پیامبر ما یا پیامبر آنها مساله این است
داستان به همان مقدار که ساده و بسیط و روشن است، پیچیده، گنگ و مبهم میتواند باشد. شاید بهتر است به کمی قبلتر برگردیم. به اینکه فلسفه و حکمت قوانینی که قرار است
داستان به همان مقدار که ساده و بسیط و روشن است، پیچیده، گنگ و مبهم میتواند باشد. شاید بهتر است به کمی قبلتر برگردیم. به اینکه فلسفه و حکمت قوانینی که قرار است در حوزه فرهنگ تدوین و تنظیم شده، به شورا رفته، ثبت شوند و در انتها ابلاغ شده و به اجرا درآیند، چیست؟
جوابش هم از فرط تکرارکلیشهای و دمدستی شده، ساده است؛ قرار است این قوانین به ارتقا و تعالی فرهنگی جامعه کمک کنند. حال اگر در روشنایی روز مشخص شود این قانون خراب و بیفایده است، حتی معلوم شود نتایجش معکوس است و جای ارتقای فرهنگعمومی به انهدام آن منجر شده و میشود، چه باید کرد؟ باز هم خوشبختانه یا متاسفانه، پاسخش ساده است؛ باید منحل شده یا تغییر کند بهسمت اصلاح.
حال ممکن است کسی در صغرای این قاعده اشکال کند که اتفاقا این قوانین و محدودیتهای قرون وسطایی باعث رشد و پویایی معنوی، دینی و فرهنگی جامعه شده است که در این صورت حرفی نمیماند و خدانگهدارتان.
اما بحث اصلی چیز دیگری است، نکتهای که از پس این مقدمه قرار بود به آن بپردازیم این است که اگر قرار باشد منشا، مبدأ و بهانه تشکیل و ایجاد حکومت و ساختار دینی و اسلامی را بهشخصیتی منتسب کنیم، آن شخص کسی نبود و نیست جز حضرترسول (درود خدا بر او و خاندانش). حال بیایید یک ماشینزمان دست بگیریم، نه که ما به 14قرن پیشتر برویم، بلکه کاری ویژهتر کنیم؛ حضرترسول را به اکنون بیاوریم. تصورش که محال نیست. جدا از آنکه باتوجه به باور شیعی، آنها حاضر و ناظر ما هستند، دعایمان میکنند، غممان را میخورند و حتی دلشان برای ما تنگ میشود. برگردیم به ماشینزمان:
یا رسولالله، به این وضعیت نگاه کنید. این چیزی بود که شما برای آن آمدید؟
«من مبعوث شدم تا فضایل اخلاقی را کامل و تمام کنم.»
ای کسی که غصه بندههای گنهکار را میخوری و از رفتن آبروی همان فرد خطاکار بیتاب میشوی، با فرزندان این امت و جامعهات - ولو خطاکار - چه میکنی؟ چنین میکنی که با آنها میکنند؟
بگذارید یک نکته را بگویم؛ «سهویژگی را اگر کسی نداشت نه از/با من است، نه خدای من: بردباری، خوشخلقی و پارسایی.» پس اینها نه با مناند، نه از من.
آخر اینها میگویند سیره و سنت شما را جاری میکنند؟
«به تو بگویم اخلاق کدامتان به من شبیهتر است؟»
بله. بله. حتما.
«آنی که از همه شما خوشخوتر، بردبارتر، نیکوکارتر و منصفتر باشد.» اگر چنین هستند که راست میگویند وگرنه نامم را یدک میکشند، بینشانم.
حالا که اینجا هستید، بفرمایید ما باید چه کنیم و در آخر چه میشود؟
در این لحظه صدایی شبیه صاعقه یا نفخصور از درون ماشینزمان بلند میشود و حضرترسول از نظر ما که داشتیم سوال میکردیم، ناپدید میشوند. عین فیلمهای اصغر فرهادی که پایان را باز و مخاطب را بلاتکلیف ول میکند بهامان خدا. اینک شاید فکر کنیم بیسروصاحب و گمشدهایم؛ لیک نه اینجا سالن سینماست، نه کارگردانش فرهادی. اینجا میدان است و ما مرد و زنش؛ تغییرات هم لزوما آنی و سریع نیستند، خصوصا تغییرات فرهنگی که به قوانین بینجامد. اینجا دانهها کاشته میشوند و چند سال بعد مغز پسته برداشت میشود. ولی هیچ بذری بیجواب از خاک خارج نمیشود. لیک چیزی که مشخص و هویداست، پیامبران متفاوت است، یا خوانشهای متضاد و حتی متناقض از یک رسول، یکی تمرکزش روی آیات مکی و «فاقتلوهم» است و بخشی روی آیات مدنی و «رحماء بینهم». کدام درست یا کامل است؟ نمیدانم. یعنی قطعا من کسی نیستم که یکی را رد و یکی را امضا کنم. اما میتوانم قرص و محکم بگویم پیامبری که گروهی با نامش نان به تنور چسبانده و مردم را بینوا کردهاند، هیچ ربطی به پیامبر ما ندارد. پیامبر ما یا پیامبر آنها، مساله این است.
پینوشتها:
1- «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ». (بحار الانوار، ج 68، ص 382)
2- «ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هُنَّ قَالَ حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ یَعِیشُ بِهِ فِی النَّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلّ». (بحار الانوار، ج 66 ، ص 386 ، ح 49)
3- «یَا عَلِیُّ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی خُلُقاً قَالَ بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ أَعْظَمُکُمْ حِلْماً وَ أَبَرُّکُمْ بِقَرَابَتِهِ وَ أَشَدُّکُمْ مِنْ نَفْسِهِ إِنْصَافا». (من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 370)