان نظرات‌شان پیدا نمی‌کنند و در عوض نویسندگان و تحلیل‌گران وابسته به لابی‌های اسرائیلی و بنگاه‌های تضارب افکار نئومحافظه‌کار فضای بیشتری برای بیان نظرات‌شان یافته‌اند. زمانی تحلیل‌گرانی نظیر دیوید آرون میلر در اهمیت احیای برجام در دولت بایدن می‌نوشتند اما حالا فضا، فضای جولان تحلیل‌گران تندرویی نظیر دیوید آلبرایت و مارک دوبوویتز که چهره‌هایی نزدیک به لابی‌های اسرائیلی هستند فراهم شده است. در چنین شرایطی پاسخ به این سوال که آیا دو طرف راهی برای خروج از این گرداب تنش می‌یابند یا خیر، بسیار دشوار است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی