| کد مطلب: ۴۰۲۴

برای اندوه عروس فرهنگی تهران

برای اندوه عروس فرهنگی تهران

مطمئنا این جمله را شنیده‌اید که تئاتر شهر، عروس فرهنگی تهران است. این بنای تاریخی، زیبا و ماندگار از زمان شکل‌گیری در سال 1351 به‌سرعت، به‌عنوان ساختمانی مولد م

naeemi hamidreza

حمیدرضا نعیمی

کارگردان و بازیگر شناخته‌شده تئاتر

مطمئنا این جمله را شنیده‌اید که تئاتر شهر، عروس فرهنگی تهران است. این بنای تاریخی، زیبا و ماندگار از زمان شکل‌گیری در سال 1351 به‌سرعت، به‌عنوان ساختمانی مولد مورد توجه اهالی تئاتر قرار گرفت و جای خود را در تئاتر ایران، گشود. تشخص این مجموعه فرهنگی‌وهنری از همان نخستین روزها، موجب شد قشری از فرهنگ‌دوستان و اهالی اندیشه به آن به چشم پاتوقِ خود بنگرند؛ پاتوقی که می‌توانستند اجراهایی از بهترین نمایشنامه‌های دنیا را با حضور بهترین کارگردانان و بازیگران ایرانی در آن ببینند. هرچند انتظار می‌رفت در طول دوران طولانی بعد از انقلاب 57، شهر بزرگ تهران و سراسر ایران، حداقل صاحب چندین مجموعه دیگر چون تئاتر شهر شوند، اما افسوس از یک تئاتر شهر دیگر که به این شهر و کشور اضافه شود. ظاهرا قرار بود از مجموعه تئاتر شهر به شکلی جدی مراقبت شود هرچند به واسطه مدیریت مدیران ناآگاه، چنین اتفاقی رخ نداد و هربار به اسم «بازسازی» شاهد فرود آمدن ضرباتی بر پیکر این ساختمان بودیم. کسانی که هیچ شناختی از مهندسی بناهای نمایشی نداشتند و نمی‌دانستند که یکی از پیچیده‌ترین معماری‌های جهان، معماری سالن‌های تئاتر است و برای همین، اجازه دادند این بازسازی به هر شیوه‌ای که مهندسین ناظر می‌خواهند، پیش رود. به همین سبب بود که این مجموعه روزبه‌روز از آنچه در روز نخست بود فاصله گرفت. آنچه در کنار همه این موارد، اهالی تئاتر را آزرده‌خاطر کرد، نبودِ امنیت به واسطه آنچه در پارک دانشجو می‌گذشت و حضور دستفروشان در چهارراه ولیعصر بود؛ اتفاقاتی که چهره تئاتر شهر را مخدوش کرد و موجب شد بسیاری از تماشاگران پانگذاشتن به این مکان را به حضور در آن، ترجیح دهند. این همه، روزبه‌روز بر نگرانی‌های اهالی تئاتر افزوده و می‌افزاید و این در حالی است که مدیریت شهری تهران تا به امروز هیچ کار مثمرثمری برای نجات ساختمان تئاتر شهر از این مهلکه انجام نداده است.
از زمانی که به‌عنوان دانشجو در تهران حضور پیدا کردم، یکی از آرزوهایم اجرای تئاتر در تئاتر شهر بود. تئاتر شهری که بهترین تئاترهای زندگی‌ام را در آن دیده بودم. خاطره‌انگیزترین نمایشی که در این دوران در تئاتر شهر دیدم، اجرای بی‌نظیر سیاوش طهمورث با نمایش «معرکه‌درمعرکه» بود. در کنار آن می‌توانم از «ماهان کوشیار» به کارگردانی ایرج راد یاد کنم. این اتفاق تا دوران موسوم به اصلاحات ادامه داشت؛ دورانی که تعداد اجراهای اندک به اجراهای بسیار، تغییر وضعیت داد. در این زمان تئاتر شهر چنان رونقی یافته بود که می‌توانستید انتخاب کنید و تصمیم بگیرید که آیا می‌خواهید به تماشای نمایشی کمدی بنشینید یا اثری تاریخی ببینید، در عین حال گزینه‌هایی برای تماشای نمایش ملودرام، سیاسی و... نیز در اختیار داشتید. در این دوران، مدیریت حسین پاکدل بود که موجب شد تئاتر شهر رونق بسیار یابد به‌گونه‌ای که اجرای تئاتر حتی از لحاظ اقتصادی نیز سودآور شود. در این دوران جوانان بسیاری این فرصت را یافتند تا به کسب تجربه در حرفه‌ای‌ترین مجموعه نمایشی کشور بپردازند و چه‌بسا آثاری بسیار ارزشمند را روی صحنه ببرند. تئاتر شهر تنها یک مکان برای اجرای نمایش نیست و همه آنچه بر آن گذشته موجب تبدیل‌اش به یک میراث فرهنگی شده است. این تبدیل شدن به میراث فرهنگی، از بابت نام‌هایی است که دیگر در بین ما نیستند اما تئاترمان مدیون آنهاست. متاسفانه ما هیچ‌گاه مانند کشورهای اروپایی یا مانند آمریکا و حتی برخی کشورهای آسیایی، به درکی از ارزشمندی این میراث فرهنگی نرسیدیم. تئاتر شهر ما به‌عنوان یک سالن مولد در بزنگاه‌هایی چون شیوع ویروس کرونا، نتوانست از پس تامین نیاز مخاطب برآید و به ناچار تن به تعطیلی داد بی‌آنکه گزینه دیگری پیش رو داشته باشد و این در حالی بود که به‌عنوان مثال تئاتر برادوی به انتشار فیلم آثاری که در طول سالیان سال روی صحنه‌اش رفته بود در پلتفرم‌های تصویری پرداخت و این‌گونه راهی برای ادامه حیات اقتصادی خود در آن دوران فراموش‌نشدنی یافت. هنگامی که مدیران ما به واسطه سیاست‌هایی از پیش مشخص انتخاب می‌شوند، بی‌برنامگی به اصلی‌ترین ویژگی دوران مدیریت‌شان تبدیل می‌شود. این در حالی است که معتقدم در تمام این سال‌ها، کارکنان مجموعه تئاتر شهر، در تمام واحدها، با سخت‌کوشی و دلسوزی یاری‌گر گروه‌های نمایشی بودند. هرچند امکانات سخت‌افزاری‌شان بسیار فرسوده و ناکارآمد بوده و موجب ایجاد اختلالاتی در اجرای نمایش‌ها می‌شود.
هر مجموعه تئاتری، نیازمند ردیف بودجه‌ای بالاست تا مدیرانش بتوانند به روزآمدکردن امکانات آن بپردازند؛ اتفاقی که متاسفانه تا به امروز برای تئاتر شهر رخ نداده است. ضمن اینکه مدیران این مجموعه نیز هیچ‌گاه حوزه اختیاراتی آن‌چنانی نداشته‌اند و همواره به آنها به چشم کارمندانی نگاه شده است که برای دریافت مبلغ ناچیز تنخواه ناچار به انجام نامه‌نگاری‌های بسیارند. یکی از بزرگترین خسران‌هایی که نه‌تنها تئاتر شهر که تالار وحدت، تالار سنگلج، تالار هنر و در مجموع، تمام تالارهای تحت نظر اداره‌کل هنرهای نمایشی متحمل شدند به دوران مدیریت حسین پارسایی برمی‌گردد؛ دورانی که او و مشاورانش به این نتیجه رسیدند که واحدهای ساخت‌وساز دکور، نجاری، آهنگری، دوخت‌ودوز و... را تعطیل کنند. این فاجعه‌بارترین اتفاقی بود که می‌توانست در تئاتر ایران رخ دهد و بزرگترین ضربه‌ای بود که می‌شد بر پیکره نمایش ایران وارد آورد. شما در هیچ کجای جهان تئاتری را سراغ ندارید، جز تئاترهایی کوچک در فرانسه، که شامل این کارگاه‌های ساخت‌وساز نباشند. در روزگاری که ما شروع به تولید تئاتر کردیم، بزرگترین کمک حال‌مان برای مدیریت هزینه‌ها و استفاده از بهترین امکانات، همین استادکاران مجربی بودند که در کارگاه‌های ساخت‌وساز کار می‌کردند. این کارگاه‌ها، به هر دلیلی که از نظر من اصلا قابل قبول نیست، در آن زمان به‌راحتی تعطیل و آن استادکاران به‌راحتی بازخرید و خانه‌نشین شدند. مجموع این اتفاقات موجب شد گروه‌های تئاتری حتی برای یک تعمیرات ساده، ناچار به نامه‌نگاری و دست به دامن کسانی از بیرون مجموعه شوند. کسانی که معنای کار در تئاتر شهر را نمی‌دانند و در سالن‌های آن، به‌راحتی به جوشکاری و... می‌پردازند. تئاتر شهر ما مظلوم است و هر بلایی که گمان کنید بر سر آن آمده است. اگرچه همچنان پابرجاست. از جمله این بلایا می‌توان به گذر مترو از زیر آن و ساخت‌وسازهایی چون مجتمعی فرهنگی- مذهبی به‌جای پارکینگ آن اشاره کرد. مشکلات تئاتر شهر بسیار زیاد است و برای رفع آنها، نیازمند مدیریتی قدرتمند با پشتیبانی کامل از سوی وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی هستیم تا شاید تئاتر شهر بار دیگر تئاتر شهر شود. خوشحالم که بهترین اتفاقات زندگی‌ام در تئاتر شهر رخ داده است. هنگامی که حضور در نمایش‌هایی چون «دختری با شنل ارغوانی»، «آژاکس»، «داستان‌های کارول»، «شاه‌لیر»، «مکبث»، «فاوست»، «درخشش در ساعت مقرر»، «خیال» و.... را به یاد می‌آورم به خود می‌گویم تئاتر شهر نه خانه دومم که همه چیز من است. تئاتر شهر جوانی من و نشانی از تمام روزهایی است که در آن با عشق به اجرای تئاتر پرداختم. امیدوارم به شرط حیات، این فرصت باز هم برایم فراهم شود تا در این مجموعه درخشان و پرافتخار به اجرای تئاتر بپردازم، هرچند ناچاریم بپذیریم که تئاتر شهر، دیگر تئاتر شهر، پرخون، پرنفس و جاندارِ سابق نیست. خاطرات من از این مجموعه به‌عنوان نویسنده، کارگردان و بازیگر بی‌شمار است؛ خاطراتی که بیان‌شان مجالی دیگر می‌طلبد. با وجود آنکه این روزها نه حال مردمان و به‌تبع، نه حال تئاترمان خوب نیست، امیدوارم تئاتر شهر، مجدد به جایی برای خلق اندیشه و گردهم آمدن بزرگان تئاتر تبدیل شود. دل‌مان برای تئاتر شهری که عروس فرهنگی تهران و قلب تپنده تئاتر ایران بود، تنگ شده است و امیدوارم گشایشی در وضعیت موجود رخ دهد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی