| کد مطلب: ۱۱۹۰

گفت‌وگوهای تمدن‌هاایده‌‌ای مرده یا نیازی راهبردی

گفت‌وگوهای تمدن‌هاایده‌‌ای مرده یا نیازی راهبردی

طرح «گفت‌وگوی تمدن‌ها» که توسط رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب ایران، سیدمحمدخاتمی در سطح جهانی مطرح شد، بیش از هرچیز ریشه در پایان جنگ سرد داشت. پس از فروپاشی شوروی، نگرش

طرح «گفت‌وگوی تمدن‌ها» که توسط رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب ایران، سیدمحمدخاتمی در سطح جهانی مطرح شد، بیش از هرچیز ریشه در پایان جنگ سرد داشت. پس از فروپاشی شوروی، نگرش‌های سیاسی مختلفی در جهان غرب حاکم شد.

فرانسیس فوکویاما با خوش‌بینی شرقی‌اش در کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان»، از پایان تاریخ و پیروزی گفتمان «لیبرال دموکراسی» در جهان سیاست سخن گفت. خوش‌بینی و جشنی که البته خیلی زود از سوی خود فوکویاما بدل به یأس و ناامیدی شد و آثار جدید این متفکر (کتاب هویت)، خود گواهی بر این ناامیدی و عدم‌انسجام در لیبرال دموکراسی‌های معاصر است. با این حال، از همان زمان که فوکویاما نگرش‌های خوش‌بینانه خود را مطرح کرد، به موازات آن نگرش‌های بدبینانه‌ای نیز وجود داشت که از «بحران هویت» در سیاست خارجی ایالات‌متحده پس از جنگ سرد سخن به‌میان می‌آوردند. یکی از این نگرش‌های بدبینانه یا شاید بهتر بگوییم واقع‌بینانه از جهان سیاست، توسط ساموئل هانتینگتون، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد مطرح شد. او واضع اصلی «نظریه برخورد تمدن‌ها» شد و این ایده را ابتدا در سال ۱۹۹۲میلادی در یک سخنرانی عمومی، سپس در آثار قلمی خود منتشر کرد. ایده هانتینگتون بسیار صریح و روشن بود. او برخورد تمدن‌ها را ویژگی اصلی زندگی بشری و یک سرمشق جدی برای فهم منازعات سیاسی و بین‌المللی در دوران بعد از جنگ سرد و حتی آغاز هزاره‌سوم می‌دانست. این نظریه‌پرداز برجسته با برشمردن تمدن‌های مختلف، نزاع آتی را نزاعی تمدنی و بیش از همه میان دو تمدن غربی و اسلامی می‌دانست. هانتینگتون بر این باور بود که سرنوشت و آینده بشریت را فرماندهان نظامی در میان انبوهی از نزاع‌های سیاسی و نظامی رقم خواهند زد. اما این ایده‌ هانتینگتون به‌رغم تمام بلواهای سیاسی‌ای که برپا کرد، بی‌پاسخ نماند. یکی از مهم‌ترین واکنش‌ها به ایده او توسط ریاست‌جمهوری صلح‌طلب ایران یعنی سیدمحمد خاتمی باعنوان «گفت‌وگوی تمدن‌ها» مطرح شد. خاتمی به‌صراحت بیان داشت که نظریه‌ او قبل از هرچیز واکنشی به نظریه «برخورد تمدن‌ها» است. به‌نظر می‌رسد ایده خاتمی نتیجه منطقی سیاست خارجی بازی بود که او در آن سال‌ها در پیش گرفته بود. بنابراین، این نظریه تنها در ساحت نظر و تئوری باقی نماند و رفته‌رفته در دولت خاتمی به‌عنوان یک دکترین سیاسی در دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی دولت به‌کار گرفته شد. ایده‌ای که منجر به بهبود روابط خارجی و دیپلماتیک ایران شد و در نهادها و جوامع بین‌المللی نیز مورد استقبال فراوانی قرار گرفت. گفت‌وگوها و نهادسازی‌های مختلفی در خارج و داخل ایران پیرامون آن شکل گرفت. سازمان ملل‌متحد در بیانیه‌ای، سال ۲۰۰۱ را «سال گفت‌وگوی تمدن‌ها» نام نهاد و این موضوع در آن مقطع برای دستگاه دیپلماسی ایران یک پیروزی درخشان محسوب می‌شد. در ایران نیز ایده خاتمی نه‌تنها در تقویم رسمی کشور گنجانده شد و نه‌تنها آثار قلمی فراوانی درخصوص آن نگارش شد، بلکه فراتر از آن، دولت «مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها» را برای هماهنگی درخصوص فعالیت‌های مربوط به گفت‌وگوی تمدن‌ها تاسیس کرد. اما به‌راستی محتوای این ایده چه بود که در آن روزگار کانون توجهات سیاسی را به شکل وسیعی به خود معطوف کرده بود؟ در پاسخ، خاتمی در کتاب «گفت‌وگوی تمدن‌ها» بیان می‌دارد، «گفت‌وگوی تمدن‌ها می‌خواهد پایان زندگی سرشار از تبعیض، دورویی، جنگ و ویرانی را اعلام کند و راه تازه‌ای در زندگی بشر آغاز کند؛ راهی که باید با همت و تلاش نسل‌نو به صلح و آشتی بینجامد. زندگی مطلوب، زندگی خالی از دروغ، تزویر، زور و تبعیض است و این خواسته فطرت آدمی است. «گفت‌وگوی تمدن‌ها» درواقع آغاز راه شکوفایی فطرت انسانی است، انسان ذاتا عدالت‌خواه و زیباپسند است». درواقع خاتمی با طرح چنین نگرشی در تلاش بود تا اولا تصویری متفاوت و دیگرگونه از اسلام و نظام جمهوری اسلامی برای جهانیان به تصویر بکشد، ثانیا جامعه جهانی را به‌جای کشمکش و منازعه به صلح و آشتی دعوت کند. سخن درخصوص محتوای ایده‌ خاتمی فراوان است، اما پایان سخن می‌تواند ناظر بر این پرسش راهبردی باشد که آیا «گفت‌وگوهای تمدن‌ها»، یک ایده‌ مرده است یا یک نیاز ضروری در جهان خشونت‌بار امروز است؟ در پاسخ، نگارنده بر این باور است که جهان امروز بشری را سراسر خشونت و بی‌رحمی فراگرفته است. جهان امروز ما، جهانی است که به تعبیر برخی متفکران، شرورهایی چون خشونت، تروریسم، نژادپرستی، بیگانه‌هراسی، نابرابری و... آن را به چالش کشیده‌اند. چه کسی است که تلخی‌ها، توحش، سبعیت و وحشی‌گری نیروهای موسوم به «داعش» را در عراق، سوریه و مناطق دیگر جهان از یاد برده باشد. درنتیجه دیدگاه‌ها و تاکتیک‌های مختلفی توسط متفکران و استراتژیست‌های بین‌المللی برای برون‌رفت از این وضعیت خطرناک تجویز شده است. اما هرچه هست، به‌زعم نویسنده این سطور، راه رهایی از این وضعیت بغرنج نه برخورد تمدن‌ها و سیطره نظامیان و سرهنگ‌ها، بلکه گفت‌وگوی عالمانه و عاقلانه میان تمدن‌ها و فرهنگ‌های مختلف در سطح جهانی است. جایی که هم اعضای عادی و عامه مردم، هم نخبگان سیاسی و فرهنگی با هم می‌توانند گفت‌وگو کنند تا سرنوشت، امید و همگرایی بشریت را از دست نظامیان خارج کرده و آن را به مراقبت روزمره میان همگان واگذار کنند. به سخن دیگر، به‌جای آن‌که در کسوت نمایندگانی باشیم از تمدن‌ها، سنت‌ها، اعتقادات مذهبی، سیاست‌مداران یا قومیت‌های بیگانه با هم، فرآیندهایی را در سطح جهانی شکل دهیم که همه ما در آن مشارکت جمعی داریم. البته که گفت‌وگوی میان تمدن‌ها و فرهنگ‌ها در جهان امروز به لوازم و ابزارهایی نیز نیاز دارد، از یک‌طرف جامعه جهانی باید ضرورت گفت‌وگوهای میان‌فرهنگی را بپذیرد و سلطه‌گری قدرت‌های بزرگ کاهش یابد، از طرف‌دیگر ما نیز با گفت‌وگو، مسائل خود را در صحنه سیاست داخلی حل‌وفصل کنیم تا بتوانیم به گفت‌وگوی قدرتمند و عزتمند با دیگران در عرصه سیاست خارجی بنشینیم.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی